علل حرکت تاریخی کرد به خراسان

                           

همان طور که گذشت خراسان پس زا طلوع اسلام مرکز قیام ها و شورش ها و تاخت و تازی های ازبکان و مغولان بود . در اواخر قرن دهم در ظهرو دولت شیعه مذهب صفوی نیز از این تاخت و تازها کاسته نشد . دوری خراسان از پایتخت صفوی یکی از علل تشجیع ازبکان و ترکمانان در تاخت و تازها و چپاولگری ها بوده است .

سرکوبی های موقتی شاه اسماعیل اول و شاه تهماسب نیز نتوانست جلو یغماگری های اقوام متجاوز شمالی را بگیرد . سرانجام با پیروزی عبدالمومن خان ازبک بسیاری از شهرهای خراسان ویران و نابود و مردمش قلع و قمع گردیدند و ازبکان تا حدود دامغان و سمنان پیش رفتند . شاه عباس که پادشاهی تیز هوش و سیاستمدار بود با عوجه به فلسفه ابن عمید که گفته بود :

( کردها را باید سپر بلا قرار داد ) در صدد انتقال کردها به خراسان برآمدتا با یک تیر دو هدف را بزند . اما این کار اگر با مخالفت سران کرد روبرو می شد شاه چچاره ای جز سکوت و انصراف از عقدیه نداشت لذا حیله ای اندیشیده در مجمعی که از سران کرمانج تشکیل شده بود موقعیت جلگه تهران را برای تعلیف دام و احشام آنان تشریح نموده آنانم را تشویق به مهاجرت به آن منطقه نمود . کردها که از نظر جا و مکان منطقه آذربایجان را برای خود تنگتر می یافتند از این پیشنهاد استقبال نمودند .

بدین ترتیب فصل نوینی در تاریخ نقل و انتقال و مبارزات کرد آغاز و حدود پنجاه هزار خانوار کوچ بزرگ و تاریخی خود را از حدود آذربایجان و مهاباد به سوی سرزمین ری آغاز کردند در این حرکت عده ای از کردها در اطراف زنجان و تاکستان قزوین به جا ماندند . این حرکت که در حدود سال 1007 قمری انجام گرفته بود باعث شد کردها مدت دو سال در جلگه خوار و ورامین اتراق نمایند .

شاه که قسمتی از برنامه خود را انجام شده یافته بود بار دوم اوضاع و موقعیت خطیر خراسان و تسلط ازبکان بر این استان پهناور را برای آنان تشریح نموده  مجددا وسیله دومین حرکت بزرگ را فراهم ساخت .

کردها که سری پرشور و آکنده از عشق وطن داشتند داوطلب مبارزه با ازبکان و اخراج آنان از خراسان گردیدند . شاه نیز به مقصود خود رسیده بود چرا که پیروزی یا نابودی کردها به هر حال به نفع وی بود . در این حرکت نیز عده ای از کردها در اطراف تهران و خوار و ورامین و دماوند بجا مانده در حدود 45 هزار خانوار در سال 1010 قمری وارد خراسان شدند .

شاه پس از انتقال این عده ازکردها در غرب کشور موقعیت بهتری یافت چرا که نیروی متحد کرد را از هم پاشیده بود و دیگران را نیز می توانست با نیرنگهای سیاسی و ترورهای ناجوانمردانه از برابر خود بر دارد . در ادامه این سیاست کثیف تمام مردان نام آور و سرداران بزرگ خود را که از آنان بیمناک بود یا می کشت یا کور می کرد و به زندان می افکند . سیاستی که نادرشاه نیز از آن بیرون نمود . از جکله قربانیان شاه عباس 3 تن از بزرگترین سرداران کرد یعنی فرهاد خان قرامانلو و برادرش ذالفقار خان و دیگری امیر خان برادر وست که از کردان شکاک بودند .

امیر خان مردی شجاع و دلیر و متهور بود که حکومت ارومیه و اشنویه را عهده دار و بسیار مورد توجه شاه بود .

چنانکه در یکی از جنگ ها که یک دست خود را از دست داده بود شاه فرمان داد دستی از طلای ناب برای وی ساختند که از این تاریخ به ( خانی له پ زیرین ) یعنی خان دست زرین معروف شد و هم او بود که دژ معروف ( دمدم Dem Dem  ) را بنا نهاد . (‌امروز هم مردمان ایل برادوست در منطقه اشنویه و مهاباد از همان خوی شجاعت و اعتراض آمیز امیر خان لپ زرین برخوردارند ) .

