صرف و نحو در کرمانجی Tewandin / Tawdan

صرف و نحو در کرمانجی                 Tewandin / Tawdan

فعل

زبانهای تصریفی دارای ادبیات صرف و نحوی هستند، بدین معنی که در آن افعال دارای ریشه بوده و متغیر می‌شوند. همانطور که در فارسی ; وند، پسوند و پیشوند وجود دارد (به انگلیسی (affix, prefix, suffix :، در کرمانجی به آن   pirtik, paşpitik, pêşpirtik  می گویند.  pirti   (Pirtik  در واقع همان وصله (تکه پارچه و یا تکه کهنه کوچک) است که به لباس  می دوزند یا وصل می کنند.

کلمات قابل تغییر دادن، کج کردن و یا کنایه کردن در کرمانجی، از قرار ذیل می باشند:

1 –  اسم
2 –  ضمایر
3 –  ارقام و اعداد
4 –  فعل

در کرمانجی واژه هایی که ثابت هستند (تغییر و یا کج و کنایه نمی شود) شامل:

الف – صفت   ( gewr, rind, bilindtir, mezin, qeşeng, … )
ب – قید     ( îro, hînga, nêzîk, bes, kêm, kînga, nika, paşî, berî, …)
ج – حروف اضافه  ( di, li, ji, di – da, ji – ra, …)
د – حروف ربطی    ( wek, û, yanku, lê, ku, … )
و – حروف ندا    ( Lê, Lo, ax, way, ox, tûf, hey, wax, … )

در درسهای قبلی مباحث کنایه و کج کردن ” اسم “، ” ضمایر ” و ” اعداد و ارقام ”  به تفصیل بیان شدند، در این جلسه در واقع آخرین مبحث صرف و نحو، یعنی ” فعل ” را بررسی می کنیم.

صرف کردن فعل در کرمانجی      Kişandina Lêkeran

فعل که در کرمانجی به آن lêker  و یا lêkar  که خود از دو کلمهء kar  (کار)  و حرف اضافهء مرکب lê (یک ضمیر یا یک اسم +  li) درست شده است(lê + kar)  در بارهء این حرف اضافه قبلأ بطور مبسوط صحبت شده است، لطفأ در صورت نیاز به آن مراجعه بفرمایید، بطور کلی کلمهء  lêkar  یعنی کار روی آن انجام شده یا انجام کاری را می رساند. فعل یکی از واژه‌های متغییر و تصریفی در کرمانجی است که در یکی از زمانهای گذشته، حال و  یا آینده می باشد. بطور کلی یک فعل دارای:  ویژگی ها و اجزایی است.

1 – ویژگی‌های فعل

هر فعل دارای این مفاهیم است (این مفاهیم در یک فعل بصورت مستتر و پنهان وجود دارند): (معنی ـ زمان – شخص ـ تعداد).

1-  در فعل مفهوم: معنی انجام‌ دادن کاری نهفته است: لاله خانم  گل می چیند.
2 –  در فعل مفهوم: زمان انجام دادن کار نیز وجود دارد: گذشته، حال، آینده.
3 – در فعل مفهوم: شخص انجام دهنده کار نیز وجود دارد: اول شخص (متکلم) ، دوم شخص (مخاطب)، سوم شخص (غایب).
4 – در فعل مفهوم: تعداد و یا بعبارت دیگر مفرد یا جمع‌ بودن نیز وجود دارد: هر کدام از فعل‌های اول شخص، دوم شخص و سوم شخص ممکن است مفرد یا جمع باشد.

همانطور که خواهیم دید، تغییر یا صرف فعل در واقع با توجه به این شش ساخت شخصی (مفرد، جمع) در زمانهای مختلف می باشد، که در قسمت متغییر (شناسه) فعل خود را نمایان می سازد.

2 – اجزاء فعل

هر فعل دارای دو جزء یا قسمت ساختاری است:  1- قسمت بُن (ریشه) فعل   2- قسمت متغییر (شناسه) فعل

1 –  قسمت بن (ریشه) فعل: جزء ثابت فعل است که معنی و مفهوم اصلى فعل را نشان مى‌دهد. در کرمانجی هر فعل داراى ریشه است و در همه ساخت‌های فعل ثابت است و تکرار می شود.

ریشه، خود، دو گونه است:    الف : ریشه گذشته،     ب : ریشه حال.

الف –  ریشه گذشته:  با برداشتن پسوند   n  –  ویا  in  –   از قسمت مصدر فعل، ریشه فعل (زمان گذشته) درست می‌شود.  در زبان کردی کلمهء ریشه را گاهأ  kok  یا  qorneنیز می‌گویند. (ریشه گذشته در حالتهای تصریفی افعال‌ زمانهای گذشته حضور دارد).

ketin  >  ket     ,  çûn  >  çû

ب –  ریشه حال: با برداشتن پیشوند  – bi و پسوند   e –   از فعل امری، قسمت باقی مانده همان ریشهء فعل (زمان حال) می‌باشد. (ریشه حال در افعال زمانهاى حال، آینده و حالت امری وجود دارد).

bireve  >  rev

روش دیگر بدست آوردن ریشهء فعل (زمان حال):  در واقع از فعل زمان حال (اول شخص مفرد) است، بدین صورت که با برداشتن پیشوند -di   و پسوند  im – از فعل زمان حال (اول شخص مفرد) آنچه که باقی می ماند همان ریشه فعل (زمان حال) است.

dikevim  >  kev         ,        dirêjim  >  rêj      ,      direvim >   rev

2 –  قسمت متغییر (شناسه) فعل: جزء متغیّر فعل است که معمولأ شخص و تعداد و زمان فعل را نمایان مى‌کند، این قسمت از فعل که همیشه در حال تغییر یافتن می باشد در صرف کردن فعل (kişandina lêkeran ) بسیار مهم است. گاه پیش مى‌آید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال:
شنیدم، شنیدى، شنید ـ شنیدیم، شنیدید، شنیدند، (م، ی، – ، یم، ید، ند).

در این مثال، شنید ریشه است و اجزاى دیگر، شناسه‌اند. (در افعال گذشته، سوم شخص مفرد قسمت شناسه ندارد).
(رنگآبی و سبز قسمت متغییر یا شناسه فعل، رنگ قرمز قسمت ثابت یا ریشه فعل)

Ez dibîzim
من می شنوم.

زمان حال  =   di  +  ریشه زمان حال   +  فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez direvim   (من فرار می کنم)

زمان گذشته  =  ریشه زمان گذشته  + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez ketim  (من افتادم)

زمان گذشته استمراری  =  di +  فعل گذشته   + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez diketim  (من می افتادم)

زمان ماضی نقلی  =  ریشه زمان گذشته  +  فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez ketime  (من افتاده ام)

زمان آینده  =  فاعل  +  ê  +  بلانی  ( زمان حال )
Ez ê birevim  (من فرار خواهم کرد)

بلانی (زمان حال) = با جایگزینی پیشوندbi  به جای di  (در فعل زمان حال) بدست می آید (birevim)
بلانی (زمان گذشته) = bi   +  فعل زمان گذشته  +  فرم مناسب  a  +  bûn  بدست می آید (biketima)
Bila ez biketima

افعال کمکی در کرمانجی         Lêkerên alîkar

قابلیتهای مختلف افعال کمکی

فعل کمکی فعلى است که  کمک مى‌کند تا ساخت‌هاى گوناگون فعل اصلی (با توجه به: زمان، شخص، تعداد)  بوجود آیند، بعبارت دیگر افعال کمکی کارشان کمک به فعل اصلی جمله برای ایفای نقش فعلی اش در تشکیل عبارات فعلی مناسب می‌باشد. رفته بودم (گذشته دور)، خواهم رفت (آینده)، خورده است (گذشته نزدیک)، و … ( کلماتی که به رنگ آبی نشان شده اند افعال کمکی و رنگ قرمز افعال اصلی هستند).

در زبان های کردی، فارسی و انگلیسی و دیگر زبان ها، جمله ای بدون فعل نمی تواند ساخته شود، یعنی اگر جمله ای دارای یک فعل اصلی نباشد، آنگاه از افعالی که در فارسی آنها را « فعل معین یا ربطی » (مثل: است، بود، شد، گشت، … ) و در کرمانجی و انگلیسی آنها را فعل کمکی می نامند، استفاده می شود.

در کرمانجی افعال کمکی در واقع افعالی هستند که تغییر و تصریف آنان کمک به ساختن زمانهای مختلف برای فعل اصلی در جمله می کنند، و همچنین گاهأ بیان توانایی انجام کاری را می رسانند. افعال کمکی گاهأ خود می توانند بعنوان فعل اصلی در جمله بوده و همان تصریف خودشان را نیز داشته باشند. مهمترین فعل‌هاى کمکی ( 8 فعل)  که در کرمانجی در میان مردم کاربرد زیادی دارند ذیلأ در فرم مصدر آن بیان شده اند:

1 –  Bûn              (بودن، شدن)
2 –  Hatin           (آمدن)
3 –  Dan                (دادن)
4 –  Kirin             (کردن)
5 –  Zanîn             (دانستن)
6 –  Xwestin                 (خواستن)
7 –  Karin (şekirin     (توانستن)
8 –  Divê (divîya           (بایستن / لازم بودن)

1-         Bûn        (بودن، شدن)

از افعال کمکی فوق الذکر، در واقع فعل کمکی   bûn  از دیدگاه محاوره ای و نوشتاری در میان مردم مورد استفاده و کاربرد زیادی دارد. این فعل کمکی دو فرم و حالت تصریفی دارد که در اینجا با آوردن مثالهایی آنان را زلال و شفاف می کنیم تا هنگامی که بعنوان فعل کمکی و یا فعل اصلی هستند براحتی قابل تمییز و تشخیص باشند.

با توجه به اینکه فعل کمکی Bûn  بطور بسیار گسترده در زبان محاوره ای و نوشتاری استفادهء دارد، لذا توضیح کامل آن الزامی است (کاربرد فعل کمکی   Bûnدر کرمانجی در واقع همانند فعل کمکی to be  در انگلیسی می باشد). شکلهای گوناگون حالت تصریفی فعل کمکی  ” بودن / شدن ”   Bûn  را در زمانهای مختلف با هم مرور می کنیم (البته  bûn گاهأ به تنهایی بعنوان فعل اصلی، و یا همزمان هم فعل اصلی و هم فعل کمکی نیز در جمله بکار می رود، مثال:   … bûbûm, bibim).  فعل کمکی  bûn   دو معنی در کرمانجی دارد، که ذیلأ با آوردن مثالهایی این مهم نیز شفاف و زلال می شود:

a)        بودن     bûn

Ew Lale ye     آن لاله خانم است.
Mele Nesirdîn baqil bû     ملا نصرالدین عاقل بود.
Em bilûrvan in           ما نی زن هستیم.

b)         شدن    bûn

Ez dibim şivan       من چوپان می شوم.
Ez dibim bilûrvan       من نی زن می شوم.
Ew ê bibe kesekî mezin   ایشان یک فرد بزرگی خواهد شد.

