صرف و نحو در کرمانجی Tewandin / Tawdan
فعل
زبانهای تصریفی دارای ادبیات صرف و نحوی هستند، بدین معنی که در آن افعال دارای ریشه بوده و متغیر میشوند. همانطور که در فارسی ; وند، پسوند و پیشوند وجود دارد (به انگلیسی (affix, prefix, suffix :، در کرمانجی به آن pirtik, paşpitik, pêşpirtik می گویند. pirti (Pirtik در واقع همان وصله (تکه پارچه و یا تکه کهنه کوچک) است که به لباس می دوزند یا وصل می کنند.
کلمات قابل تغییر دادن، کج کردن و یا کنایه کردن در کرمانجی، از قرار ذیل می باشند:
1 – اسم
2 – ضمایر
3 – ارقام و اعداد
4 – فعل
در کرمانجی واژه هایی که ثابت هستند (تغییر و یا کج و کنایه نمی شود) شامل:
الف – صفت ( gewr, rind, bilindtir, mezin, qeşeng, … )
ب – قید ( îro, hînga, nêzîk, bes, kêm, kînga, nika, paşî, berî, …)
ج – حروف اضافه ( di, li, ji, di – da, ji – ra, …)
د – حروف ربطی ( wek, û, yanku, lê, ku, … )
و – حروف ندا ( Lê, Lo, ax, way, ox, tûf, hey, wax, … )
در درسهای قبلی مباحث کنایه و کج کردن ” اسم “، ” ضمایر ” و ” اعداد و ارقام ” به تفصیل بیان شدند، در این جلسه در واقع آخرین مبحث صرف و نحو، یعنی ” فعل ” را بررسی می کنیم.
صرف کردن فعل در کرمانجی Kişandina Lêkeran
فعل که در کرمانجی به آن lêker و یا lêkar که خود از دو کلمهء kar (کار) و حرف اضافهء مرکب lê (یک ضمیر یا یک اسم + li) درست شده است(lê + kar) در بارهء این حرف اضافه قبلأ بطور مبسوط صحبت شده است، لطفأ در صورت نیاز به آن مراجعه بفرمایید، بطور کلی کلمهء lêkar یعنی کار روی آن انجام شده یا انجام کاری را می رساند. فعل یکی از واژههای متغییر و تصریفی در کرمانجی است که در یکی از زمانهای گذشته، حال و یا آینده می باشد. بطور کلی یک فعل دارای: ویژگی ها و اجزایی است.
1 – ویژگیهای فعل
هر فعل دارای این مفاهیم است (این مفاهیم در یک فعل بصورت مستتر و پنهان وجود دارند): (معنی ـ زمان – شخص ـ تعداد).
1- در فعل مفهوم: معنی انجام دادن کاری نهفته است: لاله خانم گل می چیند.
2 – در فعل مفهوم: زمان انجام دادن کار نیز وجود دارد: گذشته، حال، آینده.
3 – در فعل مفهوم: شخص انجام دهنده کار نیز وجود دارد: اول شخص (متکلم) ، دوم شخص (مخاطب)، سوم شخص (غایب).
4 – در فعل مفهوم: تعداد و یا بعبارت دیگر مفرد یا جمع بودن نیز وجود دارد: هر کدام از فعلهای اول شخص، دوم شخص و سوم شخص ممکن است مفرد یا جمع باشد.
همانطور که خواهیم دید، تغییر یا صرف فعل در واقع با توجه به این شش ساخت شخصی (مفرد، جمع) در زمانهای مختلف می باشد، که در قسمت متغییر (شناسه) فعل خود را نمایان می سازد.
2 – اجزاء فعل
هر فعل دارای دو جزء یا قسمت ساختاری است: 1- قسمت بُن (ریشه) فعل 2- قسمت متغییر (شناسه) فعل
1 – قسمت بن (ریشه) فعل: جزء ثابت فعل است که معنی و مفهوم اصلى فعل را نشان مىدهد. در کرمانجی هر فعل داراى ریشه است و در همه ساختهای فعل ثابت است و تکرار می شود.
ریشه، خود، دو گونه است: الف : ریشه گذشته، ب : ریشه حال.
الف – ریشه گذشته: با برداشتن پسوند n – ویا in – از قسمت مصدر فعل، ریشه فعل (زمان گذشته) درست میشود. در زبان کردی کلمهء ریشه را گاهأ kok یا qorneنیز میگویند. (ریشه گذشته در حالتهای تصریفی افعال زمانهای گذشته حضور دارد).
ketin > ket , çûn > çû
ب – ریشه حال: با برداشتن پیشوند – bi و پسوند e – از فعل امری، قسمت باقی مانده همان ریشهء فعل (زمان حال) میباشد. (ریشه حال در افعال زمانهاى حال، آینده و حالت امری وجود دارد).
bireve > rev
روش دیگر بدست آوردن ریشهء فعل (زمان حال): در واقع از فعل زمان حال (اول شخص مفرد) است، بدین صورت که با برداشتن پیشوند -di و پسوند im – از فعل زمان حال (اول شخص مفرد) آنچه که باقی می ماند همان ریشه فعل (زمان حال) است.
dikevim > kev , dirêjim > rêj , direvim > rev
2 – قسمت متغییر (شناسه) فعل: جزء متغیّر فعل است که معمولأ شخص و تعداد و زمان فعل را نمایان مىکند، این قسمت از فعل که همیشه در حال تغییر یافتن می باشد در صرف کردن فعل (kişandina lêkeran ) بسیار مهم است. گاه پیش مىآید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال:
شنیدم، شنیدى، شنید ـ شنیدیم، شنیدید، شنیدند، (م، ی، – ، یم، ید، ند).
در این مثال، شنید ریشه است و اجزاى دیگر، شناسهاند. (در افعال گذشته، سوم شخص مفرد قسمت شناسه ندارد).
(رنگآبی و سبز قسمت متغییر یا شناسه فعل، رنگ قرمز قسمت ثابت یا ریشه فعل)
Ez dibîzim
من می شنوم.