شاه عباس که از قدرت روز افزون امیر خان سردار کرد و محبوبیت او درمیان مردم بیمناک شده بود قصد کشتن وی کرد ، لکن امیرخان به فراست موضوع را دریافته در پناه دژ معروف دمدم که خود ساخته بود مدت چهار سال و نیم با شاه مبارزه نمود اما سرانجام به سبب برگرداندن راه آب  از دژ و عدم دسترسی مبارزین کرد به آب پس از مدتی نیروی آنان در هم شکست . امیرخان برادوست برای اینکه به اسارت نیفتد خود وزن و فرزندانش را از پرتگاه سنگ شمشیرخان به زمین افکند و شاه که نتوانسته بود بر زنده وی دست یابد بیش از پیش خشمگین تر شد . (  کاری که سه قرن بعد همان طور که خواهد آمد سردار عوض خان زعفرانلو در خراسان در برابر سپاهیان روس تزاری انجام داد . )‌

داستان جنگ امیرخان در میان کردان سینه به سینه نقل شده و از شدت حوادث گوناگون ضرب المثل و سمبل شجاعت گشته است .

کردها در نواحی مهاباد به شدت با شاه عباس درگیر شده بودند و در جنگی که بین طرفین روی داد یک نفر از کردان مکری با خنجری زهرآگین به شاه حمله کرده خود را بر روی وی انداخت که شاه از خوش شانسی به کمک اطرافیانش از مرگ حتمی نجات یافت .

بنا به علل فوق شاه تحکیم سلطنت خود را در از هم پاشیدن نیروی متحد کرد می دانست و نیز برایش مسلم شده بود که با تحکم و خشونت امکان پذیرش این امر از سوی کردان نخواهد بود . لذا همان طور کهگذشت از راه حیله برآمده با طرحی دقیق کردها را به خراسان انتقال داد .

تازه واردین در خراسان با مغولان و ازبکان به زد و خورد پرداخته و آنها را اخراج و خود جایگزین شدند .

لردکر زن سیاستمدار معروف انگلیسی در این رابطه می گوید :

شاه  عباس با این کار عاقلانه دو منظور حاصل کرد . هم وضع خود را در مشرق استحکام بخشید و هم از لطمه و نقار و کشتار تیره های کرد که رد غرب مزاحم او بودند جلوگیری نمود. این ایلات که به کوهستان ها و جلگه های بین اسرتآباد و چناران کوچ داده شده بودند ، در اثر خدمات نظامی ایلاتی که انجام می داند و دفعاع نقاط مرزی با ایشان بود و بر عهده داشتند که نفرات سوار برای قشون شاه فراهم سازند ، از دادن مالیات یا باج معاف بودند . حاصل خیزی عمده قوچان سبب شد که از سرکرده آن هم باجی مطالبه شود . بجنورد که ناحیه فقیر تری است هر ساله فقط اسما برای شاه پیشکش می فرستاد .

وضع قرین استقلال و استقلال میراثی این تازه آمدگان به زودی برای سرکده های ایشان قدرت و اهمیت بسیار فراهم ساخت و از این لحاظ قوچان از مدت ها پیش وضعی ممتاز داشت و عنوان ایلخانی یعنی بزرگ تیره وایل به رییس آن اعظا شد ، هم به مناسبت وضع برجسته ای که او داشت و هم چنان که گفته اند از آن جهت که او نسبت به رفتار زیر دستانش در برابر حکومت مرکزی مسئول باشد . با طصف این مهاجران کرد غالبا چه پنهانی و یا آشکارا در حال طغیان بودند و با این که نادرشاه بوسیله گرفتن یکی از دختران ایلخانی سعی نمود آنها را نرم کند ، همین که او به فتح هندوستان رفت ، ایشان فرصت را مغتنم شمرده در غیاب وی باز اظهار وجود و عنوان استقلال کردند و او به این سبب چنان خشمگین شد که به قصد ریشه کن کردن آنها راه قوچان پیش گرفت و در بیرون دروازه این شهر بود که به سال 1847 در خیمه گاه خود به قتل رسید .