در اینجا ذیلأ فعل کمکی  bûn  را صرف می کنیم  (توضیح اینکه، اگر تصریفهای فعل کمکی bûn در جمله بعد از یک اسم یا ضمیر و یا یک صفت قرار بگیرد از نظر املایی جدای از آنان نوشته می شود، اما اگر بعد از یک فعل باشد از نظر املایی به آن وصل می شود). جمله ای که فعل اصلی ندارد فعل کمکی رل و تقش آن را بعهده می گیرد.  (رنگآبی  تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز  ریشه فعل اصلی،  و رنگ سبز  اضافات یا پیشوندهای زمانی هستند).

Bûn       بودن، شدن

زمان حال
Ez im       (من هستم)  منم
Tu yî        تویی  (تو هستی)
Ew e        اوست (او است)
Em in       ماییم (ما هستیم)
Hûn in      شمایید (شما هستید)
Ew in        آنهایند (آنها هستند)

Ez kurmanc im      من کرمانج هستم
Tu kurmanc î         تو کرمانج هستی
Ew kurmanc e       او کرمانج است
Em kurmanc in      ما کرمانج هستیم
Hûn kurmanc in     شما کرمانج هستید
Ew kurmanc in      آنها کرمانج هستند

Ez birçî me       من گرسنه هستم
Tu birçî yî         تو گرسنه هستی
Ew birçî ye      او گرسنه است
Em birçî ne       ما گرسنه هستیم
Hûn birçî ne      شما گرسنه هستید
Ew birçî ne        آنها گرسنه هستند

Ez direvim      من فرار می کنم
Tu direvî        تو فرار می کنی
Ew direve     او فرار می کند
Em direvin     ما فرار می کنیم
Hûn direvin   شما فرار می کنید
Ew direvin    آنها فرار می کنند

زمان آینده
Ez ê karmend bibim       من کارمند خواهم  شد
Tu ê karmend bibî          شما کارمند خواهید شد
Ew ê karmend bibe        او کارمند خواهد شد
Em ê karmend bibin       ما کارمند خواهیم شد
Hûn ê karmend bibin       شما کارمند خواهید شد
Ew ê karmend bibin        آنها کارمند خواهند شد
زمان گذشته
Ez şagird bûm     من دانش آموز بودم
Tu şagird bûyî    تو دانش آموز بودی
Ew şagird bû        او دانش آموز بود
Em şagird bûn      ما دانش آموز بودیم
Hûn şagird bûn      شما دانش آموز بودید
Ew şagird bûn      آنها دانش آموز بودند

زمان گذشته دور (ماضی بعید
Ez nexweş bûbûm     من بیمار شده بودم
Tu nexweş bûbûyî    تو بیمار شده بودید
Ew nexweş bûbû   او بیمار شده بود
Em nexweş bûbûn     ما بیمار شده بودیم
Hûn nexweş bûbûnشما بیمار شده بودید
Ew nexweş bûbûn   آنها بیمار شده بودند

زمان گذشته نزدیک (ماضی نقلی
Ez nexweş bûme   من بیمار شده ام
Tu nexweş bûyî  تو بیمار شده ای
Ew nexweş bûye او بیمار شده است
Em nexweş bûne    ما بیمار شده ایم
Hûn nexweş bûne   شما بیمار شده اید
Ew nexweş bûne    آنها بیمار شده اند

زمان گذشته استمراری
Ez karmend dibûm   من کارمند می شدم
Tu karmend dibûyî   تو کارمند می شدی
Ew karmend dibû     او کارمند می شد
Em karmend dibûn    ما کارمند می شدیم
Hûn karmend dibûn   شما کارمند می شدید
Ew karmend dibûn    آنها کارمند می شدند

حالت امری
Karmend bibe     کارمند بشو
Karmend bibin  کارمند بشوید

حالت بلانی
Ez ê karmend bibûma            من کارمند می شدم (بشدم)
Tê (Tu yê) karmend bibûyîya   تو کارمند می شدی
Ew ê karmend bibûya               او کارمند می شد
Em ê karmend bibûna              ما کارمند می شدیم
Hûn ê karmend bibûna             شما کارمند می شدید
Ew ê karmend bibûna             آنها کارمند می شدند

همانطور که در مثالهای فوق می بینیم، فعل کمکی  bûn  به دو حالت در جمله بکار می رود:

1 – بعنوان فعل کمکی که در نقش فعل اصلی است (بخاطرعدم وجود فعل اصلی در جمله).
2- بعنوان فعل کمکی که همراه با یک فعل اصلی است.

1-  در حالت اول : شکلهای تصریفی فعل کمکی  bûn  به معنی “بودن”  (to be  در انگلیسی)، و  “شدن” (to become  در انگلیسی) که در غیاب فعل اصلی در جمله، خود نقش فعل اصلی را اجراء می کنند، را ذیلأ ملاحظه کنید:

a)  –   بودن :  برای اینکه بودن در حالتی و یا وضعیتی را نشان دهد.

Ez         im/me/bim/bûm
Tu                î/yî/bî/bûyî
Ew               e/ye/be/bû
Em          in/ne/bin/bûn
Hûn        in/ne/bin/bûn
Ew          in/ne/bin/bûn

↓↓

im/î/e/in            بعد از یک حرف صامت
me/yî/ye/ne      بعد از یک حرف صدادار

Ew mamosta ye           او معلم است
Eger tu karmend bî    اگر تو کارمند شوی
Av sar e                    آب سرد است
Ez karker bûm          من کارگر بودم
Ez karmend im        من کارمند هستم
Tu karger î              تو کارگر هستی
Av sar bû                  آب سرد بود
Hûn dirêj in            شما بلند هستید
Eger ew mêr bin             اگر آنها مرد باشند
Wê demê em  li mal nebûn  آن موقع ما در منزل نبودیم
Ez mamosta me  من معلم هستم
Tu Qoçanî yî تو از شهر قوچان هستی
Ew hosta ye   ایشان استادکار است
Hesp beza ne   اسبها تندرو هستند
Ademekî dirêj bû.  یک آدم قد بلندی بود
Ademekî bejin dirêj e.  یک آدم قد بلندی است

b)   –  شدن :  برای اینکه تغییرشدن و تعویض شدن از حالتی را نشان دهد.

Ez          dibim/dibûm/bûm/bibim
Tu               dibî/dibûyî/bûyî/bibî
Ew                   dibe/dibû/bû/bibe
Em            dibin/dibûn/bûn/bibin
Hûn          dibin/dibûn/bûn/bibin
Ew              dibî/dibûn/bûn/bibin

↓↓

Ew dibe mamosta               ایشان معلم می شود
Eger tu yê bibî karmend    اگر تو کارمند بشوی
Av ê sar bibe                    آب سرد خواهد شد
Ez bûm karker                   من کارگر شدم
Ez karmend dibim             من کارمند می شوم
Tu dibî karker                  تو کارگر می شوی
Av sar dibe                     آب سرد می شود
Hûn dibûn mamosta        شما معلم می شدید
Ew ê çê bibe                  آن درست خواهد شد

2 –   در حالت دوم :  فعل کمکی bûn  وقتی که همراه با یک فعل اصلی بیاید (بعنوان قسمت متغییر یا شناسه فعل اصلی  می باشد بعبارت دیگر به تغییر و تصریف فعل اصلی کمک می کند). مثال: (رنگ آبی  تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز  ریشه فعل اصلی ،  و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند).

Eger hûn bûbin mamosta       اگر شما معلم شده باشید ( بشدید)
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  bin فعل کمکی)

Wexta ku ew bûbûn mamosta      موقعی که آنها معلم شده بودند
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  bûn فعل کمکی)

Ew ê bûbe mamosta          او معلم شده باشد (بشود)
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  be فعل کمکی)

Ez diçim (terim) mal     من به منزل (خانه) می روم
Tu çima radibî          تو چرا سرپا (بلند) می شوی؟
Ew naçin          آنها نمی روند
Tu pir dinivîsî     تو زیاد می نویسی
Ez çûbûm mal     من به منزل (خانه) رفته بودم
Hûn ê ketibin jêr      شما به پایین افتاده باشید
Eger ez hatibim       اگر من آمده باشم
Em raketine           ما خوابیده ایم
Tu ketî            تو افتادی
Ew direve       او فرار می کند
Hûn direvin      شما فرار می کنید
Ez ê birevim      من فرار خواهم کرد

Kişandina Lêkeran bi dîtina Dem û Kesan     صرف کردن افعال در کرمانجی ( زمان  ،  شخص)

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez biketima / ketibûma
Tu biketîya / ketibûya
Ew biketa / ketibûya
Em biketina / ketibûna
Hûn biketina / ketibûna
Ew biketina / ketibûna

Ez ê
bikevim
Tu yê bikevî
Ew ê bikeve
Em ê bikevin
Hûn ê bikevin
Ew ê bikevin

Ezdikevim
Tu dikevî
Ew dikeve
Emdikevin
Hûndikevin
Ewdikevin

Ez diketim
Tu diketî
Ew diket
Em diketin
Hûndiketin
Ew diketin

Ez ketibûm
Tu ketibûyî
Ew ketibû
Em ketibûn
Hûnketibûn
Ew ketibûn

Ez ketime
Tu ketiyî
Ew ketiye
Em ketine
Hûnketine
Ewketine

Ez ketim
Tu ketî
Ew ket
Em ketin
Hûnketin
Ew ketin

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Ketin

(افتادن)

Min bixwara / xwaribûya
Te bixwara / xwaribûya
Wî/wê bixwara/xwaribûya
Me bixwara / xwaribûya
We bixwara / xwaribûya
Wan bixwara / xwaribûya

Ez ê bixwim
Tu yê bixwî
Ew ê bixwe
Em ê bixwin
Hûn ê bixwin
Ew ê bixwin

Ez dixwim
Tu dixwî
Ew dixwe
Em dixwin
Hûn dixwin
Ew dixwin

Min dixwar
Te dixwar
Wî/wê dixwar
Me dixwar
We dixwar
Wandixwar

Minxwaribû
Te xwaribû
Wî/wê xwaribû
Me xwaribû
We xwaribû
Wanxwaribû

Minxwariye
Te xwariye
Wî/wêxwariye
Me xwariye
We xwariye
Wanxwariye

Min xwar
Te xwar
Wî/wêxwar
Me xwar
We xwar
Wanxwar

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

 xwarin(خوردن)

(فعل متعدی)

Ez bibûma – bûbûma
Tu bibûyiya – bûbûya
Ew bibûya – bûbûya
Em bibûna – bûbûna
Hûn bibûna – bûbûna
Ew bibûna – bûbûna

Ez ê bibim
Tu yê bibî
Ew ê bibe
Em ê bibin
Hûn ê bibin
Ew ê bibin

Ez dibim
Tu dibî
Ew dibe
Em dibin
Hûn dibin
Ew dibin

Ez dibûm
Tu dibûyî
Ew dibû
Em dibûn
Hûn dibûn
Ew dibûn

Ez bûbûm
Tu bûbûyî
Ew bûbû
Em bûbûn
Hûn bûbûn
Ew bûbûn

Ez bûme
Tu bûyî
Ew bûye
Em bûne
Hûn bûne
Ew bûne

Ez bûm
Tu bûyî
Ew bû
Em bûn
Hûn bûn
Ew bûn

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

bûn(بودن، شدن)

1k.y (yekim kesê yêkhêjmar. – اول شخص مفرد), 2k.p (duyim kesê pirhêjma.– دوم شخص جمع)، برای افعال متعدی در زمانهای گذشته ، ضمایرشخصی کنایه بعنوان فاعل بکار می ر وند.

(رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز ریشه فعل اصلی ،  و رنگ سبز  اضافات / پیشوندهای زمانی هستند).

دو جزء یا قسمت ساختاری فعل: یعنی قسمت ریشه فعل که جزء ثابت فعل است (معنی و مفهوم اصلى فعل را می رساند) که با رنگ قرمز نشان شده است، و قسمت شناسه که جزء متغیّر فعل است (معنی و مفهوم: شخص و تعداد و زمان فعل را می رساند) که با رنگهای آبی و سبز نشان شده است، را در مثالهای فوق الذکر بدقت ملاحظه بفرمایید.

2 –      آمدن             Hatin/  werin

فعل کمکی  Hatin  و حالت مجهولی

فعل  Hatin  بعنوان فعل کمکی وقتی که همراه با یک فعل اصلی بکار می رود، افعال مجهول را درست کرده و در جمله نقش خود را ایفاء می کند و بر اساس زمان و حالت جمله تصریف می شود ( kişandin می شود)، در اینجا فعل اصلی جمله کماکان وضعیت خود را بدون صرف شدن حفظ می کند.  همانطور که ذیلأ ملاحظه می شود فعل کمکی  hatin ، درست کردن حالت مجهولی را در واقع با بودن فعل اصلی متعدی (فعل مفعول دار) در جمله انجام می دهد، چونکه بدون حضور مفعول، یک جمله نمی تواند مجهول شود.

Kevir hate avêtin    سنگ پرتاب شده است
avêt (فعل) kevir (مفعول) Min (فاعل)

Tût têne daweşandin        توت ها با تکان دادن درخت جمع آوری می شوند
dadiweşîne  (فعل)  tûtan (مفعول)  Lale (فاعل)

Av hatîye vexwarin       آب نوشیده شده است
vexwar (فعل) av (مغعول) Lalê (فاعل)

Dar hatine birîn          درختان بریده شده اند
birîne (فعل) dar (مفعول) Cengelvanan (فاعل)

Ew hat kuştin        او کشته شد
Bax hat xirabkirin        باغ خراب شد
Bizin hat firotin       بز فروخته شد
Ji min ra hate gotin       به من گفته شد
Ji wî tê pirsî      از او پرسیده می شود
Ew ê ji wan were xwestin      آن از آنان خواسته خواهد شد
Li wî hatibû xistin         به او زده شده بود
Ji vî rengî hatibû kirîn      از این رنگ خریده شده بود
Bi navekî din dihat nasîn       به یک اسم دیگری شناسایی می شد
Xanî hate hilweşandin        خانه خراب شده است
Kele hatîye avakirin       روستا (قلعه) آباد شده است
Xwarin tê germkirin      خوردنی (غذا) گرم می شود
Mal hatibû miştin           خانه جاروب شده بود
Kar ê bihata birêvabirin      کار اداره (انجام) می شد
Dîtin dihatin gotin          بینش ها گفته می شدند
Di sala 1911,an da serdar Cecoxan li çîyên Axmezarê, bakûra Xorasanê hat kuştin

در سال 1911 میلادی سردار ججوخان در کوههای آخ مزار، شمال خراسان کشته شد

Zimanê me  wêran       زبان ما ویران می شود

در حالت  Hatin – kirinê ، کار از طرف کسی ناشناس که قابل دیدن نیست، انجام می شود. قسمت مصدر فعل همانند اسم، کنایه یا صرف می شود یعنی با گرفتن ê متغییر می شود. مثل dîtin و …

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez ê bihêm (bêm) dîtin
Tu yê bihêyî (bêyî) dîtin
Ew ê bihê (bê) dîtin
Em ê bihên (bên) dîtin
Hûn ê bihên (bên) dîtin
Ew ê bihên (bên) dîtin

Ez dihêm (têm) dîtinê
Tu dihêyî(têyî) dîtinê
Ew dihê/ye (tê/ye) dîtin
Em dihên (tên) dîtinê
Hûn dihên (tên) dîtinê
Ew dihên (tên) dîtinê

Ez dihatim dîtinê
Tu dihatî dîtinê
Ew dihate dîtinê
Em dihatin dîtinê
Hûn dihatin dîtinê
Ew dihatin dîtinê

Ez hatibûm dîtinê
Tu hatibûyî dîtinê
Ew hatibû dîtinê
Em hatibûn dîtinê
Hûn hatibûn dîtinê
Ew hatibûn dîtinê

Ez hatime dîtinê
Tu hatiyî dîtinê
Ew hatiye dîtinê
Em hatine dîtinê
Hûn hatine dîtinê
Ew hatine dîtinê

Ezhatimdîtinê
Tu hatî dîtinê
Ew hat dîtinê
Em hatindîtinê
Hûn hatin dîtinê
Ew hatin dîtinê

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Hatin dîtin
(دیده شدن)

( رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی  bûn،  رنگ قرمز  ریشه فعل کمکی  Hatin،  و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند)

در کرمانجی دو فعل جداگانهhatin    و  werin  معنی و کاربرد شان یکی است (مثل هم هستند). اما در استفاده روزمرهء در میان مردم فعل  Werin  به تنهایی برای حالتهای امری، بلانی، شرطی و زمان آینده استفاده می شود (بجای hatin). تقریبأ در تمامی مناطق مختلف کرمانج نشین چنین است، یعنی در زمانهای گذشته و حال در زبان گفتاری روزانه یا تقریبأ استفاده نمی شود و یا بسیار نادر است. در اینجا صرف کردن این دو فعل را با هم مرور می کنیم ]فعل  Hatin  در همهء زمانها مورد استفاده و کاربرد دارد، که خود دو فرم تصریفی دارد: فرم منظم (قاعده مند) و فرم فشرده (خلاصه شده یا به هم جوش خورده)، معمولأ فرم فشرده در زبان محاوره ای بیشتر استفاده می شود[. فرم خلاصه شده را ذیلأ در داخل پرانتز ملاحظه بفرمایید.

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez bihêm  (bêm
Tu bihêyî  (bêyî
Ew bihê (bê

Em bihên  (bên
Hûn bihên  (bên
Ew bihên  (bên

Ez ê bihêm (bêm

Tu yê bihêyî (bêyî
Ew ê bihê (bê)
Em ê bihên (bên)
Hûn ê bihên (bên)
Ew ê bihên (bên

Ez
dihêm (têm

Tu dihêyî (têyî

 Ew dihê (tê

 Em dihên  (tên

 Hûn dihên (tên
Ew dihên (tên

Ez dihatim
Tu dihatî
Ew dihat
Em dihatin
Hûn dihatin
Ew dihatin

Ez hatibûm
Tu hatibûyî
Ew hatbû
Em hatibûn
Hûnhatibûn
Ew hatibûn

Ez hatime
Tu hatiyî
Ew hatîye
Em hatine
Hûn hatine
Ew hatine

Ezhatim
Tu hatî
Ew hat
Em hatin

Hûnhatin
Ew hatin

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Hatin
(آمدن)

Ez werim
Tu werî
Ew were
Em werin
Hûn werin
Ew werin

Ez ê werim
Tu yê werî
Ew ê were
Em ê werin
Hûn ê werin
Ew ê werin

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  Werin
(آمدن)

 حالت

جمع

مفرد

 فعل

 امری

 bihên (bên

 bihê (bê

Hatin ( آمدن)

 امری

 Werin

 Were

 Werin (آمدن)

همانطور که بیان شد فعل  Hatin  در همهء زمانها می تواند بکار رود، اما فعل   Werin  در بعضی از زمانها عملأ دیگر استفاده نمی شود و یا خیلی کم کاربرد دارد. اما شایان ذکر است که فعل    Werin  در همان زمانهایی که هنوز استفاده کاربردی دارد بمراتب استفاده بیشتری داشته و تقریبأ در تمام مناطق کردستان و منطقه کرمانج شمال خراسان بکار می رود، حتی در حالت امری در واقع جای فعل کمکی  Hatin  را گرفته است و تقریبأ بیشتر اوقات از Were  و یا برای جمع از  Werin  استفاده می شود (کمتر از bê / bên   و یا bihên  استفاده می شود و شاید هم اصلأ استفاده نشود). همانطور که در مثالهای زیر مشهود است، اغلب کردها در واقع راحت هستند که از کلمهء werin استفاده کنند، نه اینکه  bên/bihên  اشتباه باشد یا معنی خودش را نمی دهد بلکه هنگامی که ما از کلمه werin یا were  استفاده می کنیم در واقع بیان حالت امری راحت تر به دل می نشیند و سلیس تر است. بطور کلی واژه های امری  here / were  تقریبأ سنبلی برای کرمانجی شده اند که حتی بعضی از هنرمندان از آن در آهنگهای ترانه ای خود استفاده می کنند.  بطور کلی این دو فعل به آسانی می توانند بجای یکدیگر استفاده شوند:

Êvarî zû bên/ bihên / werin mal, xalê we yê bê/ were    عصری زود به خانه بیایید، دایی شما می آید
Eger ew were/ bê, ez ê jî werim/ bêm      اگر ایشان بیاید، من هم می آیم
Eger ew bê, ez jî têm      اگر ایشان بیاید، من هم می آیم
Dema ku ew werin, em ê bên ba we      وقتی که آنها بیایند، ما می آییم پیش شما
Dema ku ew bên, em ê werin cem we        وقتی که آنها بیایند، ما می آییم پیش شما
Heta ku ew bên/werin xirabkirin, ew ê tê da bimînin     تا موقعیکه آنها خراب بشوند، ما داخلشان خواهیم ماند
Divê hûn bên/werin      بایستی (می شود) شما بیایید

همانند فعل کمکی  Hatin، همچنین گاهأ فعل Werin  نیز برای درست کردن حالت مجهولی استفاده می شود. چونکه این دو فعل کمکی در جمله صرف می شوند و فعل اصلی حالت غیر صرفی خود را حفظ می کند، لذا بهتر است حالت صرف شدن و بجای همدیگر استفاده کردن این دو فعل را مرور کرده و بدقت به خاطر بسپاریم.

Ez sewa gotûbêjê hatime dewetkirin     من برای گفتگو دعوت شده ام
Ew ê werin hilbijartin     آنها انتخاب خواهند شد
Av tê/dihê şêlîkirin       آب لای می شود
Eger em bên xapandin    اگر ما فریب داده بشویم
Ew ê were/bê xwendin       ایشان خوانده می شود
Eger ew bên/werin girtin, ew ê bên/werin destbendkirin  اگر ایشان گرفته شود، او دستبند خواهد شد

بطور کلی با توجه به اینکه تقریبأ تمامی کردها در مناطق مختلف از هر دو فعل فوق الذکر استفاده می کنند لذا از دیدگاه دستور زبان فهمیدن آن برای همگان آسانتر است.