زمان حال = di + ریشه زمان حال + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez direvim (من فرار می کنم)
زمان گذشته = ریشه زمان گذشته + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez ketim (من افتادم)
زمان گذشته استمراری = di + فعل گذشته + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez diketim (من می افتادم)
زمان ماضی نقلی = ریشه زمان گذشته + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez ketime (من افتاده ام)
زمان آینده = فاعل + ê + بلانی ( زمان حال )
Ez ê birevim (من فرار خواهم کرد)
بلانی (زمان حال) = با جایگزینی پیشوندbi به جای di (در فعل زمان حال) بدست می آید (birevim)
بلانی (زمان گذشته) = bi + فعل زمان گذشته + فرم مناسب a + bûn بدست می آید (biketima)
Bila ez biketima
افعال کمکی در کرمانجی Lêkerên alîkar
قابلیتهای مختلف افعال کمکی
فعل کمکی فعلى است که کمک مىکند تا ساختهاى گوناگون فعل اصلی (با توجه به: زمان، شخص، تعداد) بوجود آیند، بعبارت دیگر افعال کمکی کارشان کمک به فعل اصلی جمله برای ایفای نقش فعلی اش در تشکیل عبارات فعلی مناسب میباشد. رفته بودم (گذشته دور)، خواهم رفت (آینده)، خورده است (گذشته نزدیک)، و … ( کلماتی که به رنگ آبی نشان شده اند افعال کمکی و رنگ قرمز افعال اصلی هستند).
در زبان های کردی، فارسی و انگلیسی و دیگر زبان ها، جمله ای بدون فعل نمی تواند ساخته شود، یعنی اگر جمله ای دارای یک فعل اصلی نباشد، آنگاه از افعالی که در فارسی آنها را « فعل معین یا ربطی » (مثل: است، بود، شد، گشت، … ) و در کرمانجی و انگلیسی آنها را فعل کمکی می نامند، استفاده می شود.
در کرمانجی افعال کمکی در واقع افعالی هستند که تغییر و تصریف آنان کمک به ساختن زمانهای مختلف برای فعل اصلی در جمله می کنند، و همچنین گاهأ بیان توانایی انجام کاری را می رسانند. افعال کمکی گاهأ خود می توانند بعنوان فعل اصلی در جمله بوده و همان تصریف خودشان را نیز داشته باشند. مهمترین فعلهاى کمکی ( 8 فعل) که در کرمانجی در میان مردم کاربرد زیادی دارند ذیلأ در فرم مصدر آن بیان شده اند:
1 – Bûn (بودن، شدن)
2 – Hatin (آمدن)
3 – Dan (دادن)
4 – Kirin (کردن)
5 – Zanîn (دانستن)
6 – Xwestin (خواستن)
7 – Karin (şekirin (توانستن)
8 – Divê (divîya (بایستن / لازم بودن)
1- Bûn (بودن، شدن)
از افعال کمکی فوق الذکر، در واقع فعل کمکی bûn از دیدگاه محاوره ای و نوشتاری در میان مردم مورد استفاده و کاربرد زیادی دارد. این فعل کمکی دو فرم و حالت تصریفی دارد که در اینجا با آوردن مثالهایی آنان را زلال و شفاف می کنیم تا هنگامی که بعنوان فعل کمکی و یا فعل اصلی هستند براحتی قابل تمییز و تشخیص باشند.
با توجه به اینکه فعل کمکی Bûn بطور بسیار گسترده در زبان محاوره ای و نوشتاری استفادهء دارد، لذا توضیح کامل آن الزامی است (کاربرد فعل کمکی Bûnدر کرمانجی در واقع همانند فعل کمکی to be در انگلیسی می باشد). شکلهای گوناگون حالت تصریفی فعل کمکی ” بودن / شدن ” Bûn را در زمانهای مختلف با هم مرور می کنیم (البته bûn گاهأ به تنهایی بعنوان فعل اصلی، و یا همزمان هم فعل اصلی و هم فعل کمکی نیز در جمله بکار می رود، مثال: … bûbûm, bibim). فعل کمکی bûn دو معنی در کرمانجی دارد، که ذیلأ با آوردن مثالهایی این مهم نیز شفاف و زلال می شود:
a) بودن bûn
Ew Lale ye آن لاله خانم است.
Mele Nesirdîn baqil bû ملا نصرالدین عاقل بود.
Em bilûrvan in ما نی زن هستیم.
b) شدن bûn
Ez dibim şivan من چوپان می شوم.
Ez dibim bilûrvan من نی زن می شوم.
Ew ê bibe kesekî mezin ایشان یک فرد بزرگی خواهد شد.
در اینجا ذیلأ فعل کمکی bûn را صرف می کنیم (توضیح اینکه، اگر تصریفهای فعل کمکی bûn در جمله بعد از یک اسم یا ضمیر و یا یک صفت قرار بگیرد از نظر املایی جدای از آنان نوشته می شود، اما اگر بعد از یک فعل باشد از نظر املایی به آن وصل می شود). جمله ای که فعل اصلی ندارد فعل کمکی رل و تقش آن را بعهده می گیرد. (رنگآبی تصریفهای فعل کمکی bûn ، رنگ قرمز ریشه فعل اصلی، و رنگ سبز اضافات یا پیشوندهای زمانی هستند).
Bûn بودن، شدن
زمان حال
Ez im (من هستم) منم
Tu yî تویی (تو هستی)
Ew e اوست (او است)
Em in ماییم (ما هستیم)
Hûn in شمایید (شما هستید)
Ew in آنهایند (آنها هستند)
Ez kurmanc im من کرمانج هستم
Tu kurmanc î تو کرمانج هستی
Ew kurmanc e او کرمانج است
Em kurmanc in ما کرمانج هستیم
Hûn kurmanc in شما کرمانج هستید
Ew kurmanc in آنها کرمانج هستند
Ez birçî me من گرسنه هستم
Tu birçî yî تو گرسنه هستی
Ew birçî ye او گرسنه است
Em birçî ne ما گرسنه هستیم
Hûn birçî ne شما گرسنه هستید
Ew birçî ne آنها گرسنه هستند
Ez direvim من فرار می کنم
Tu direvî تو فرار می کنی
Ew direve او فرار می کند
Em direvin ما فرار می کنیم
Hûn direvin شما فرار می کنید
Ew direvin آنها فرار می کنند
زمان آینده
Ez ê karmend bibim من کارمند خواهم شد
Tu ê karmend bibî شما کارمند خواهید شد
Ew ê karmend bibe او کارمند خواهد شد
Em ê karmend bibin ما کارمند خواهیم شد
Hûn ê karmend bibin شما کارمند خواهید شد
Ew ê karmend bibin آنها کارمند خواهند شد
زمان گذشته
Ez şagird bûm من دانش آموز بودم
Tu şagird bûyî تو دانش آموز بودی
Ew şagird bû او دانش آموز بود
Em şagird bûn ما دانش آموز بودیم
Hûn şagird bûn شما دانش آموز بودید
Ew şagird bûn آنها دانش آموز بودند
زمان گذشته دور (ماضی بعید
Ez nexweş bûbûm من بیمار شده بودم
Tu nexweş bûbûyî تو بیمار شده بودید
Ew nexweş bûbû او بیمار شده بود
Em nexweş bûbûn ما بیمار شده بودیم
Hûn nexweş bûbûnشما بیمار شده بودید
Ew nexweş bûbûn آنها بیمار شده بودند
زمان گذشته نزدیک (ماضی نقلی
Ez nexweş bûme من بیمار شده ام
Tu nexweş bûyî تو بیمار شده ای
Ew nexweş bûye او بیمار شده است
Em nexweş bûne ما بیمار شده ایم
Hûn nexweş bûne شما بیمار شده اید
Ew nexweş bûne آنها بیمار شده اند
زمان گذشته استمراری
Ez karmend dibûm من کارمند می شدم
Tu karmend dibûyî تو کارمند می شدی
Ew karmend dibû او کارمند می شد
Em karmend dibûn ما کارمند می شدیم
Hûn karmend dibûn شما کارمند می شدید
Ew karmend dibûn آنها کارمند می شدند
حالت امری
Karmend bibe کارمند بشو
Karmend bibin کارمند بشوید
حالت بلانی
Ez ê karmend bibûma من کارمند می شدم (بشدم)
Tê (Tu yê) karmend bibûyîya تو کارمند می شدی
Ew ê karmend bibûya او کارمند می شد
Em ê karmend bibûna ما کارمند می شدیم
Hûn ê karmend bibûna شما کارمند می شدید
Ew ê karmend bibûna آنها کارمند می شدند
همانطور که در مثالهای فوق می بینیم، فعل کمکی bûn به دو حالت در جمله بکار می رود:
1 – بعنوان فعل کمکی که در نقش فعل اصلی است (بخاطرعدم وجود فعل اصلی در جمله).