در این قرن ( قرون 19 ) هم قوچان بر ضد فتح علی شاه شورش کرد و موقعی که برنز Burnes به سال 1832 در آن جا بود بعد از محاصره ای طولانی شهر تازه بدست نیروی عباس میرزا ولیعهد که افسران توپخانه او را اراده می کردند افتاده بود .

کردی را پاس بداریم


شاید بسیاری از خوانندگان عزیز بالاخص فارسی زبان گرامی ندانند و یا آگاهی نداشته باشند که ملت کرد نیز برای خود دارای ادبیاتی است که از نظر قدمت و وسعت دامنه یکی ازغنی‌ترین و کهن‌ترین زبانهاست. اگرچه زبان و ادبیات کوردی از نظر نوشتاری هنوز نوپا و قوام نایافته است، به هر حال زبان کوردی حال ملتی آواره و ستمدیده است.

 با توجه به وضع اجتماعی خاصی که این ملت دارد، بواسطه پراکندگی و با نداشتن هیچ گونه آزادی سیاسی و فرهنگی، که تنها زمینه مساعد برای رشد و پرورش ادب و فرهنگ و هنر هر ملتی محسوب می شود، می توان گفت که زبان و ادبیات کوردی در حد خود بالنده و زیبا است و از هر جهت در خور توجه و امعان نظر است.

ما از مسئولین حاکم بر ایران می‌خواهیم که زبان کوردی نیز همچون زبان انگلیسی و یا عربی در کنار زبان فارسی در مدارس ایران ( در مناطق کورد نشین ) تدریس شود. آن دسته از رهبران ایران که صحبت از اتحاد ملی می‌کنند به آنان می‌گوییم که؛  اتحاد ملی و انسجام ملیتهای داخل ایران زمانی به مفهوم واقعی برقرار می‌شود که به فرهنگ و زبان همهء آنها بطور مساوی احترام گذاشته شود، و برقراری آموزش زبان کوردی در مدارس شمال خراسان خود گامی است در این راستا. 
 
انجمن فرهنگی و مدنی کردهای خراسان برای جلوگیری از استحاله، آسیمیلاسیون و هضم زبان کوردی که یا عمدأ و یا سهوأ توسط تعدادی تنگ‌نظر و ضد حقوق انسانی در پیش است، سلسله دروسی را در ارتباط  با دستور زبان و ادبیات کوردی از طریق این سایت در اختیار دانش‌آموزان، دانشجویان، و خوانندگان گرامی قرار می‌دهد.
  
در ابتدا الفبای زبان کوردی را در این قسمت ارائه می‌دهیم، و درقسمتهای آتیه دستور زبان و ادبیات کوردی به تفسیر مورد بحث قرار خواهد گرفت. امیدواریم که در خصوص حفظ زبان، ادبیات و فرهنگ کوردی قدم مثبتی باشد. از کلیه کارشناسان و متخصصین امر در صورت تمایل دعوت به همکاری می‌شود. 


الفبای کوردی، با حروف لاتینی  -  Alfabê ya kurdî 


الفبای کوردی دارای 31 حرف است. حروف صدادار 8 تا و حروف صامت 23 تا می‌باشند.
 
a
bcçdeêfghiîjkLm
  آ ب ج چ د  اَ ئێـ  ف گ ح  اِ یی ژ ک ل م

nopqrsştuûvwxyz
 ن ئۆ پ ق ر س ش ت و وو ڤ ـو خ ى ز




حروف صدادار در الفبای کوردی از قرار ذیل می‌باشند: 

  a ، e ، ê ، i ، î ، o ، u ، û


در اینجا کلماتی را بعنوان نمونه در ارتباط  با هر یک از حروف الفبا ذکر کرده‌ایم، تا یاد‌گیری حروف الفبای کردی، چه از نظر نوشتاری و هم از نظر فنوتیک (صدای حروف) کاملأ واضح و شفاف گردد.