در اینجا دو فعل çûn  و  herin  که از افعال اصلی می باشند اما با توجه به اینکه صرف کردن آنها مشابه دو فعل کمکی  hatin  و  werin  می باشند را با هم مرور می کنیم. در کرمانجی دو فعل جداگانه Çûn  و  Herin  هم معنی بوده و عملکرد یکسانی دارند (در بیشتر مناطق کرمانج نشین گاهأ فرمهای تصریفی آنها را به جای همدیگر استفاده می کنند، که نرمال بوده و از نظر دستور زبانی هم اشکالی ندارد، این در زبان محاوره ای کردهای خراسان هم معمول است). اما در استفاده روزمرهء در میان مردم فعل  Herin  به تنهایی برای حالتهای امری، بلانی، شرطی و زمان حال و آینده استفاده می شود. تقریبأ در مناطق مختلف کرمانج نشین چنین است یعنی در زمانهای گذشته در زبان روزانه یا تقریبأ استفاده نمی شود و یا بسیار نادر است. در اینجا صرف کردن این دو فعل را با هم مرور می کنیم (فعل  Çûn  در همهء زمانها مورد استفاده و کاربرد دارد، فعل  Herin  خود دو فرم تصریفی دارد: فرم منظم (قاعده مند)  و  فرم فشرده یا خلاصه شده یا به هم جوش خورده، معمولأ فرم فشرده در زبان محاوره ای بیشتر استفاده می شود). فرم فشرده شده را ذیلأ داخل پرانتز ملاحظه بفرمایید.

(  رنگ قرمز  ریشه افعال Çûn   و  Herin ، رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ، و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند)

 حالت بلانی (زمان حال

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez biçim
Tu biçî
Ew biçe
Em biçin
Hûn biçin
Ew biçin

Ez ê biçim
Tu yê biçî
Ew ê biçe
Em ê biçin
Hûn ê biçin
Ew ê biçin

Ez diçim
Tu diçî
Ew diçe
Em diçin
Hûn diçin
Ew diçin

Ez diçûm
Tu diçûyî
Ew diçû
Em diçûn
Hûn diçûn
Ew diçûn

Ez çûbûm
Tu çûbûyî
Ew çûbû
Em çûbûn
Hûn çûbûn
Ew çûbûn

Ez çûme
Tu çûyî
Ew çûye
Em çûne
Hûn çûne
Ew çûne

Ez çûm
Tu çûyî
Ew çû
Em çûn

Hûn çûn
Ew çûn

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Çûn

(رفتن)

Ez herim
Tu herî
Ew here
Em herin
Hûn herin
Ew herin

Ez ê herim
Tu yê herî
Ew ê here
Em ê herin
Hûn ê herin
Ew ê herin

Ez diherim (terim)
Tu diherî (terî)
Ew dihere (tere)
Em diherin (terin)
Hûn diherin (terin)
Ew diherin (terin)

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  Herin

(رفتن)

 حالت

جمع

مفرد

 فعل

 امری

 Biçin

Biçe

Çûn (رفتن)

 امری

 Herin

 Here

 Herin (رفتن)

Heke (Eger) ew here, ez ê jî herim    اگر ایشان برود، من هم خواهم رفت
Heke (Eger) ew biçe, ez ê jî biçim         اگر ایشان برود، من هم خواهم رفت
Dema ku ew herin, em ê bi wan re biçin       وقتی که آنها بروند، ما هم با آنها می رویم
Dema ku ew biçin, em ê bi wan re herin        وقتی که آنها بروند، ما هم با آنها می رویم
Heta ku ew nerin/neçin, em jî naçin/narin   تا موقعیکه آنها نروند، ما هم نمی رویم
Divê hûn biçin/herin wan bibînin       بایستی (می شود که) شما بروید آنها را ببینید

3      –      دادن              Dan / dayîn

Dan kirin        (به انجام  رساندن)

در کرمانجی وقتیکه عملی یا کاری را به توسط یک چیزی یا یک کسی دیگر به انجام برسانند (خودش آن را انجام ندهد) از فعل کمکی dan  استفاده می شود، بهمین خاطر فعل dan   بعنوان فعل کمکی نقش خود را ایفاء می کند، یعنی سبب و انگیزهء انجام کاری می شود. فعل اصلی بدون تغییر مثل خود ثابت می ماند، ولی فعل کمکی  dan  با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شود (kişandin  یا  tewandin  می شود).  مثال:

Xanî da çêkirin      خانه را به درست کردن داد
Nan da xwarin       نان را به خوردن داد
Mêr da kuştin      مرد را به کشتن داد
Wan ew bi xayînekî dan kuştin   آنها ایشان را بعنوان یک خائن به کشتن دادند
Ji kerema xwe, van kincan bide şuştin   به لطف خودتان، این لباسها را به شستن بدهید
Kî yê bêx (bax) bi kê bide avakirin       چه کسی باغ را به کی برای آبادکردن بدهد؟
Me berx bi qesêb dabû serjêkirin   ما بره را بوسیله قصاب به کشتن (سر کندن) داده بودیم
Ez ê deynê (dêhnê) te bi bavî te bidimdayin (هر دو فعل هم ‘dan’هستند)
من قرض شما را بوسیلهء پدرت به پرداختن خواهم داد

وقتی که فعل کمکی  dan  در جمله با توجه به زمان و شخص  تصریف شود و فعل اصلی جمله بصورت مصدر باشد در این صورت آن عمل به انجام رسیده است. مثال:

Ez şagirdekî didim xelatkirin    من یک شاگرد (دانش آموز) را هدیه می دهم
Min xanî da  avakirin            (من خانه را آباد کردم)         من خانه را دادم برای آبادکردن
Lalê kirasên xwe dan şûştin     لاله خانم پیراهن هایش را به شستن داد
Apo mîya xwe dide serjêkirin        عمو میش خود را به کشتن (سر بریدن) می دهد
Damarî (dêmarî) ya wî nanê xwe li mala xelkê dide çêkirin
زن بابای ایشان نان خود را در منزل مردم به درست کردن می دهد
Bamarî (bavmarî) ya wî ê karî xwe bi xelkê bide kirin
پدر اندر ایشان کار خود را بوسیله مردم به انجام خواهد رساند
Dolet li ser zemînên me bendavan didin çêkirin
دولت بر روی زمینهای ما سد به ساختن می دهد (دولت روی زمینهای ما سدسازی می کند)
Hevalî min qesrek da çêkirin    دوست من یک کاخ (خانه مجلل) به ساختن داد
Wê xwarin da çêkirin      او خوراک (غذا) را به درست کردن داد
Lalê biskên xwe dan hûnandin    لاله خانم زلف هایش را به بافتن داد
Min gulek da Lalê       من یک گل به لاله خانم دادم
Min du kitab dane Lalê      من دو کتاب به لاله خانم دادم
Min xanîyêk da çêkirinê     من یک خانه به درست کردن (ساختن) دادم
Min sê xanî dan çêkirinê       من سه عدد خانه به ساختن دادم
Min dilê xwe daye yarê       من دل خودم را به یار داده ام

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Min bida çêkirin

. . .

Ez ê bidim çêkirinê
Tu yê bidî çêkirinê
Ew ê bide çêkirinê
Em ê bidin çêkirinê
Hûn ê bidin çêkirinê

Ew ê bidin çêkirinê

Ez didim çêkirinê
Tu didî çêkirinê
Ew dide çêkirinê
Em didin çêkirinê
Hûn didin çêkirinê
Ew didin çêkirinê

Min dida çêkirinê
Te dida çêkirinê
Wê/wê dida çêkirinê
Me dida çêkirinê
We dida çêkirinê
Wan dida çêkirinê

Min dabû çêkirinê
Te dabû çêkirinê
Wî/wê dabû çêkirinê
Me dabû çêkirinê
We dabû çêkirinê
Wan dabû çêkirinê

Min daye çêkirinê
Te daye çêkirinê
Wî/wê daye çêkirinê
Me daye çêkirinê
We daye çêkirinê
Wan daye çêkirinê

Min da çêkirin(ê
Te da çêkirinê
Wî/wê da çêkirinê
Me da çêkirinê
We da çêkirinê
Wan da çêkirinê

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

dan çêkirin
(به ساختن دادن)

Min bida nivîsandin

. . .

Ez ê bidim nivîsandin
Tu yê bidî nivîsandin
Ew ê bide nivîsandin
Em ê bidin nivîsandin
Hûn ê bidin nivîsandin
Ew ê bidin nivîsandin

Ez didim nivîsandin
Tu didî nivîsandin
Ew dide nivîsandin
Em didin nivîsandin
Hûn didin nivîsandin
Ew didin nivîsandin

Min dida nivîsandin
Te dida nivîsandin
Wî/wê dida nivîsandin
Me dida nivîsandin
We dida nivîsandin
Wan dida nivîsandin

Min dabû nivîsandin
Te dabû nivîsandin
Wî/wê dabû nivîsandin
Me dabû nivîsandin
We dabû nivîsandin
Wan dabû nivîsandin

Min daye nivîsandin
Te daye nivîsandin
Wî/wê daye nivîsandin
Me daye nivîsandin
We daye nivîsandin
Wan daye nivîsandin

Min da nivîsandin
Te da nivîsandin
Wî/wê da nivîsandin
Me da nivîsandin
We da nivîsandin
Wan da nivîsandin

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  dan nivîsandin
(به نوشتن دادن)

تعدادی دیگر از فعل های dan  را ذیلأ مشاهده بفرمایید، لطفأ آنها را صرف کنید و در دفتر خود بنویسید.

Dan xwarin, dan anîn, dan kişandin, dan nivîsîn, dan şûştin, dan firotin, dan dirûtin, dan kelandin, dan helandin, dan şikandin, dan mirandin, dan revandin, dan vexwarin, dan vêxistin, dan miştin, dan dîtin, dan parastin, dan tirsandin, dan çêrandin, dan girtin, …

4   –         کردن        Kirin

فعل کمکی    kirin    و زمان آینده نزدیک (کمی مانده به انجام دادن چیزی)

فعل  kirin  برای انجام کاری در زمان آیندهء نزدیک  ( bê/bihê – pêşî ) بعنوان فعل کمکی بکار می رود (در واقع بجای ê  نشان زمان آینده از dikim استفاده می شود).  در اینجا هم فعل اصلی جمله و هم فعل کمکی kirin  با توجه به زمان و حالت جمله تصریف و متغییر می شوند (tewandin   و یا  kişandin  می شوند). مثال:

Ez dikim herim postexanê  من تقریبأ (کمی مانده) می کنم که بروم پستخانه
Ew dike şîvê bixwe  او تقریبأ (کمی مانده) می کند که شام را بخورد
Em dikin tilifon bikin    ما کمی مانده (می رویم) که تلفن بکنیم
Wan dikir/dikira bihatina   آنها تقریبأ (می خواستند) بیایند
We dikir/dikira çi bikira     شما تقریبأ (می خواستید) چه بکنید؟
Ez dikim herim ba wî      من تقریبأ (کمی مانده) بروم پیش ایشان
Tu dikî bi kuda herî          شما تقریبأ (می خواستید) به کجا بروید؟
Lale dike ku hinek mêwe ji me ra bîne  لاله خانم تقریبأ (می رود) که تعدادی میوه برای من بیاورد
Em dikin ji vir herin    ما تقریبأ (نزدیک به) می کنیم که از اینجا برویم
Min dikir fitara xwe vebikira         من می کردم که (نزدیک بود که) افطار خود را باز بکنم
Wî dikira vegerîya           ایشان می کند که (نزدیک به) برگردد
Me dikira ji we bistanda         من می کردم که (نزدیک به) از شما بستانم
Min xwîn jê der kir
Te ji wan pirs kir
Me sohbeteke xweş kir
We govend şad kir
Te ez dilxweş kirim
Ez dikim nîn (nên) bixwim            من می کنم که (نزدیک است که) نان/غذا بخورم
Tu dikî bizinê bidoşî        تو می کنی که (نزدیک است که) بز را بدوشی
Ew dike giskekê bikire          ایشان می کند که (نزدیک است که) یک بزغاله بخرد
Hûn dikin darekê bibirin        شما می کنید که (نزدیک است که) یک درخت را ببرید
Ew dikin kitabekê bixwînin         آنها می کنند که ( نزدیک به) یک کتاب را بخوانند
Min dikira biketima        من می کردم (نزدیک بود که) بیافتم
Wî dikira bihata         ایشان می کرد که (نزدیک بود که) بیاید
Danîyal dikira ji kêfan bifirîya  دانیال می کرد که (نزدیک بود که) از کیف و خوشحالی پرواز کند
Min dikira kevir biavêta   من می کردم که (نزدیک بود که) سنگ را پرتاب بکنم
Danîyal dikira nan bixwara         دانیال می کرد که (نزدیک بود که) نان/غذا را بخورد
Wan dikira ew bidîta              آنها می کردند که (نزدیک بود که) او را ببینند

5   –             Zanîn          دانستن

فعل کمکی  zanîn :وضعیت دانستن و حالت توان انجام کاری (فعل اصلی) را در جمله بیان می کند. تصریف آن در زمانهای مختلف، معمولأ اضافات  ( پیشوندهای)  di   و  bi  را نمی گیرد (البته در بعضی از مناطق کرمانج نشین پیشوندهای  di  و bi  را بالاخص در زبان محاوره ای بکار می برند، از جمله در منطقه کرمانج شمال خراسان) بلکه اضافات شخصی  (فعل کمکی bûn )  را می گیرد. (از نظر معنی مانند کلمهء  Know  در انگلیسی است).

Ez dizanimbixwim       من می دانم (توانستن) بخورم
Ez ê zanibimbixwim      من بدانم بخورم
Min zanîbûbixwara      من می دانستم بخورم
Min ê zanîbûya bixwara     من دانسته بودم بخورم
Eger ez zanibimbixwim      اگر من بدانم بخورم
Xwezî ez zanibimbixwim          می خواهی من بدانم بخورم
Zanibebixwe       بداند بخورد
Eger min zanîbûya bixwara          اگر من دانسته بودم بخورم
Xwezî min zanîbûya bixwara               می خواهی من دانسته بودم بخورم
Divê min zanîbûya bixwara        بایستی من دانسته بودم بخورم
Ez dizanimbiçim / herim        من می دانم بروم
Ez ê zanibimbiçim/ herim      من بدانم بروم
Min zanîbûmbiçûma       من دانسته بودم بروم
Min ê zanîbûma biçûma        من بدانسته بودم بروم
Eger ez zanibimbiçim         اگر من بدانم بروم
Xwezî ez zanibimbiçim        می خواهی من بدانم بروم
Dive ez zanibimbiçim       بایستی من بدانم بروم
Zanibebiçe / here       بداند برود
Eger min zanîbûma biçûma           اگرمن دانسته بودم بروم
Xwezî min zanîbûma biçûma        می خواهی من دانسته بودم بروم
Divê ez zanîbûma biçûma        بایستی من دانسته بودم بروم
Min zanîbû sêv bixwara       من دانسته بودم سیب را بخورم
Min zanîbû sêv bixwarina        من دانسته بودم (می دانستم) سیبها را بخورم
Ez nizanimbixwim         من نمی دانم بخورم
Tu nizanîbiçî /herî     تو نمی دانی بروی

6  –           خواستن               Xwestin

فعل کمکی  xwestin ،  در واقع حالت خواستن برای ” انجام دادن ” و یا  ” شدن ”  کاری (فعل اصلی) را در جمله می رساند. در اینجاهم فعل اصلی و هم فعل کمکی در جمله با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شود (kişandin  یا  tewandin  می شود).  مثال:

Ez dixwazimherim      من می خواهم بروم
Tu dixwazî çi bikî      شما می خواهید چه بکنید؟
Ez dixwazim tu rind bibî               من می خواهم تو خوب باشی
Min xwest tu rind bûbûya            من می خواستم تو خوب بوده باشی
Te xwestbibî çi       شما خواستید چه بشوید؟
Ez dixwazimbixwim         من می خواهم بخورم
Ez dixwezim tu herî        من می خواهم تو بروی
Min xwest ji te ra tiştekî bibêjim      من خواستم برای تو یک چیزی را بگویم
Wan xwestibû kargeran ji kêr bavêjin        آنها خواسته بودند کارگران را از کار بندازند
Tu dixwezî ku ez herim       تو می خواهی که من بروم
Ez dixwezim ku ji min ra bibêjî        من می خواهم که برای من بگویی
Min dixwest ku nameyê (namê) bişînî          من می خواستم که نامه را بفرستید
Ew dixwezin ku pêz bidoşin              آنها می خواهند که گوسفندان را بدوشند
Min dixwest ku wê ji bîr nekin   من می خواستم که آن را فراموش نکنید
Ji xwedê dixwezim ku jê ra tu bela nêbe       از خدا می خواهم که برای او هیچ بلایی نیاید

7  –        توانستن         Karin (kanîn / şekirin

فعل کمکی  Karin  در جمله وضعیت توانایی انجام  فعل اصلی را بیان می کند (بعبارت دیگر فعل کمکی karin  برای بیان توانایی انجام کاری استفاده می شود). تصریف آن در زمانهای مختلف معمولأ  در بعضی از مناطق کرمانج نشین اضافات  ( پیشوندهای)  di   و  bi  را نمی گیرد بلکه همانند فعل اصلی اضافات شخصی (فعل کمکی bûn)  را می گیرد (بعبارت دیگر هم فعل کمکی Karin  و هم فعل اصلی در جمله با توجه به زمان و حالت جمله تصریف می شوند). (این فعل کمکی از نظر معنی مانند کلمات   able to , can در انگلیسی است).  در بعضی از مناطق کرمانجی از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان همچنین از کلمهء  şekirin  که هم معنی با هم می باشند استفاده می شود. بطورکلی وقتی که این دو فعل کمکی هم معنی در یک جمله قرار می گیرند حالت توان و قدرت انجام کاری را می رسانند. مثال:

Ez kanim (dikarim / dikam) wî bibînim       من می توانم او را ببینم
Ew kare (dikare / dikane / şedike) bireve         او می تواند فرار کند
Em kanin (dikanin / dikarin) mişkulê hel bikin      من می توانم مشکل را حل کنم
Hûn karin firokan bi hewa bixin     شما می توانید هواپیماها را هوا کنید؟
Me kanîbû (karîbû) ew bikutana       ما توانسته بودیم او را بکوبیم
Te karîbû jê re bigota            تو توانسته بودی برای او بگویی                  .
Ez karim pîyano lêxim      من می توانم پیانو بزنم
Wî karibû bi lez bireve   او می توانست به تندی بدود
Ez karim (dikarim / şedikim) herim     من می توانم بروم؟
Ez nikarim (şenakim) bixwim       من نمی توانم بخورم
Tu nikarîbiçî        تو نمی توانی بروی
Ez karimbixwim        من می توانم بخورم
Ez ê karibimbixwim       من بتوانم بخورم
Min karîbûbixwim        من توانسته بودم (می توانستم) بخورم
Min karîbûya bixwara      من می توانسته بودم بخورم
Eger ez karibimbixwim          اگر من بتوانم بخورم
Xwezî ez karibimbixwim        می خواهی من بتوانم بخورم
Divê ez karibimbixwim       بایستی من بتوانم بخورم
Karibebixwe          بتواند بخورد
Eger min karîbûya bixwara      اگر من توانسته بودم بخورم
Xwezî min karîbûya bixwara          می خواهی من توانسته بودم بخورم
Divê min karîbûya bixwara         بایستی من می توانسته بودم بخورم
Ez karimbiçim /herim   من می توانم بخورم
Ez ê karibimbiçim /herim        من بتوانم بروم
Ez karîbûmbiçûma        من توانسته بودم بروم
Ez ê karîbûma biçûma      من می توانسته بودم بروم
Eger ez karibimbiçim /herim      اگر من بتوانم بروم
Xwezî ez karibimbiçim /herim        می خواهی من بتوانم بروم
Karibebiçe /here         بتواند برود
Eger ez karîbûma biçûma       اگر من توانسته بودم بروم
Xwezî ez karîbûma biçûma    می خواهی من توانسته بودم بروم
Divê ez karîbûma biçûma         بایستی من توانسته بودم بروم
Min dikarîbû sêv bixwara           من توانسته بودم (می توانستم) سیب را بخورم
Min dikarîbû sêv bixwarina        من توانسته بودم سیب ها را بخورم
Ez şedikim (dikarim) wî hevalî bi xwe ra bibim       من می توانم آن دوست را با خودم ببرم
Tu dikarî (şedikî) ji min ra wê çîrokê bêjî          تو می توانی برای من آن داستان را بگویی
Wî şekiribû (karibû) hevaltîya min bike          او توانسته بود دوستی با من را بکند
Me dikaribû cewaba xwe bida                 ما می توانستیم جواب خود را بدهیم
We yê karibûya vî karî bikin        شما توانسته بودید (می توانستید) این کار را بکنید

8   –    لازم بودن ، بایستن        Divê / Divi (divîya / diviya)  –  Bivê/ Bivi (bivîya / biviya

فعل   divi (برای زمان حال)   یا  bivi (زمان آینده)  به معنی لازم بودن ، بایستن، می تواند بعنوان فعل کمکی بکار روند، البته کاربرد آن در بعضی از مناطق کرمانج نشین از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان  کمتر است. در هنگام بکارگیری این فعل کمکی در جمله، در واقع هم فعل اصلی و هم divî  با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شوند. با توجه به اینکه این فعل کمکی معمولأ کاربرد زیادی نداشته لذا بطور گسترده تصریف نشده است. این فعل کمکی در حالت سوم شخص بیشتر استفاده و کاربرد دارد، بیشتر در زمانهای حال، آینده و حالت بلانی استفاده دارد، و بطور کلی در تمام زمانهای گذشتهء این فعل کمکی کاربردی گسترده ندارند. این فعل کمکی اغلب بیانگر حالتی همچون (الزام – اجبار – توانایی – امکان و …) می باشد. این فعل شکل مفرد و جمع نداشته و همانطور که در ابتدا مطرح شد هیچگاه به تنهایی (به عنوان فعل اصلی) به کار نمی روند بلکه بعد از آنها همیشه یک فعل اصلی وجود دارد.