2- بعنوان فعل کمکی که همراه با یک فعل اصلی است.
1- در حالت اول : شکلهای تصریفی فعل کمکی bûn به معنی “بودن” (to be در انگلیسی)، و “شدن” (to become در انگلیسی) که در غیاب فعل اصلی در جمله، خود نقش فعل اصلی را اجراء می کنند، را ذیلأ ملاحظه کنید:
a) – بودن : برای اینکه بودن در حالتی و یا وضعیتی را نشان دهد.
Ez im/me/bim/bûm
Tu î/yî/bî/bûyî
Ew e/ye/be/bû
Em in/ne/bin/bûn
Hûn in/ne/bin/bûn
Ew in/ne/bin/bûn
↓↓
im/î/e/in بعد از یک حرف صامت
me/yî/ye/ne بعد از یک حرف صدادار
Ew mamosta ye او معلم است
Eger tu karmend bî اگر تو کارمند شوی
Av sar e آب سرد است
Ez karker bûm من کارگر بودم
Ez karmend im من کارمند هستم
Tu karger î تو کارگر هستی
Av sar bû آب سرد بود
Hûn dirêj in شما بلند هستید
Eger ew mêr bin اگر آنها مرد باشند
Wê demê em li mal nebûn آن موقع ما در منزل نبودیم
Ez mamosta me من معلم هستم
Tu Qoçanî yî تو از شهر قوچان هستی
Ew hosta ye ایشان استادکار است
Hesp beza ne اسبها تندرو هستند
Ademekî dirêj bû. یک آدم قد بلندی بود
Ademekî bejin dirêj e. یک آدم قد بلندی است
b) – شدن : برای اینکه تغییرشدن و تعویض شدن از حالتی را نشان دهد.
Ez dibim/dibûm/bûm/bibim
Tu dibî/dibûyî/bûyî/bibî
Ew dibe/dibû/bû/bibe
Em dibin/dibûn/bûn/bibin
Hûn dibin/dibûn/bûn/bibin
Ew dibî/dibûn/bûn/bibin
↓↓
Ew dibe mamosta ایشان معلم می شود
Eger tu yê bibî karmend اگر تو کارمند بشوی
Av ê sar bibe آب سرد خواهد شد
Ez bûm karker من کارگر شدم
Ez karmend dibim من کارمند می شوم
Tu dibî karker تو کارگر می شوی
Av sar dibe آب سرد می شود
Hûn dibûn mamosta شما معلم می شدید
Ew ê çê bibe آن درست خواهد شد
2 – در حالت دوم : فعل کمکی bûn وقتی که همراه با یک فعل اصلی بیاید (بعنوان قسمت متغییر یا شناسه فعل اصلی می باشد بعبارت دیگر به تغییر و تصریف فعل اصلی کمک می کند). مثال: (رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ، رنگ قرمز ریشه فعل اصلی ، و رنگ سبز پیشوندهای زمانی هستند).
Eger hûn bûbin mamosta اگر شما معلم شده باشید ( بشدید)
(هر دو از فعل bûn هستند : bû فعل اصلی , bin فعل کمکی)
Wexta ku ew bûbûn mamosta موقعی که آنها معلم شده بودند
(هر دو از فعل bûn هستند : bû فعل اصلی , bûn فعل کمکی)
Ew ê bûbe mamosta او معلم شده باشد (بشود)
(هر دو از فعل bûn هستند : bû فعل اصلی , be فعل کمکی)
Ez diçim (terim) mal من به منزل (خانه) می روم
Tu çima radibî تو چرا سرپا (بلند) می شوی؟
Ew naçin آنها نمی روند
Tu pir dinivîsî تو زیاد می نویسی
Ez çûbûm mal من به منزل (خانه) رفته بودم
Hûn ê ketibin jêr شما به پایین افتاده باشید
Eger ez hatibim اگر من آمده باشم
Em raketine ما خوابیده ایم
Tu ketî تو افتادی
Ew direve او فرار می کند
Hûn direvin شما فرار می کنید
Ez ê birevim من فرار خواهم کرد
Kişandina Lêkeran bi dîtina Dem û Kesan صرف کردن افعال در کرمانجی ( زمان ، شخص)
بلانی | زمان آینده | زمان حال | گذشته استمراری | ماضی بعید (گذشته دور | ماضی نقلی (گذشته نزدیک | گذشته ساده | شخص | فعل |
Ez biketima / ketibûma | Ez ê | Ezdikevim | Ez diketim | Ez ketibûm | Ez ketime | Ez ketim | 1.k.y | Ketin (افتادن) |
Min bixwara / xwaribûya | Ez ê bixwim | Ez dixwim | Min dixwar | Minxwaribû | Minxwariye | Min xwar | 1.k.y | xwarin(خوردن) (فعل متعدی) |
Ez bibûma – bûbûma | Ez ê bibim | Ez dibim | Ez dibûm | Ez bûbûm | Ez bûme | Ez bûm | 1.k.y | bûn(بودن، شدن) |
1k.y (yekim kesê yêkhêjmar. – اول شخص مفرد), 2k.p (duyim kesê pirhêjma.– دوم شخص جمع)، برای افعال متعدی در زمانهای گذشته ، ضمایرشخصی کنایه بعنوان فاعل بکار می ر وند.
(رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ، رنگ قرمز ریشه فعل اصلی ، و رنگ سبز اضافات / پیشوندهای زمانی هستند).
دو جزء یا قسمت ساختاری فعل: یعنی قسمت ریشه فعل که جزء ثابت فعل است (معنی و مفهوم اصلى فعل را می رساند) که با رنگ قرمز نشان شده است، و قسمت شناسه که جزء متغیّر فعل است (معنی و مفهوم: شخص و تعداد و زمان فعل را می رساند) که با رنگهای آبی و سبز نشان شده است، را در مثالهای فوق الذکر بدقت ملاحظه بفرمایید.
2 – آمدن Hatin/ werin
فعل کمکی Hatin و حالت مجهولی
فعل Hatin بعنوان فعل کمکی وقتی که همراه با یک فعل اصلی بکار می رود، افعال مجهول را درست کرده و در جمله نقش خود را ایفاء می کند و بر اساس زمان و حالت جمله تصریف می شود ( kişandin می شود)، در اینجا فعل اصلی جمله کماکان وضعیت خود را بدون صرف شدن حفظ می کند. همانطور که ذیلأ ملاحظه می شود فعل کمکی hatin ، درست کردن حالت مجهولی را در واقع با بودن فعل اصلی متعدی (فعل مفعول دار) در جمله انجام می دهد، چونکه بدون حضور مفعول، یک جمله نمی تواند مجهول شود.
Kevir hate avêtin سنگ پرتاب شده است
avêt (فعل) kevir (مفعول) Min (فاعل)
Tût têne daweşandin توت ها با تکان دادن درخت جمع آوری می شوند
dadiweşîne (فعل) tûtan (مفعول) Lale (فاعل)
Av hatîye vexwarin آب نوشیده شده است
vexwar (فعل) av (مغعول) Lalê (فاعل)
Dar hatine birîn درختان بریده شده اند
birîne (فعل) dar (مفعول) Cengelvanan (فاعل)
Ew hat kuştin او کشته شد
Bax hat xirabkirin باغ خراب شد
Bizin hat firotin بز فروخته شد
Ji min ra hate gotin به من گفته شد
Ji wî tê pirsî از او پرسیده می شود
Ew ê ji wan were xwestin آن از آنان خواسته خواهد شد
Li wî hatibû xistin به او زده شده بود
Ji vî rengî hatibû kirîn از این رنگ خریده شده بود
Bi navekî din dihat nasîn به یک اسم دیگری شناسایی می شد
Xanî hate hilweşandin خانه خراب شده است
Kele hatîye avakirin روستا (قلعه) آباد شده است
Xwarin tê germkirin خوردنی (غذا) گرم می شود
Mal hatibû miştin خانه جاروب شده بود
Kar ê bihata birêvabirin کار اداره (انجام) می شد
Dîtin dihatin gotin بینش ها گفته می شدند
Di sala 1911,an da serdar Cecoxan li çîyên Axmezarê, bakûra Xorasanê hat kuştin
در سال 1911 میلادی سردار ججوخان در کوههای آخ مزار، شمال خراسان کشته شد
Zimanê me wêran زبان ما ویران می شود
در حالت Hatin – kirinê ، کار از طرف کسی ناشناس که قابل دیدن نیست، انجام می شود. قسمت مصدر فعل همانند اسم، کنایه یا صرف می شود یعنی با گرفتن ê متغییر می شود. مثل dîtin و …
زمان آینده | زمان حال | گذشته استمراری | ماضی بعید (گذشته دور | ماضی نقلی (گذشته نزدیک | گذشته ساده | شخص | فعل |
Ez ê bihêm (bêm) dîtin | Ez dihêm (têm) dîtinê | Ez dihatim dîtinê | Ez hatibûm dîtinê | Ez hatime dîtinê | Ezhatimdîtinê | 1.k.y | Hatin dîtin |
( رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn، رنگ قرمز ریشه فعل کمکی Hatin، و رنگ سبز پیشوندهای زمانی هستند)
در کرمانجی دو فعل جداگانهhatin و werin معنی و کاربرد شان یکی است (مثل هم هستند). اما در استفاده روزمرهء در میان مردم فعل Werin به تنهایی برای حالتهای امری، بلانی، شرطی و زمان آینده استفاده می شود (بجای hatin). تقریبأ در تمامی مناطق مختلف کرمانج نشین چنین است، یعنی در زمانهای گذشته و حال در زبان گفتاری روزانه یا تقریبأ استفاده نمی شود و یا بسیار نادر است. در اینجا صرف کردن این دو فعل را با هم مرور می کنیم ]فعل Hatin در همهء زمانها مورد استفاده و کاربرد دارد، که خود دو فرم تصریفی دارد: فرم منظم (قاعده مند) و فرم فشرده (خلاصه شده یا به هم جوش خورده)، معمولأ فرم فشرده در زبان محاوره ای بیشتر استفاده می شود[. فرم خلاصه شده را ذیلأ در داخل پرانتز ملاحظه بفرمایید.