 

Av - Agir - Çiya – Mîvan  
                                             
( آب - آتش - کوه - مهمان )
 


Beran - Bizin – Bav - Bihar

(قوچ - بز - پدر -  بهار)
 

Cacim - Fincan – Canîk

(جاجم - فنجان - کره ‌اسب)


 çar - Çûçik – kemançe

(چهار - گنجشک - کمانچه)
 


Dar - Dîk – Radiyo

(درخت - خروس - رادیو)
 


Ker - Şeş – Ewr

(الاغ - شش - ابر)
 


Êvar - Pênc – Rêwî

(غروب - پنج - رهرو)
 


Filçe - Heft – Tilifûn

(فلچه - هفت - تلفن)
 


Goşt - Gêrmî – Golik

(گوشت - آش - گوساله)
 


Honer - Hirmî - Hîv - Havîn

(هنر - گلابی - ماه - تابستان)
 


Birîn -  Gizêr - jin

(زخم - هویچ - زن)
 


Taksî - Dîk - Dîwar

(تاکسی - خروس - دیوار)


jin - jûjî - Qijik - Roj

(زن - جوجه تیغی - کلاغ سیاه و سفید - آفتاب)
 


Ker - Kûsî – Kewçî

(خر - لاک پشت - قاشق)
 


FîL -Lîmû -Leklek

(فیل - لیمو - لک لک)
 


Mişk - Masî - Mêş - Mûzîk

(موش - ماهی - مگس - موسیقی)
 


Nan - Mange - Nînik

(نان - ماده گاو - ناخن)
 


Ordek - Otobûs - Gog

(اردک - اتوبوس - توپ)
 


Pîvaz - Pişik – Penîr - Payîz

(پیاز - گربه - پنیر - پاییز)
 


Qaz - beq – qirik

(غاز - قورباغه - کلاغ)
 


Rovî - Mar  - Çar

(روباه - مار - چهار)
 


Saet - Sêv – Sîr

(ساعت - سیب - سیر)
 


Şêr -Şîr - Şûşe – Şeker

(شیر - شیرخوردن - بطری - شکر)
 


Texte - dest - Tût

(تخته - دست - توت)
 


Kêrgu - Guçik – Gul

(خرگوش - گنجشک - گل)
 


Dûr - Bilûr - Kûçî – Bûk

(دور - نی - سگ - عروس)
 


Çav - kevir – Deve

(چشم - سنگ - شتر)
 


Weris - Ewr – Dewrî


(ریسمان - ابر - بشقاب)
 


Xak - berx - Xiyar

(خاک - بره - خیار)
 


Radiyo- Meymûn - yêk

(رادیو - میمون - یک)
 


  Pez - Derzî -Xinzîr - Moz - Zivistan 

(گوسفند - سوزن - خوک - موز- زمستان)



در اینجا برای مفهوم شدن بکارگیری کلمات کوردی در جمله نویسی، چند جمله زیر بعنوان نمونه عرضه گردیده است:


çiya pir sarin

کوهها خیلی سرد هستند.


Daniyal şagirdek zîrek e

دانیال یک دانش‌آموز زیرکی است.


Rengê qelema min qehweyî ye 

رنگ قلم من قهوه‌ای است.

 

 

هم‌زبانان‌ عزیز کورد (کرمانج) امیدواریم که این مجموعه از دستور زبان و ادبیات کوردی، در خصوص چگونگی استفادهء صحیح و علمی از زبان مادری‌مان، بتواند مفید واقع شود. در این قسمت، مبحث ضمایر شخصی و اسم را همراه با آوردن مثالهایی جهت سهولت در فراگیری گرامر زبان کردی، مورد بررسی قرار می‌دهیم.

گرامر    Rêziman     

در اینجا بواسطه اینکه در زبان محاوره‌ای در میان کوردها معمولأ ضمایر بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرند، لذا در این بخش، مبحث اسم (و ضمایر شخصی) را بررسی می‌کنیم. در فرصتهای آتی مباحث فعل، حروف اضافه، صفت و ... را مطرح خواهیم کرد.

ضمیر   Cînav      

ضمیر کلمه‌ای است که بجای اسم می‌نشیند (اسم کلمه‌ای است که برای نامگذاری موجودات جاندار و بی‌جان استفاده می‌شود). زبان کردی دارای دو گروه ضمیراست:


به فارسی
ضمایر کنایه (غیر مستقیم) 
ضمایر ساده (مستقیم) 
من
 Min
Ez
تو
Te
 Tu
او(مرد)، آن
 Wî
Ew
 او(زن)، آن
 Wê
Ew
ما
 Me
Em
شما
We
 Hûn
آنها
Wan
Ew


A)  کاربرد ضمایر ساده:

ضمایر ساده در موارد زیر استفاده می‌شوند:


الف)  بعنوان فاعل (کنندهء کار) در انجام دادن کاری (فعل ) در تمام زمانها بکار می‌روند ( به جز زمانهای گذشتهء افعال متعدی):

 çûn (رفتن) یک فعل لازم است.  Ez در اینجا ضمیر ساده و کنندهء کار (فاعل) می‌باشد.
من دارم به مدرسه می‌روم.
.Ez diçim debistanê
من به مدرسه خواهم رفت.
.Ez ê biçim debistanê
من به مدرسه رفتم.
.Ez çûm debistanê
من به مدرسه رفته‌ام.
.Ez çûme debistanê
من به مدرسه می‌رفتم.
.Ez diçûm debistanê
من به مدرسه رفته بودم.
.Ez çûbûm debistanê


ب)  بعنوان مفعول درجملاتی که دارای افعال متعدی (زمانهای گذشته) هستند:

dîtin (دیدن) یک فعل لازم است. Ez در اینجا ضمیر ساده و همچنین مفعول جمله می‌باشد.

تو من را دیدی. 
   .Te ez dîtim
 تو من را دیده‌ای.
.Te ez dîtime
 تو من را می‌دیدی.
.Te ez didîtim
 تو من را دیده بودی.
.Te ez dîtibûm




B)  کاربرد ضمایر کنایه (غیر مستقیم):

 ضمایر کنایه در موارد زیر استفاده می‌شوند:

الف) بعنوان فاعل در جملاتی که دارای افعال متعدی (زمانهای گذشته) هستند:

 xwarin (خوردن) فعل لازم است. Min  در اینجا ضمیر کنایه و همچنین فاعل جمله می‌باشد.

من یک سیب را خوردم. 
.Min sêvek xwar
من یک سیب را خورده‌ام.
.Min sêvek xwariye
من یک سیب را می‌خوردم.
.Min sêvek dixwar
من یک سیب را خورده بودم.
.Min sêvek xwaribû



ب) بعنوان مفعول درجملاتی که دارای افعال متعدی (زمانهای حال و آینده) هستند:


تو من را می‌بینی. 
.Tu min dibînî
تو من را خواهید دید.
.Tu yê min bibînî


پ) ضمایر کنایه برای یک حرف اضافه، بعنوان مفعول می‌باشند:

مثال :    از -  
ji

از من / تو/ او (مرد) / او (زن) / ما / شما / آنها
   ji min/te/wî/wê/me/we/wan


ت) در حالت ملکی: 

<>
دست من / تو / او (مرد) / او (زن) / ما / شما / آنها
destê min/te/wî/wê/me/we/wan
مال من/ تو/ او (مرد) / او (زن)/ ما / شما / آنها
ê min/te/wî/wê/me/we/wan




ضمایر مفعولی     Cinavên berkirde


وقتیکه یک ضمیر ساده (مستقیم) بعنوان فاعل استفاده شود، ضمیر کنایه (غیر مستقیم) بعنوان مفعول استفاده می‌شود، و بالعکس. 

من تو را می‌بینم (دارم می‌بینم)
 Ez te dibînim
تو من را می‌بینی
Tu min dibînî
او (زن/مرد) می‌بیند او (زن/مرد) را
Ew wî/wê dibîne
ما شما را می‌بینیم
Em we dibînin
شما ما را می‌بینید
Hûn me dibînin
آنها می‌بینند آنها را
Ew wan dibînin



من تو را دیدم.
.Min tu dîtî
تو من را دیدی.
.Te ez dîtim
او (مرد) دید او (زن/مرد) را.
.Wî ew dît
او (زن) دید او (زن/مرد) را.
.Wê ew dît
ما شما را دیدیم.
.Me hûn dîtin
شما ما را دیدید.
.We em dîtin
آنها دیدند آنها را.
.Wan ew dîtin


ضمایر انعکاسی       Cinavên Vegerok 

ضمیر انعکاسی کلمهء  xwe  (خود / صاحب بودن) است که برای تمام اشخاص بکار می‌رود.


من خودم را می‌بینم.
.Ez xwe dibînim
تو خودت را می‌بینی.
 .Tu xwe dibînî
او (زن/مرد) می‌بیند خودش (زن/ مرد) را.
.Ew xwe dibîne
ما خودمان را می‌بینیم.
.Em xwe dibînin
شما خودتان را می‌بینید.
.Hûn xwe dibînin
آنها خودشان را می‌بینند.
.Ew xwe dibînin



صفات و ضمایر ملکی            Rengdêr u Cînavên xwedîtî

ضمایر کنایه معمولأ بعنوان ضمایر و صفتهای ملکی استفاده می‌شوند. دراین موارد همیشه یک پسوند اسم را به ضمیر کنایه مرتبط می‌کند.