divi  –  که به معنای « باید» یا «بهتر بودن» است، به زمان (حال یا آینده) اشاره دارد. کلمهء gerê   و یا  gerek  در بعضی از مناطق از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان گاهأ بجای این فعل کمکی برای حالت اجبار یا مجبور بودن، استفاده می شود (مترادف gerê  در انگلیسی  has to  می باشد).   مثال:

Ez gerê duçerxê çêbikim          من باید دوچرخه را درست کنم.
Eger bivê (bivîya), ez  jî têm     اگر بشود، من هم می آیم.
Divê ez herim   بایستی (می شود) من بروم.   >   Divîya ez biçûma   می بایست (می شد) من می رفتم (بروم)
Navê ez herim   نبایستی (نمی شود) من بروم.  >   Divîya ez neçûma  می بایست (می شد) من نمی رفتم
Navê ez bixwim  نبایستی (نمی شود) من بخورم.  >  Divîya min nexwara    می بایست (می شد) من نخورم
Navê ew bêbe
Divi tu bi min ra bêbî (bêwî  بایستی تو با من بیایی  >  Divîya tu bi min ra bihatayî  می بایست (می شد) تو با من بیایی
Divê hûn dereng nemînin     شما نبایستی دیر بمانید
Divê tu sîgarê nekişînî  شما بایستی سیگار نکشید  >  Divîya te sîgar nekişanda  می بایست (می شد) تو سیگار نکشی
Divi tu destên xwe bişoyî
Divê ez rakevim
Diviya ez saet di 4,an da biçûma
Diviya tu hatibûya
Divîya wan xwe bişûştina
Divîya we guhdarî bikira
Min yara xwe nedît, divîya min yara xwe bidîta
Wexta ku ez bigêhiştama wir, Divîya min jê ra tilifon bikira
Diviyabû  me ew dîtibûya
Divîyabû ez çûbûma
Divîyabû  me nan xwaribûya
Bavê we li we dipirsî, Divîyabû we jê ra gotibûya
Dizan dore li me girtibû, Divîyabû me diz girtibûna
Divê ez vê nivîsê tevabikim      بایستی (احتمال یا انتظار) من این نوشته را تمام کنم
Divê ew qet qala wê babetê neke      بایستی او اصلأ بحث آن موضوع را نکند
Divê hûn ji wan re bibêjin       بایستی شما به آنها بگویید
Diviya (divîya) we jê re bigota       بایستی شما به او می گفته اید (بگفته اید)
Diviya wê haka nekira       بایستی او (مونث) اینطور نمی کرده است
Diviyabû em neçûna/neçûbûna            می بایستی ما نرفته بودیم
Divê ez werim    بایستی (می شود) من بیایم
Divîya tu biçûyayî        می بایستی شما می رفتید
Diviyabû me xwestibûya      می بایستی ما خواسته بودیم
Divê ez biçim        بایستی من بروم
Divê tu hevalê min bibînî      بایستی تو دوست من را ببینی
Divê ew bên      بایستی آنها بیایند
Divê em tiştên ku dixwin, di pêşî da bişon  بایستی ما چیزهایی را که می خوریم، قبلأ بشوریم
Divê hûn henjîran bixwin        بایستی شما انجیرها را بخورید
Divê xizan biçin debistanê      بایستی بچه ها بروند به دبستان
Divîya min hevalekî xwe bidîta       می بایستی من یک دوست خود را می دیدم
Divîya we ez bidîtama      می بایستی شما، من را می دیدید
Divîya me nan bixwara        می بایستی (می شد) ما نان (غذا) بخوردیم
Divîya wan dar bibirîna          می بایستی (می شد)  آنها درختان را ببرند
Divîyabû min yêk dîtibûya            می بایستی من یکی را دیده باشم
Divîyabû we li min temaşe kiribûya         می بایستی شما به من تماشا کرده باشید
Divîyabû te dilê kesî nehiştibûya           می بایستی تو دل کسی را پس نمی زدی


صرف و نحو در کرمانجی Tewandin / Tawdan

صرف و نحو در کرمانجی                 Tewandin / Tawdan

فعل

زبانهای تصریفی دارای ادبیات صرف و نحوی هستند، بدین معنی که در آن افعال دارای ریشه بوده و متغیر می‌شوند. همانطور که در فارسی ; وند، پسوند و پیشوند وجود دارد (به انگلیسی (affix, prefix, suffix :، در کرمانجی به آن   pirtik, paşpitik, pêşpirtik  می گویند.  pirti   (Pirtik  در واقع همان وصله (تکه پارچه و یا تکه کهنه کوچک) است که به لباس  می دوزند یا وصل می کنند.

کلمات قابل تغییر دادن، کج کردن و یا کنایه کردن در کرمانجی، از قرار ذیل می باشند:

1 –  اسم
2 –  ضمایر
3 –  ارقام و اعداد
4 –  فعل

در کرمانجی واژه هایی که ثابت هستند (تغییر و یا کج و کنایه نمی شود) شامل:

الف – صفت   ( gewr, rind, bilindtir, mezin, qeşeng, … )
ب – قید     ( îro, hînga, nêzîk, bes, kêm, kînga, nika, paşî, berî, …)
ج – حروف اضافه  ( di, li, ji, di – da, ji – ra, …)
د – حروف ربطی    ( wek, û, yanku, lê, ku, … )
و – حروف ندا    ( Lê, Lo, ax, way, ox, tûf, hey, wax, … )

در درسهای قبلی مباحث کنایه و کج کردن ” اسم “، ” ضمایر ” و ” اعداد و ارقام ”  به تفصیل بیان شدند، در این جلسه در واقع آخرین مبحث صرف و نحو، یعنی ” فعل ” را بررسی می کنیم.

صرف کردن فعل در کرمانجی      Kişandina Lêkeran

فعل که در کرمانجی به آن lêker  و یا lêkar  که خود از دو کلمهء kar  (کار)  و حرف اضافهء مرکب lê (یک ضمیر یا یک اسم +  li) درست شده است(lê + kar)  در بارهء این حرف اضافه قبلأ بطور مبسوط صحبت شده است، لطفأ در صورت نیاز به آن مراجعه بفرمایید، بطور کلی کلمهء  lêkar  یعنی کار روی آن انجام شده یا انجام کاری را می رساند. فعل یکی از واژه‌های متغییر و تصریفی در کرمانجی است که در یکی از زمانهای گذشته، حال و  یا آینده می باشد. بطور کلی یک فعل دارای:  ویژگی ها و اجزایی است.

1 – ویژگی‌های فعل

هر فعل دارای این مفاهیم است (این مفاهیم در یک فعل بصورت مستتر و پنهان وجود دارند): (معنی ـ زمان – شخص ـ تعداد).

1-  در فعل مفهوم: معنی انجام‌ دادن کاری نهفته است: لاله خانم  گل می چیند.
2 –  در فعل مفهوم: زمان انجام دادن کار نیز وجود دارد: گذشته، حال، آینده.
3 – در فعل مفهوم: شخص انجام دهنده کار نیز وجود دارد: اول شخص (متکلم) ، دوم شخص (مخاطب)، سوم شخص (غایب).
4 – در فعل مفهوم: تعداد و یا بعبارت دیگر مفرد یا جمع‌ بودن نیز وجود دارد: هر کدام از فعل‌های اول شخص، دوم شخص و سوم شخص ممکن است مفرد یا جمع باشد.

همانطور که خواهیم دید، تغییر یا صرف فعل در واقع با توجه به این شش ساخت شخصی (مفرد، جمع) در زمانهای مختلف می باشد، که در قسمت متغییر (شناسه) فعل خود را نمایان می سازد.

2 – اجزاء فعل

هر فعل دارای دو جزء یا قسمت ساختاری است:  1- قسمت بُن (ریشه) فعل   2- قسمت متغییر (شناسه) فعل

1 –  قسمت بن (ریشه) فعل: جزء ثابت فعل است که معنی و مفهوم اصلى فعل را نشان مى‌دهد. در کرمانجی هر فعل داراى ریشه است و در همه ساخت‌های فعل ثابت است و تکرار می شود.

ریشه، خود، دو گونه است:    الف : ریشه گذشته،     ب : ریشه حال.

الف –  ریشه گذشته:  با برداشتن پسوند   n  –  ویا  in  –   از قسمت مصدر فعل، ریشه فعل (زمان گذشته) درست می‌شود.  در زبان کردی کلمهء ریشه را گاهأ  kok  یا  qorneنیز می‌گویند. (ریشه گذشته در حالتهای تصریفی افعال‌ زمانهای گذشته حضور دارد).

ketin  >  ket     ,  çûn  >  çû

ب –  ریشه حال: با برداشتن پیشوند  – bi و پسوند   e –   از فعل امری، قسمت باقی مانده همان ریشهء فعل (زمان حال) می‌باشد. (ریشه حال در افعال زمانهاى حال، آینده و حالت امری وجود دارد).

bireve  >  rev

روش دیگر بدست آوردن ریشهء فعل (زمان حال):  در واقع از فعل زمان حال (اول شخص مفرد) است، بدین صورت که با برداشتن پیشوند -di   و پسوند  im – از فعل زمان حال (اول شخص مفرد) آنچه که باقی می ماند همان ریشه فعل (زمان حال) است.

dikevim  >  kev         ,        dirêjim  >  rêj      ,      direvim >   rev

2 –  قسمت متغییر (شناسه) فعل: جزء متغیّر فعل است که معمولأ شخص و تعداد و زمان فعل را نمایان مى‌کند، این قسمت از فعل که همیشه در حال تغییر یافتن می باشد در صرف کردن فعل (kişandina lêkeran ) بسیار مهم است. گاه پیش مى‌آید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال:
شنیدم، شنیدى، شنید ـ شنیدیم، شنیدید، شنیدند، (م، ی، – ، یم، ید، ند).

در این مثال، شنید ریشه است و اجزاى دیگر، شناسه‌اند. (در افعال گذشته، سوم شخص مفرد قسمت شناسه ندارد).
(رنگآبی و سبز قسمت متغییر یا شناسه فعل، رنگ قرمز قسمت ثابت یا ریشه فعل)

Ez dibîzim
من می شنوم.

زمان حال  =   di  +  ریشه زمان حال   +  فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez direvim   (من فرار می کنم)

زمان گذشته  =  ریشه زمان گذشته  + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez ketim  (من افتادم)

زمان گذشته استمراری  =  di +  فعل گذشته   + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez diketim  (من می افتادم)

زمان ماضی نقلی  =  ریشه زمان گذشته  +  فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez ketime  (من افتاده ام)

زمان آینده  =  فاعل  +  ê  +  بلانی  ( زمان حال )
Ez ê birevim  (من فرار خواهم کرد)

بلانی (زمان حال) = با جایگزینی پیشوندbi  به جای di  (در فعل زمان حال) بدست می آید (birevim)
بلانی (زمان گذشته) = bi   +  فعل زمان گذشته  +  فرم مناسب  a  +  bûn  بدست می آید (biketima)
Bila ez biketima

افعال کمکی در کرمانجی         Lêkerên alîkar

قابلیتهای مختلف افعال کمکی

فعل کمکی فعلى است که  کمک مى‌کند تا ساخت‌هاى گوناگون فعل اصلی (با توجه به: زمان، شخص، تعداد)  بوجود آیند، بعبارت دیگر افعال کمکی کارشان کمک به فعل اصلی جمله برای ایفای نقش فعلی اش در تشکیل عبارات فعلی مناسب می‌باشد. رفته بودم (گذشته دور)، خواهم رفت (آینده)، خورده است (گذشته نزدیک)، و … ( کلماتی که به رنگ آبی نشان شده اند افعال کمکی و رنگ قرمز افعال اصلی هستند).