بلانی | زمان آینده | زمان حال | گذشته استمراری | ماضی بعید (گذشته دور | ماضی نقلی (گذشته نزدیک | گذشته ساده | شخص | فعل |
Ez bihêm (bêm Em bihên (bên | Ez ê bihêm (bêm Tu yê bihêyî (bêyî | Ez Tu dihêyî (têyî Ew dihê (tê Em dihên (tên Hûn dihên (tên | Ez dihatim | Ez hatibûm | Ez hatime | Ezhatim Hûnhatin | 1.k.y | Hatin |
Ez werim | Ez ê werim | —- | —- | —- | —- | —- | 1.k.y | Werin |
حالت | جمع | مفرد | فعل |
امری | bihên (bên | bihê (bê | Hatin ( آمدن) |
امری | Werin | Were | Werin (آمدن) |
همانطور که بیان شد فعل Hatin در همهء زمانها می تواند بکار رود، اما فعل Werin در بعضی از زمانها عملأ دیگر استفاده نمی شود و یا خیلی کم کاربرد دارد. اما شایان ذکر است که فعل Werin در همان زمانهایی که هنوز استفاده کاربردی دارد بمراتب استفاده بیشتری داشته و تقریبأ در تمام مناطق کردستان و منطقه کرمانج شمال خراسان بکار می رود، حتی در حالت امری در واقع جای فعل کمکی Hatin را گرفته است و تقریبأ بیشتر اوقات از Were و یا برای جمع از Werin استفاده می شود (کمتر از bê / bên و یا bihên استفاده می شود و شاید هم اصلأ استفاده نشود). همانطور که در مثالهای زیر مشهود است، اغلب کردها در واقع راحت هستند که از کلمهء werin استفاده کنند، نه اینکه bên/bihên اشتباه باشد یا معنی خودش را نمی دهد بلکه هنگامی که ما از کلمه werin یا were استفاده می کنیم در واقع بیان حالت امری راحت تر به دل می نشیند و سلیس تر است. بطور کلی واژه های امری here / were تقریبأ سنبلی برای کرمانجی شده اند که حتی بعضی از هنرمندان از آن در آهنگهای ترانه ای خود استفاده می کنند. بطور کلی این دو فعل به آسانی می توانند بجای یکدیگر استفاده شوند:
Êvarî zû bên/ bihên / werin mal, xalê we yê bê/ were عصری زود به خانه بیایید، دایی شما می آید
Eger ew were/ bê, ez ê jî werim/ bêm اگر ایشان بیاید، من هم می آیم
Eger ew bê, ez jî têm اگر ایشان بیاید، من هم می آیم
Dema ku ew werin, em ê bên ba we وقتی که آنها بیایند، ما می آییم پیش شما
Dema ku ew bên, em ê werin cem we وقتی که آنها بیایند، ما می آییم پیش شما
Heta ku ew bên/werin xirabkirin, ew ê tê da bimînin تا موقعیکه آنها خراب بشوند، ما داخلشان خواهیم ماند
Divê hûn bên/werin بایستی (می شود) شما بیایید
همانند فعل کمکی Hatin، همچنین گاهأ فعل Werin نیز برای درست کردن حالت مجهولی استفاده می شود. چونکه این دو فعل کمکی در جمله صرف می شوند و فعل اصلی حالت غیر صرفی خود را حفظ می کند، لذا بهتر است حالت صرف شدن و بجای همدیگر استفاده کردن این دو فعل را مرور کرده و بدقت به خاطر بسپاریم.
Ez sewa gotûbêjê hatime dewetkirin من برای گفتگو دعوت شده ام
Ew ê werin hilbijartin آنها انتخاب خواهند شد
Av tê/dihê şêlîkirin آب لای می شود
Eger em bên xapandin اگر ما فریب داده بشویم
Ew ê were/bê xwendin ایشان خوانده می شود
Eger ew bên/werin girtin, ew ê bên/werin destbendkirin اگر ایشان گرفته شود، او دستبند خواهد شد
بطور کلی با توجه به اینکه تقریبأ تمامی کردها در مناطق مختلف از هر دو فعل فوق الذکر استفاده می کنند لذا از دیدگاه دستور زبان فهمیدن آن برای همگان آسانتر است.
در اینجا دو فعل çûn و herin که از افعال اصلی می باشند اما با توجه به اینکه صرف کردن آنها مشابه دو فعل کمکی hatin و werin می باشند را با هم مرور می کنیم. در کرمانجی دو فعل جداگانه Çûn و Herin هم معنی بوده و عملکرد یکسانی دارند (در بیشتر مناطق کرمانج نشین گاهأ فرمهای تصریفی آنها را به جای همدیگر استفاده می کنند، که نرمال بوده و از نظر دستور زبانی هم اشکالی ندارد، این در زبان محاوره ای کردهای خراسان هم معمول است). اما در استفاده روزمرهء در میان مردم فعل Herin به تنهایی برای حالتهای امری، بلانی، شرطی و زمان حال و آینده استفاده می شود. تقریبأ در مناطق مختلف کرمانج نشین چنین است یعنی در زمانهای گذشته در زبان روزانه یا تقریبأ استفاده نمی شود و یا بسیار نادر است. در اینجا صرف کردن این دو فعل را با هم مرور می کنیم (فعل Çûn در همهء زمانها مورد استفاده و کاربرد دارد، فعل Herin خود دو فرم تصریفی دارد: فرم منظم (قاعده مند) و فرم فشرده یا خلاصه شده یا به هم جوش خورده، معمولأ فرم فشرده در زبان محاوره ای بیشتر استفاده می شود). فرم فشرده شده را ذیلأ داخل پرانتز ملاحظه بفرمایید.
( رنگ قرمز ریشه افعال Çûn و Herin ، رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ، و رنگ سبز پیشوندهای زمانی هستند)
حالت بلانی (زمان حال | زمان آینده | زمان حال | گذشته استمراری | ماضی بعید (گذشته دور | ماضی نقلی (گذشته نزدیک | گذشته ساده | شخص | فعل |
Ez biçim | Ez ê biçim | Ez diçim | Ez diçûm | Ez çûbûm | Ez çûme | Ez çûm Hûn çûn | 1.k.y | Çûn (رفتن) |
Ez herim | Ez ê herim | Ez diherim (terim) | —- | —- | —- | —- | 1.k.y | Herin (رفتن) |
حالت | جمع | مفرد | فعل |
امری | Biçin | Biçe | Çûn (رفتن) |
امری | Herin | Here | Herin (رفتن) |
Heke (Eger) ew here, ez ê jî herim اگر ایشان برود، من هم خواهم رفت
Heke (Eger) ew biçe, ez ê jî biçim اگر ایشان برود، من هم خواهم رفت
Dema ku ew herin, em ê bi wan re biçin وقتی که آنها بروند، ما هم با آنها می رویم
Dema ku ew biçin, em ê bi wan re herin وقتی که آنها بروند، ما هم با آنها می رویم
Heta ku ew nerin/neçin, em jî naçin/narin تا موقعیکه آنها نروند، ما هم نمی رویم
Divê hûn biçin/herin wan bibînin بایستی (می شود که) شما بروید آنها را ببینید
3 – دادن Dan / dayîn
Dan kirin (به انجام رساندن)
در کرمانجی وقتیکه عملی یا کاری را به توسط یک چیزی یا یک کسی دیگر به انجام برسانند (خودش آن را انجام ندهد) از فعل کمکی dan استفاده می شود، بهمین خاطر فعل dan بعنوان فعل کمکی نقش خود را ایفاء می کند، یعنی سبب و انگیزهء انجام کاری می شود. فعل اصلی بدون تغییر مثل خود ثابت می ماند، ولی فعل کمکی dan با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شود (kişandin یا tewandin می شود). مثال:
Xanî da çêkirin خانه را به درست کردن داد
Nan da xwarin نان را به خوردن داد
Mêr da kuştin مرد را به کشتن داد
Wan ew bi xayînekî dan kuştin آنها ایشان را بعنوان یک خائن به کشتن دادند
Ji kerema xwe, van kincan bide şuştin به لطف خودتان، این لباسها را به شستن بدهید
Kî yê bêx (bax) bi kê bide avakirin چه کسی باغ را به کی برای آبادکردن بدهد؟
Me berx bi qesêb dabû serjêkirin ما بره را بوسیله قصاب به کشتن (سر کندن) داده بودیم
Ez ê deynê (dêhnê) te bi bavî te bidimdayin (هر دو فعل هم ‘dan’هستند)
من قرض شما را بوسیلهء پدرت به پرداختن خواهم داد
وقتی که فعل کمکی dan در جمله با توجه به زمان و شخص تصریف شود و فعل اصلی جمله بصورت مصدر باشد در این صورت آن عمل به انجام رسیده است. مثال:
Ez şagirdekî didim xelatkirin من یک شاگرد (دانش آموز) را هدیه می دهم
Min xanî da avakirin (من خانه را آباد کردم) من خانه را دادم برای آبادکردن
Lalê kirasên xwe dan şûştin لاله خانم پیراهن هایش را به شستن داد
Apo mîya xwe dide serjêkirin عمو میش خود را به کشتن (سر بریدن) می دهد
Damarî (dêmarî) ya wî nanê xwe li mala xelkê dide çêkirin
زن بابای ایشان نان خود را در منزل مردم به درست کردن می دهد
Bamarî (bavmarî) ya wî ê karî xwe bi xelkê bide kirin
پدر اندر ایشان کار خود را بوسیله مردم به انجام خواهد رساند
Dolet li ser zemînên me bendavan didin çêkirin
دولت بر روی زمینهای ما سد به ساختن می دهد (دولت روی زمینهای ما سدسازی می کند)
Hevalî min qesrek da çêkirin دوست من یک کاخ (خانه مجلل) به ساختن داد
Wê xwarin da çêkirin او خوراک (غذا) را به درست کردن داد
Lalê biskên xwe dan hûnandin لاله خانم زلف هایش را به بافتن داد
Min gulek da Lalê من یک گل به لاله خانم دادم
Min du kitab dane Lalê من دو کتاب به لاله خانم دادم
Min xanîyêk da çêkirinê من یک خانه به درست کردن (ساختن) دادم
Min sê xanî dan çêkirinê من سه عدد خانه به ساختن دادم
Min dilê xwe daye yarê من دل خودم را به یار داده ام
بلانی | زمان آینده | زمان حال | گذشته استمراری | ماضی بعید (گذشته دور | ماضی نقلی (گذشته نزدیک | گذشته ساده | شخص | فعل |
Min bida çêkirin . . . | Ez ê bidim çêkirinê Ew ê bidin çêkirinê | Ez didim çêkirinê | Min dida çêkirinê | Min dabû çêkirinê | Min daye çêkirinê | Min da çêkirin(ê | 1.k.y | dan çêkirin |
Min bida nivîsandin . . . | Ez ê bidim nivîsandin | Ez didim nivîsandin | Min dida nivîsandin | Min dabû nivîsandin | Min daye nivîsandin | Min da nivîsandin | 1.k.y | dan nivîsandin |
تعدادی دیگر از فعل های dan را ذیلأ مشاهده بفرمایید، لطفأ آنها را صرف کنید و در دفتر خود بنویسید.
Dan xwarin, dan anîn, dan kişandin, dan nivîsîn, dan şûştin, dan firotin, dan dirûtin, dan kelandin, dan helandin, dan şikandin, dan mirandin, dan revandin, dan vexwarin, dan vêxistin, dan miştin, dan dîtin, dan parastin, dan tirsandin, dan çêrandin, dan girtin, …
4 – کردن Kirin
فعل کمکی kirin و زمان آینده نزدیک (کمی مانده به انجام دادن چیزی)
فعل kirin برای انجام کاری در زمان آیندهء نزدیک ( bê/bihê – pêşî ) بعنوان فعل کمکی بکار می رود (در واقع بجای ê نشان زمان آینده از dikim استفاده می شود). در اینجا هم فعل اصلی جمله و هم فعل کمکی kirin با توجه به زمان و حالت جمله تصریف و متغییر می شوند (tewandin و یا kişandin می شوند). مثال:
Ez dikim herim postexanê من تقریبأ (کمی مانده) می کنم که بروم پستخانه
Ew dike şîvê bixwe او تقریبأ (کمی مانده) می کند که شام را بخورد
Em dikin tilifon bikin ما کمی مانده (می رویم) که تلفن بکنیم
Wan dikir/dikira bihatina آنها تقریبأ (می خواستند) بیایند
We dikir/dikira çi bikira شما تقریبأ (می خواستید) چه بکنید؟
Ez dikim herim ba wî من تقریبأ (کمی مانده) بروم پیش ایشان
Tu dikî bi kuda herî شما تقریبأ (می خواستید) به کجا بروید؟
Lale dike ku hinek mêwe ji me ra bîne لاله خانم تقریبأ (می رود) که تعدادی میوه برای من بیاورد
Em dikin ji vir herin ما تقریبأ (نزدیک به) می کنیم که از اینجا برویم
Min dikir fitara xwe vebikira من می کردم که (نزدیک بود که) افطار خود را باز بکنم
Wî dikira vegerîya ایشان می کند که (نزدیک به) برگردد
Me dikira ji we bistanda من می کردم که (نزدیک به) از شما بستانم
Min xwîn jê der kir
Te ji wan pirs kir
Me sohbeteke xweş kir
We govend şad kir
Te ez dilxweş kirim
Ez dikim nîn (nên) bixwim من می کنم که (نزدیک است که) نان/غذا بخورم
Tu dikî bizinê bidoşî تو می کنی که (نزدیک است که) بز را بدوشی
Ew dike giskekê bikire ایشان می کند که (نزدیک است که) یک بزغاله بخرد
Hûn dikin darekê bibirin شما می کنید که (نزدیک است که) یک درخت را ببرید
Ew dikin kitabekê bixwînin آنها می کنند که ( نزدیک به) یک کتاب را بخوانند
Min dikira biketima من می کردم (نزدیک بود که) بیافتم
Wî dikira bihata ایشان می کرد که (نزدیک بود که) بیاید
Danîyal dikira ji kêfan bifirîya دانیال می کرد که (نزدیک بود که) از کیف و خوشحالی پرواز کند
Min dikira kevir biavêta من می کردم که (نزدیک بود که) سنگ را پرتاب بکنم
Danîyal dikira nan bixwara دانیال می کرد که (نزدیک بود که) نان/غذا را بخورد
Wan dikira ew bidîta آنها می کردند که (نزدیک بود که) او را ببینند
5 – Zanîn دانستن
فعل کمکی zanîn :وضعیت دانستن و حالت توان انجام کاری (فعل اصلی) را در جمله بیان می کند. تصریف آن در زمانهای مختلف، معمولأ اضافات ( پیشوندهای) di و bi را نمی گیرد (البته در بعضی از مناطق کرمانج نشین پیشوندهای di و bi را بالاخص در زبان محاوره ای بکار می برند، از جمله در منطقه کرمانج شمال خراسان) بلکه اضافات شخصی (فعل کمکی bûn ) را می گیرد. (از نظر معنی مانند کلمهء Know در انگلیسی است).