 
پسوندهای معلوم (معین) 
اسمهای مفرد مونث 
   a - 
اسمهای مفرد مذکر
 ê - 
اسمهای جمع
  ên - 



 کلمهء y  در اسمهایی که به یک حرف صدادار ختم می‌شوند، بین حرف صدادار و پسوند اسم قرار می‌گیرد. در واقع کلمهء y  در اینجا همانند یک بافر (زینت بخش) عمل کرده و اسم را خوش بیان می‌کند.
 پسوندهای نامعلوم (نامعین) 
اسمهای مفرد مونث 
 e - 
اسمهای مفرد مذکر
î - 
اسمهای جمع
e - 



پسوند اسم (نسبت داده شده) به همراه ضمیر کنایه، یک ضمیر ملکی را درست می‌کند.
مال من (کتاب)
a min
کتاب من 
Kitaba min
مال تو (قاشق)
yê te
قاشق تو
 Kevçî te
مال او (اسم)
ê wê
اسم او (مونث)
Navê
مال او (خانه)
 a wî
خانه او (مذکر)
Mala
مال ما (شاگردها)
ên me
شاگردان ما
Şagirdên me
مال شما (معلمین)
yên we
معلمین شما
Mamostayên we
مال آنها (سوزن)
ya wan
سوزن آنها
Derzîya wan



کتاب شما از مال من بهتر است.
.kitaba te ji a min rindtir e
قاشق شما از مال من درازتر است.
.Kevçîyê te ji yê min dirêjtir e
کاردهای شما از مال ما سنگین‌ترند.
.Kardên te ji ên me girantir in


یک کارد من. 
.Kardeke min
یک معلم (مذکر) شما.
.Mamostayekî we
کتابهای آنها.
.Kitabêne wan


یک کارد من تیز نیست.
.Kardeke min tûj nîne
من یک معلم شما را دیدم.
.Min Mamostayekî we dît
کتابهای آنها خوبند.
.Kitabêne wan rind in


 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 

بجنورد

          

الف )‌موقعیت نسبی

– شهرستان بجنورد با مساحت  1140/935 کیلومتر مربع در شمال شرقی ایران و در شمال استان خراسان واقع است و به عنوان پیشانی استان و گذرگاه شمالی خراسان به شمار می رود . فاصله مرکز شهرستان تا مرکز استان 244 کیلومتر است . شهرستان بجنورد در شمال و شمال شرقی 1/971 کیلومتر با جمهوری ترکمنستان دارای مرز مشترک است و در مشرق با شهرستان شیروان و در جنوب با شهرستان اسفراین و جاجرم و در مغرب با استان گلستان همسایه است . شهرستان بجنورد 7/3 درصد مساحت استان خراسان را شامل می شود.

ب) ناهمواری ها

– زمین های شهرستان بجنورد رسوبی و کوههای آن جوان و مربوط به دوران های دوم و سوم و دشتهای آبرفتی آن متعلق به دوران چهارم زمین شناسی است . کوههای شمال آن در ژنوسنکلینال کپه داغ تشکیل شده و کوههای جنوب آن در امتداد کوههای البرز قرار دارد .

قلل مهم

: آلاداغ – سالوک پامان داغی – قورخود – بزداغی – می سی نو است .

ج) آب و هوا – شهرستان بجنورد دارای 3 نوع آب و هوا است . معتدل مرطوب ، معتدل نیمه مرطوب و معتدل کوهستانی

 

 

تاریخ مختصر شهرستان بجنورد :

 

تاریخ مختصر شهرستان بجنورد :