در زبان های کردی، فارسی و انگلیسی و دیگر زبان ها، جمله ای بدون فعل نمی تواند ساخته شود، یعنی اگر جمله ای دارای یک فعل اصلی نباشد، آنگاه از افعالی که در فارسی آنها را « فعل معین یا ربطی » (مثل: است، بود، شد، گشت، … ) و در کرمانجی و انگلیسی آنها را فعل کمکی می نامند، استفاده می شود.

در کرمانجی افعال کمکی در واقع افعالی هستند که تغییر و تصریف آنان کمک به ساختن زمانهای مختلف برای فعل اصلی در جمله می کنند، و همچنین گاهأ بیان توانایی انجام کاری را می رسانند. افعال کمکی گاهأ خود می توانند بعنوان فعل اصلی در جمله بوده و همان تصریف خودشان را نیز داشته باشند. مهمترین فعل‌هاى کمکی ( 8 فعل)  که در کرمانجی در میان مردم کاربرد زیادی دارند ذیلأ در فرم مصدر آن بیان شده اند:

1 –  Bûn              (بودن، شدن)
2 –  Hatin           (آمدن)
3 –  Dan                (دادن)
4 –  Kirin             (کردن)
5 –  Zanîn             (دانستن)
6 –  Xwestin                 (خواستن)
7 –  Karin (şekirin     (توانستن)
8 –  Divê (divîya           (بایستن / لازم بودن)

1-         Bûn        (بودن، شدن)

از افعال کمکی فوق الذکر، در واقع فعل کمکی   bûn  از دیدگاه محاوره ای و نوشتاری در میان مردم مورد استفاده و کاربرد زیادی دارد. این فعل کمکی دو فرم و حالت تصریفی دارد که در اینجا با آوردن مثالهایی آنان را زلال و شفاف می کنیم تا هنگامی که بعنوان فعل کمکی و یا فعل اصلی هستند براحتی قابل تمییز و تشخیص باشند.

با توجه به اینکه فعل کمکی Bûn  بطور بسیار گسترده در زبان محاوره ای و نوشتاری استفادهء دارد، لذا توضیح کامل آن الزامی است (کاربرد فعل کمکی   Bûnدر کرمانجی در واقع همانند فعل کمکی to be  در انگلیسی می باشد). شکلهای گوناگون حالت تصریفی فعل کمکی  ” بودن / شدن ”   Bûn  را در زمانهای مختلف با هم مرور می کنیم (البته  bûn گاهأ به تنهایی بعنوان فعل اصلی، و یا همزمان هم فعل اصلی و هم فعل کمکی نیز در جمله بکار می رود، مثال:   … bûbûm, bibim).  فعل کمکی  bûn   دو معنی در کرمانجی دارد، که ذیلأ با آوردن مثالهایی این مهم نیز شفاف و زلال می شود:

a)        بودن     bûn

Ew Lale ye     آن لاله خانم است.
Mele Nesirdîn baqil bû     ملا نصرالدین عاقل بود.
Em bilûrvan in           ما نی زن هستیم.

b)         شدن    bûn

Ez dibim şivan       من چوپان می شوم.
Ez dibim bilûrvan       من نی زن می شوم.
Ew ê bibe kesekî mezin   ایشان یک فرد بزرگی خواهد شد.

در اینجا ذیلأ فعل کمکی  bûn  را صرف می کنیم  (توضیح اینکه، اگر تصریفهای فعل کمکی bûn در جمله بعد از یک اسم یا ضمیر و یا یک صفت قرار بگیرد از نظر املایی جدای از آنان نوشته می شود، اما اگر بعد از یک فعل باشد از نظر املایی به آن وصل می شود). جمله ای که فعل اصلی ندارد فعل کمکی رل و تقش آن را بعهده می گیرد.  (رنگآبی  تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز  ریشه فعل اصلی،  و رنگ سبز  اضافات یا پیشوندهای زمانی هستند).

Bûn       بودن، شدن

زمان حال
Ez im       (من هستم)  منم
Tu yî        تویی  (تو هستی)
Ew e        اوست (او است)
Em in       ماییم (ما هستیم)
Hûn in      شمایید (شما هستید)
Ew in        آنهایند (آنها هستند)

Ez kurmanc im      من کرمانج هستم
Tu kurmanc î         تو کرمانج هستی
Ew kurmanc e       او کرمانج است
Em kurmanc in      ما کرمانج هستیم
Hûn kurmanc in     شما کرمانج هستید
Ew kurmanc in      آنها کرمانج هستند

Ez birçî me       من گرسنه هستم
Tu birçî yî         تو گرسنه هستی
Ew birçî ye      او گرسنه است
Em birçî ne       ما گرسنه هستیم
Hûn birçî ne      شما گرسنه هستید
Ew birçî ne        آنها گرسنه هستند

Ez direvim      من فرار می کنم
Tu direvî        تو فرار می کنی
Ew direve     او فرار می کند
Em direvin     ما فرار می کنیم
Hûn direvin   شما فرار می کنید
Ew direvin    آنها فرار می کنند

زمان آینده
Ez ê karmend bibim       من کارمند خواهم  شد
Tu ê karmend bibî          شما کارمند خواهید شد
Ew ê karmend bibe        او کارمند خواهد شد
Em ê karmend bibin       ما کارمند خواهیم شد
Hûn ê karmend bibin       شما کارمند خواهید شد
Ew ê karmend bibin        آنها کارمند خواهند شد
زمان گذشته
Ez şagird bûm     من دانش آموز بودم
Tu şagird bûyî    تو دانش آموز بودی
Ew şagird bû        او دانش آموز بود
Em şagird bûn      ما دانش آموز بودیم
Hûn şagird bûn      شما دانش آموز بودید
Ew şagird bûn      آنها دانش آموز بودند

زمان گذشته دور (ماضی بعید
Ez nexweş bûbûm     من بیمار شده بودم
Tu nexweş bûbûyî    تو بیمار شده بودید
Ew nexweş bûbû   او بیمار شده بود
Em nexweş bûbûn     ما بیمار شده بودیم
Hûn nexweş bûbûnشما بیمار شده بودید
Ew nexweş bûbûn   آنها بیمار شده بودند

زمان گذشته نزدیک (ماضی نقلی
Ez nexweş bûme   من بیمار شده ام
Tu nexweş bûyî  تو بیمار شده ای
Ew nexweş bûye او بیمار شده است
Em nexweş bûne    ما بیمار شده ایم
Hûn nexweş bûne   شما بیمار شده اید
Ew nexweş bûne    آنها بیمار شده اند

زمان گذشته استمراری
Ez karmend dibûm   من کارمند می شدم
Tu karmend dibûyî   تو کارمند می شدی
Ew karmend dibû     او کارمند می شد
Em karmend dibûn    ما کارمند می شدیم
Hûn karmend dibûn   شما کارمند می شدید
Ew karmend dibûn    آنها کارمند می شدند

حالت امری
Karmend bibe     کارمند بشو
Karmend bibin  کارمند بشوید

حالت بلانی
Ez ê karmend bibûma            من کارمند می شدم (بشدم)
Tê (Tu yê) karmend bibûyîya   تو کارمند می شدی
Ew ê karmend bibûya               او کارمند می شد
Em ê karmend bibûna              ما کارمند می شدیم
Hûn ê karmend bibûna             شما کارمند می شدید
Ew ê karmend bibûna             آنها کارمند می شدند

همانطور که در مثالهای فوق می بینیم، فعل کمکی  bûn  به دو حالت در جمله بکار می رود:

1 – بعنوان فعل کمکی که در نقش فعل اصلی است (بخاطرعدم وجود فعل اصلی در جمله).
2- بعنوان فعل کمکی که همراه با یک فعل اصلی است.

1-  در حالت اول : شکلهای تصریفی فعل کمکی  bûn  به معنی “بودن”  (to be  در انگلیسی)، و  “شدن” (to become  در انگلیسی) که در غیاب فعل اصلی در جمله، خود نقش فعل اصلی را اجراء می کنند، را ذیلأ ملاحظه کنید:

a)  –   بودن :  برای اینکه بودن در حالتی و یا وضعیتی را نشان دهد.

Ez         im/me/bim/bûm
Tu                î/yî/bî/bûyî
Ew               e/ye/be/bû
Em          in/ne/bin/bûn
Hûn        in/ne/bin/bûn
Ew          in/ne/bin/bûn

↓↓

im/î/e/in            بعد از یک حرف صامت
me/yî/ye/ne      بعد از یک حرف صدادار

Ew mamosta ye           او معلم است
Eger tu karmend bî    اگر تو کارمند شوی
Av sar e                    آب سرد است
Ez karker bûm          من کارگر بودم
Ez karmend im        من کارمند هستم
Tu karger î              تو کارگر هستی
Av sar bû                  آب سرد بود
Hûn dirêj in            شما بلند هستید
Eger ew mêr bin             اگر آنها مرد باشند
Wê demê em  li mal nebûn  آن موقع ما در منزل نبودیم
Ez mamosta me  من معلم هستم
Tu Qoçanî yî تو از شهر قوچان هستی
Ew hosta ye   ایشان استادکار است
Hesp beza ne   اسبها تندرو هستند
Ademekî dirêj bû.  یک آدم قد بلندی بود
Ademekî bejin dirêj e.  یک آدم قد بلندی است

b)   –  شدن :  برای اینکه تغییرشدن و تعویض شدن از حالتی را نشان دهد.

Ez          dibim/dibûm/bûm/bibim
Tu               dibî/dibûyî/bûyî/bibî
Ew                   dibe/dibû/bû/bibe
Em            dibin/dibûn/bûn/bibin
Hûn          dibin/dibûn/bûn/bibin
Ew              dibî/dibûn/bûn/bibin

↓↓

Ew dibe mamosta               ایشان معلم می شود
Eger tu yê bibî karmend    اگر تو کارمند بشوی
Av ê sar bibe                    آب سرد خواهد شد
Ez bûm karker                   من کارگر شدم
Ez karmend dibim             من کارمند می شوم
Tu dibî karker                  تو کارگر می شوی
Av sar dibe                     آب سرد می شود
Hûn dibûn mamosta        شما معلم می شدید
Ew ê çê bibe                  آن درست خواهد شد

2 –   در حالت دوم :  فعل کمکی bûn  وقتی که همراه با یک فعل اصلی بیاید (بعنوان قسمت متغییر یا شناسه فعل اصلی  می باشد بعبارت دیگر به تغییر و تصریف فعل اصلی کمک می کند). مثال: (رنگ آبی  تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز  ریشه فعل اصلی ،  و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند).