Ez dizanimbixwim من می دانم (توانستن) بخورم
Ez ê zanibimbixwim من بدانم بخورم
Min zanîbûbixwara من می دانستم بخورم
Min ê zanîbûya bixwara من دانسته بودم بخورم
Eger ez zanibimbixwim اگر من بدانم بخورم
Xwezî ez zanibimbixwim می خواهی من بدانم بخورم
Zanibebixwe بداند بخورد
Eger min zanîbûya bixwara اگر من دانسته بودم بخورم
Xwezî min zanîbûya bixwara می خواهی من دانسته بودم بخورم
Divê min zanîbûya bixwara بایستی من دانسته بودم بخورم
Ez dizanimbiçim / herim من می دانم بروم
Ez ê zanibimbiçim/ herim من بدانم بروم
Min zanîbûmbiçûma من دانسته بودم بروم
Min ê zanîbûma biçûma من بدانسته بودم بروم
Eger ez zanibimbiçim اگر من بدانم بروم
Xwezî ez zanibimbiçim می خواهی من بدانم بروم
Dive ez zanibimbiçim بایستی من بدانم بروم
Zanibebiçe / here بداند برود
Eger min zanîbûma biçûma اگرمن دانسته بودم بروم
Xwezî min zanîbûma biçûma می خواهی من دانسته بودم بروم
Divê ez zanîbûma biçûma بایستی من دانسته بودم بروم
Min zanîbû sêv bixwara من دانسته بودم سیب را بخورم
Min zanîbû sêv bixwarina من دانسته بودم (می دانستم) سیبها را بخورم
Ez nizanimbixwim من نمی دانم بخورم
Tu nizanîbiçî /herî تو نمی دانی بروی
6 – خواستن Xwestin
فعل کمکی xwestin ، در واقع حالت خواستن برای ” انجام دادن ” و یا ” شدن ” کاری (فعل اصلی) را در جمله می رساند. در اینجاهم فعل اصلی و هم فعل کمکی در جمله با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شود (kişandin یا tewandin می شود). مثال:
Ez dixwazimherim من می خواهم بروم
Tu dixwazî çi bikî شما می خواهید چه بکنید؟
Ez dixwazim tu rind bibî من می خواهم تو خوب باشی
Min xwest tu rind bûbûya من می خواستم تو خوب بوده باشی
Te xwestbibî çi شما خواستید چه بشوید؟
Ez dixwazimbixwim من می خواهم بخورم
Ez dixwezim tu herî من می خواهم تو بروی
Min xwest ji te ra tiştekî bibêjim من خواستم برای تو یک چیزی را بگویم
Wan xwestibû kargeran ji kêr bavêjin آنها خواسته بودند کارگران را از کار بندازند
Tu dixwezî ku ez herim تو می خواهی که من بروم
Ez dixwezim ku ji min ra bibêjî من می خواهم که برای من بگویی
Min dixwest ku nameyê (namê) bişînî من می خواستم که نامه را بفرستید
Ew dixwezin ku pêz bidoşin آنها می خواهند که گوسفندان را بدوشند
Min dixwest ku wê ji bîr nekin من می خواستم که آن را فراموش نکنید
Ji xwedê dixwezim ku jê ra tu bela nêbe از خدا می خواهم که برای او هیچ بلایی نیاید
7 – توانستن Karin (kanîn / şekirin
فعل کمکی Karin در جمله وضعیت توانایی انجام فعل اصلی را بیان می کند (بعبارت دیگر فعل کمکی karin برای بیان توانایی انجام کاری استفاده می شود). تصریف آن در زمانهای مختلف معمولأ در بعضی از مناطق کرمانج نشین اضافات ( پیشوندهای) di و bi را نمی گیرد بلکه همانند فعل اصلی اضافات شخصی (فعل کمکی bûn) را می گیرد (بعبارت دیگر هم فعل کمکی Karin و هم فعل اصلی در جمله با توجه به زمان و حالت جمله تصریف می شوند). (این فعل کمکی از نظر معنی مانند کلمات able to , can در انگلیسی است). در بعضی از مناطق کرمانجی از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان همچنین از کلمهء şekirin که هم معنی با هم می باشند استفاده می شود. بطورکلی وقتی که این دو فعل کمکی هم معنی در یک جمله قرار می گیرند حالت توان و قدرت انجام کاری را می رسانند. مثال:
Ez kanim (dikarim / dikam) wî bibînim من می توانم او را ببینم
Ew kare (dikare / dikane / şedike) bireve او می تواند فرار کند
Em kanin (dikanin / dikarin) mişkulê hel bikin من می توانم مشکل را حل کنم
Hûn karin firokan bi hewa bixin شما می توانید هواپیماها را هوا کنید؟
Me kanîbû (karîbû) ew bikutana ما توانسته بودیم او را بکوبیم
Te karîbû jê re bigota تو توانسته بودی برای او بگویی .