 پیشینه و سابقه تاریخی منطقه بجنورد بر اساس پژوهشهای باستان شناسی و مطالعات اسناد و مدارک تاریخی و به استناد غار و تپه های مکشوفه به 5000 سال پیش می رسد و نیز ویژگی های سفال های مکشوفه بجنورد با مشخصات سفال های چشمه علی دامغان و تپه حصار برابری می کند در طی اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول قبل از میلاد در سرتاسر منطقه بجنورد از جرگلان تا دشت هیا مانه و سملقان اقوامی با مشخصات سفال خاکستری سکونت داشته اند بر همین زمان در بخش مانه و سملقان ، تپه های خان شهرا آوا نیز اقوامی ساکن بوده اند . در دوران ماد و هخامنشی (پرتوه )‌یا پارت مشتمل بر شمال خراسان و قسمتی از مازندران کنونی ویکی از ساتر آبی 20 گانه بوده و بجنورد بخشی از ساترآبی پارت بوده است . از دوران اشکانیان 27 زیستگاه در شهرستان بجنورد شناسایی شده است و به استناد کتب معتبر از جمله کتاب ( ایران باستان )‌نوشته محروم پیرنیا و کتاب ( تاریخ سیستان و حواشی آن ) به قلم محروم بهار ، بجنورد کهرد دوره مغول ویران شده یادگارهای دوران ساسانی را در خود دارد . آتشکده اسپاخو نیز متعلق به همین دوران است . بعدازظهر اسلام با باز شدن دروازه های ایران بر روی این دین مبین این شهرستان ینز هم جهت با دیگر نقاط تحت تاثیر فرهنگ انسان ساز اسلام قرار گرفت .در سال های آغازین قرن دوم هجری این منطقه جزئی از قلمرو طاهریان محسوب می شد .

آثار و ابنیه های شهر بجنورد :

 بقعه امامزاده سید عباس ابن موسی کاظم (ْ)‌دوره اسلامی – تپه معصوم زاده ( شهر مدفون جرمغان )‌ دوره ساسانی – آیینه خانه دوره قاجاریه – عمارت مفخم دوره قاجاریه – کوشک علی آباد روستای علی آباد در شمال بجنورد دوره تیموری – بنا قدیمی بش قارداش 6 کیلومتری جنوب بجنورد دوره قاجاریـه برج دیده بانی روستای باغچق که از ۴ عدد فقط یکی باقی مانده و غیره ...

نکته :

 اقوام کوچ نشین بجنورد در قدیم دارای دو طایفه بودند آق قویونلو و قراقویونلو که از سمت کردستان به شمال خراسان مهاجرت کردند و در انجا ساکن شدند از جمله اقوام کوچ نشین در این منطقه می توان اقوام کچرانلو – شادلووایزانلوها را نام برد که طایفه عظیمی را در این منطقه تشکیل می دهند زبان اصلی مردم بجنورد کردی و ترکی است و اکثرا به کشاورزی و دامپروری و تولید گلیم و قالی و سفره های کردی می پردازند .

 

دستبافته های عشایر بجنورد :

 

 

 

قالیچه کردی که اکثرا در روستاهای اطراف بجنورد از جمله جرگان و مانه و سمنقان بافته می شود که اکثر این بافته ها ترکمن هستند و گاهی اوقات در تقشمایه های ترکمن دراین قالیچه به کار می برند و گره اصلی آن ها گره ترکی است که بر روی دارهای افقی که مخصوص عشایر هست بافته می شود شکل این دارها در ضمیمه آورده شده است .

برای قالی بافی در این منطقه از ابزار متداول قالی بافی مانند :

دفه – قیچی – قلاب استفاده می شود ولی برای گلیم بافی یا سفره های کرد فقط از دفه استفاده می شود . نخ چله آنها اکثرا پشم 2 لا است و برای پرز قالیچه از پشم استفاده می شود . که دو صورت گیاهی و شیمیایی رنگرزی شده است که اکثرا گیاهی می باشد اندازه های قالی های کرد 2 * 20/2 متر یا 80/1 * 20/1 متر است و در سفره های کردی 100 * 70 سانتی متر یا 1*1 و برای پادری 100*60 یا 100*80*100*70 می باشد . در قالیچه های کردی اکثرا از رنگ های قرمز 35% و سرمه ای 35%  و سفید ، زرد ، آبی  ، سبز 30% استفاده می شود .

برای رنگرزی از روناس برای قرمز – از نیل برای آبی ، سبز 30% استفاده می شود

دستبافته های بجنورد به چند صورت است :

قالیچه کردی

پادری

جانمازی

سفره کردی

زانوبند ( که اغلب ابریشم است )

خورجین

جوراب عشایری

گلیم چهارگوش

خرک

سفره چارگوش

نمکدان