Ez karim pîyano lêxim من می توانم پیانو بزنم
Wî karibû bi lez bireve او می توانست به تندی بدود
Ez karim (dikarim / şedikim) herim من می توانم بروم؟
Ez nikarim (şenakim) bixwim من نمی توانم بخورم
Tu nikarîbiçî تو نمی توانی بروی
Ez karimbixwim من می توانم بخورم
Ez ê karibimbixwim من بتوانم بخورم
Min karîbûbixwim من توانسته بودم (می توانستم) بخورم
Min karîbûya bixwara من می توانسته بودم بخورم
Eger ez karibimbixwim اگر من بتوانم بخورم
Xwezî ez karibimbixwim می خواهی من بتوانم بخورم
Divê ez karibimbixwim بایستی من بتوانم بخورم
Karibebixwe بتواند بخورد
Eger min karîbûya bixwara اگر من توانسته بودم بخورم
Xwezî min karîbûya bixwara می خواهی من توانسته بودم بخورم
Divê min karîbûya bixwara بایستی من می توانسته بودم بخورم
Ez karimbiçim /herim من می توانم بخورم
Ez ê karibimbiçim /herim من بتوانم بروم
Ez karîbûmbiçûma من توانسته بودم بروم
Ez ê karîbûma biçûma من می توانسته بودم بروم
Eger ez karibimbiçim /herim اگر من بتوانم بروم
Xwezî ez karibimbiçim /herim می خواهی من بتوانم بروم
Karibebiçe /here بتواند برود
Eger ez karîbûma biçûma اگر من توانسته بودم بروم
Xwezî ez karîbûma biçûma می خواهی من توانسته بودم بروم
Divê ez karîbûma biçûma بایستی من توانسته بودم بروم
Min dikarîbû sêv bixwara من توانسته بودم (می توانستم) سیب را بخورم
Min dikarîbû sêv bixwarina من توانسته بودم سیب ها را بخورم
Ez şedikim (dikarim) wî hevalî bi xwe ra bibim من می توانم آن دوست را با خودم ببرم
Tu dikarî (şedikî) ji min ra wê çîrokê bêjî تو می توانی برای من آن داستان را بگویی
Wî şekiribû (karibû) hevaltîya min bike او توانسته بود دوستی با من را بکند
Me dikaribû cewaba xwe bida ما می توانستیم جواب خود را بدهیم
We yê karibûya vî karî bikin شما توانسته بودید (می توانستید) این کار را بکنید
8 – لازم بودن ، بایستن Divê / Divi (divîya / diviya) – Bivê/ Bivi (bivîya / biviya
فعل divi (برای زمان حال) یا bivi (زمان آینده) به معنی لازم بودن ، بایستن، می تواند بعنوان فعل کمکی بکار روند، البته کاربرد آن در بعضی از مناطق کرمانج نشین از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان کمتر است. در هنگام بکارگیری این فعل کمکی در جمله، در واقع هم فعل اصلی و هم divî با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شوند. با توجه به اینکه این فعل کمکی معمولأ کاربرد زیادی نداشته لذا بطور گسترده تصریف نشده است. این فعل کمکی در حالت سوم شخص بیشتر استفاده و کاربرد دارد، بیشتر در زمانهای حال، آینده و حالت بلانی استفاده دارد، و بطور کلی در تمام زمانهای گذشتهء این فعل کمکی کاربردی گسترده ندارند. این فعل کمکی اغلب بیانگر حالتی همچون (الزام – اجبار – توانایی – امکان و …) می باشد. این فعل شکل مفرد و جمع نداشته و همانطور که در ابتدا مطرح شد هیچگاه به تنهایی (به عنوان فعل اصلی) به کار نمی روند بلکه بعد از آنها همیشه یک فعل اصلی وجود دارد.
divi – که به معنای « باید» یا «بهتر بودن» است، به زمان (حال یا آینده) اشاره دارد. کلمهء gerê و یا gerek در بعضی از مناطق از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان گاهأ بجای این فعل کمکی برای حالت اجبار یا مجبور بودن، استفاده می شود (مترادف gerê در انگلیسی has to می باشد). مثال:
Ez gerê duçerxê çêbikim من باید دوچرخه را درست کنم.
Eger bivê (bivîya), ez jî têm اگر بشود، من هم می آیم.
Divê ez herim بایستی (می شود) من بروم. > Divîya ez biçûma می بایست (می شد) من می رفتم (بروم)
Navê ez herim نبایستی (نمی شود) من بروم. > Divîya ez neçûma می بایست (می شد) من نمی رفتم
Navê ez bixwim نبایستی (نمی شود) من بخورم. > Divîya min nexwara می بایست (می شد) من نخورم
Navê ew bêbe
Divi tu bi min ra bêbî (bêwî بایستی تو با من بیایی > Divîya tu bi min ra bihatayî می بایست (می شد) تو با من بیایی
Divê hûn dereng nemînin شما نبایستی دیر بمانید
Divê tu sîgarê nekişînî شما بایستی سیگار نکشید > Divîya te sîgar nekişanda می بایست (می شد) تو سیگار نکشی
Divi tu destên xwe bişoyî
Divê ez rakevim
Diviya ez saet di 4,an da biçûma
Diviya tu hatibûya
Divîya wan xwe bişûştina
Divîya we guhdarî bikira
Min yara xwe nedît, divîya min yara xwe bidîta
Wexta ku ez bigêhiştama wir, Divîya min jê ra tilifon bikira
Diviyabû me ew dîtibûya
Divîyabû ez çûbûma
Divîyabû me nan xwaribûya
Bavê we li we dipirsî, Divîyabû we jê ra gotibûya
Dizan dore li me girtibû, Divîyabû me diz girtibûna
Divê ez vê nivîsê tevabikim بایستی (احتمال یا انتظار) من این نوشته را تمام کنم
Divê ew qet qala wê babetê neke بایستی او اصلأ بحث آن موضوع را نکند
Divê hûn ji wan re bibêjin بایستی شما به آنها بگویید
Diviya (divîya) we jê re bigota بایستی شما به او می گفته اید (بگفته اید)
Diviya wê haka nekira بایستی او (مونث) اینطور نمی کرده است
Diviyabû em neçûna/neçûbûna می بایستی ما نرفته بودیم
Divê ez werim بایستی (می شود) من بیایم
Divîya tu biçûyayî می بایستی شما می رفتید
Diviyabû me xwestibûya می بایستی ما خواسته بودیم
Divê ez biçim بایستی من بروم
Divê tu hevalê min bibînî بایستی تو دوست من را ببینی
Divê ew bên بایستی آنها بیایند
Divê em tiştên ku dixwin, di pêşî da bişon بایستی ما چیزهایی را که می خوریم، قبلأ بشوریم
Divê hûn henjîran bixwin بایستی شما انجیرها را بخورید
Divê xizan biçin debistanê بایستی بچه ها بروند به دبستان
Divîya min hevalekî xwe bidîta می بایستی من یک دوست خود را می دیدم
Divîya we ez bidîtama می بایستی شما، من را می دیدید
Divîya me nan bixwara می بایستی (می شد) ما نان (غذا) بخوردیم
Divîya wan dar bibirîna می بایستی (می شد) آنها درختان را ببرند
Divîyabû min yêk dîtibûya می بایستی من یکی را دیده باشم
Divîyabû we li min temaşe kiribûya می بایستی شما به من تماشا کرده باشید
Divîyabû te dilê kesî nehiştibûya می بایستی تو دل کسی را پس نمی زدی