Eger hûn bûbin mamosta       اگر شما معلم شده باشید ( بشدید)
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  bin فعل کمکی)

Wexta ku ew bûbûn mamosta      موقعی که آنها معلم شده بودند
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  bûn فعل کمکی)

Ew ê bûbe mamosta          او معلم شده باشد (بشود)
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  be فعل کمکی)

Ez diçim (terim) mal     من به منزل (خانه) می روم
Tu çima radibî          تو چرا سرپا (بلند) می شوی؟
Ew naçin          آنها نمی روند
Tu pir dinivîsî     تو زیاد می نویسی
Ez çûbûm mal     من به منزل (خانه) رفته بودم
Hûn ê ketibin jêr      شما به پایین افتاده باشید
Eger ez hatibim       اگر من آمده باشم
Em raketine           ما خوابیده ایم
Tu ketî            تو افتادی
Ew direve       او فرار می کند
Hûn direvin      شما فرار می کنید
Ez ê birevim      من فرار خواهم کرد

Kişandina Lêkeran bi dîtina Dem û Kesan     صرف کردن افعال در کرمانجی ( زمان  ،  شخص)

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez biketima / ketibûma
Tu biketîya / ketibûya
Ew biketa / ketibûya
Em biketina / ketibûna
Hûn biketina / ketibûna
Ew biketina / ketibûna

Ez ê
bikevim
Tu yê bikevî
Ew ê bikeve
Em ê bikevin
Hûn ê bikevin
Ew ê bikevin

Ezdikevim
Tu dikevî
Ew dikeve
Emdikevin
Hûndikevin
Ewdikevin

Ez diketim
Tu diketî
Ew diket
Em diketin
Hûndiketin
Ew diketin

Ez ketibûm
Tu ketibûyî
Ew ketibû
Em ketibûn
Hûnketibûn
Ew ketibûn

Ez ketime
Tu ketiyî
Ew ketiye
Em ketine
Hûnketine
Ewketine

Ez ketim
Tu ketî
Ew ket
Em ketin
Hûnketin
Ew ketin

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Ketin

(افتادن)

Min bixwara / xwaribûya
Te bixwara / xwaribûya
Wî/wê bixwara/xwaribûya
Me bixwara / xwaribûya
We bixwara / xwaribûya
Wan bixwara / xwaribûya

Ez ê bixwim
Tu yê bixwî
Ew ê bixwe
Em ê bixwin
Hûn ê bixwin
Ew ê bixwin

Ez dixwim
Tu dixwî
Ew dixwe
Em dixwin
Hûn dixwin
Ew dixwin

Min dixwar
Te dixwar
Wî/wê dixwar
Me dixwar
We dixwar
Wandixwar

Minxwaribû
Te xwaribû
Wî/wê xwaribû
Me xwaribû
We xwaribû
Wanxwaribû

Minxwariye
Te xwariye
Wî/wêxwariye
Me xwariye
We xwariye
Wanxwariye

Min xwar
Te xwar
Wî/wêxwar
Me xwar
We xwar
Wanxwar

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

 xwarin(خوردن)

(فعل متعدی)

Ez bibûma – bûbûma
Tu bibûyiya – bûbûya
Ew bibûya – bûbûya
Em bibûna – bûbûna
Hûn bibûna – bûbûna
Ew bibûna – bûbûna

Ez ê bibim
Tu yê bibî
Ew ê bibe
Em ê bibin
Hûn ê bibin
Ew ê bibin

Ez dibim
Tu dibî
Ew dibe
Em dibin
Hûn dibin
Ew dibin

Ez dibûm
Tu dibûyî
Ew dibû
Em dibûn
Hûn dibûn
Ew dibûn

Ez bûbûm
Tu bûbûyî
Ew bûbû
Em bûbûn
Hûn bûbûn
Ew bûbûn

Ez bûme
Tu bûyî
Ew bûye
Em bûne
Hûn bûne
Ew bûne

Ez bûm
Tu bûyî
Ew bû
Em bûn
Hûn bûn
Ew bûn

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

bûn(بودن، شدن)

1k.y (yekim kesê yêkhêjmar. – اول شخص مفرد), 2k.p (duyim kesê pirhêjma.– دوم شخص جمع)، برای افعال متعدی در زمانهای گذشته ، ضمایرشخصی کنایه بعنوان فاعل بکار می ر وند.

(رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز ریشه فعل اصلی ،  و رنگ سبز  اضافات / پیشوندهای زمانی هستند).

دو جزء یا قسمت ساختاری فعل: یعنی قسمت ریشه فعل که جزء ثابت فعل است (معنی و مفهوم اصلى فعل را می رساند) که با رنگ قرمز نشان شده است، و قسمت شناسه که جزء متغیّر فعل است (معنی و مفهوم: شخص و تعداد و زمان فعل را می رساند) که با رنگهای آبی و سبز نشان شده است، را در مثالهای فوق الذکر بدقت ملاحظه بفرمایید.

2 –      آمدن             Hatin/  werin

فعل کمکی  Hatin  و حالت مجهولی

فعل  Hatin  بعنوان فعل کمکی وقتی که همراه با یک فعل اصلی بکار می رود، افعال مجهول را درست کرده و در جمله نقش خود را ایفاء می کند و بر اساس زمان و حالت جمله تصریف می شود ( kişandin می شود)، در اینجا فعل اصلی جمله کماکان وضعیت خود را بدون صرف شدن حفظ می کند.  همانطور که ذیلأ ملاحظه می شود فعل کمکی  hatin ، درست کردن حالت مجهولی را در واقع با بودن فعل اصلی متعدی (فعل مفعول دار) در جمله انجام می دهد، چونکه بدون حضور مفعول، یک جمله نمی تواند مجهول شود.

Kevir hate avêtin    سنگ پرتاب شده است
avêt (فعل) kevir (مفعول) Min (فاعل)

Tût têne daweşandin        توت ها با تکان دادن درخت جمع آوری می شوند
dadiweşîne  (فعل)  tûtan (مفعول)  Lale (فاعل)

Av hatîye vexwarin       آب نوشیده شده است
vexwar (فعل) av (مغعول) Lalê (فاعل)

Dar hatine birîn          درختان بریده شده اند
birîne (فعل) dar (مفعول) Cengelvanan (فاعل)

Ew hat kuştin        او کشته شد
Bax hat xirabkirin        باغ خراب شد
Bizin hat firotin       بز فروخته شد
Ji min ra hate gotin       به من گفته شد
Ji wî tê pirsî      از او پرسیده می شود
Ew ê ji wan were xwestin      آن از آنان خواسته خواهد شد
Li wî hatibû xistin         به او زده شده بود
Ji vî rengî hatibû kirîn      از این رنگ خریده شده بود
Bi navekî din dihat nasîn       به یک اسم دیگری شناسایی می شد
Xanî hate hilweşandin        خانه خراب شده است
Kele hatîye avakirin       روستا (قلعه) آباد شده است
Xwarin tê germkirin      خوردنی (غذا) گرم می شود
Mal hatibû miştin           خانه جاروب شده بود
Kar ê bihata birêvabirin      کار اداره (انجام) می شد
Dîtin dihatin gotin          بینش ها گفته می شدند
Di sala 1911,an da serdar Cecoxan li çîyên Axmezarê, bakûra Xorasanê hat kuştin

در سال 1911 میلادی سردار ججوخان در کوههای آخ مزار، شمال خراسان کشته شد

Zimanê me  wêran       زبان ما ویران می شود

در حالت  Hatin – kirinê ، کار از طرف کسی ناشناس که قابل دیدن نیست، انجام می شود. قسمت مصدر فعل همانند اسم، کنایه یا صرف می شود یعنی با گرفتن ê متغییر می شود. مثل dîtin و …

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez ê bihêm (bêm) dîtin
Tu yê bihêyî (bêyî) dîtin
Ew ê bihê (bê) dîtin
Em ê bihên (bên) dîtin
Hûn ê bihên (bên) dîtin
Ew ê bihên (bên) dîtin

Ez dihêm (têm) dîtinê
Tu dihêyî(têyî) dîtinê
Ew dihê/ye (tê/ye) dîtin
Em dihên (tên) dîtinê
Hûn dihên (tên) dîtinê
Ew dihên (tên) dîtinê

Ez dihatim dîtinê
Tu dihatî dîtinê
Ew dihate dîtinê
Em dihatin dîtinê
Hûn dihatin dîtinê
Ew dihatin dîtinê

Ez hatibûm dîtinê
Tu hatibûyî dîtinê
Ew hatibû dîtinê
Em hatibûn dîtinê
Hûn hatibûn dîtinê
Ew hatibûn dîtinê

Ez hatime dîtinê
Tu hatiyî dîtinê
Ew hatiye dîtinê
Em hatine dîtinê
Hûn hatine dîtinê
Ew hatine dîtinê

Ezhatimdîtinê
Tu hatî dîtinê
Ew hat dîtinê
Em hatindîtinê
Hûn hatin dîtinê
Ew hatin dîtinê

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Hatin dîtin
(دیده شدن)

( رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی  bûn،  رنگ قرمز  ریشه فعل کمکی  Hatin،  و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند)

در کرمانجی دو فعل جداگانهhatin    و  werin  معنی و کاربرد شان یکی است (مثل هم هستند). اما در استفاده روزمرهء در میان مردم فعل  Werin  به تنهایی برای حالتهای امری، بلانی، شرطی و زمان آینده استفاده می شود (بجای hatin). تقریبأ در تمامی مناطق مختلف کرمانج نشین چنین است، یعنی در زمانهای گذشته و حال در زبان گفتاری روزانه یا تقریبأ استفاده نمی شود و یا بسیار نادر است. در اینجا صرف کردن این دو فعل را با هم مرور می کنیم ]فعل  Hatin  در همهء زمانها مورد استفاده و کاربرد دارد، که خود دو فرم تصریفی دارد: فرم منظم (قاعده مند) و فرم فشرده (خلاصه شده یا به هم جوش خورده)، معمولأ فرم فشرده در زبان محاوره ای بیشتر استفاده می شود[. فرم خلاصه شده را ذیلأ در داخل پرانتز ملاحظه بفرمایید.

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez bihêm  (bêm
Tu bihêyî  (bêyî
Ew bihê (bê

Em bihên  (bên
Hûn bihên  (bên
Ew bihên  (bên

Ez ê bihêm (bêm

Tu yê bihêyî (bêyî
Ew ê bihê (bê)
Em ê bihên (bên)
Hûn ê bihên (bên)
Ew ê bihên (bên

Ez
dihêm (têm

Tu dihêyî (têyî

 Ew dihê (tê

 Em dihên  (tên

 Hûn dihên (tên
Ew dihên (tên

Ez dihatim
Tu dihatî
Ew dihat
Em dihatin
Hûn dihatin
Ew dihatin

Ez hatibûm
Tu hatibûyî
Ew hatbû
Em hatibûn
Hûnhatibûn
Ew hatibûn

Ez hatime
Tu hatiyî
Ew hatîye
Em hatine
Hûn hatine
Ew hatine

Ezhatim
Tu hatî
Ew hat
Em hatin

Hûnhatin
Ew hatin

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Hatin
(آمدن)

Ez werim
Tu werî
Ew were
Em werin
Hûn werin
Ew werin

Ez ê werim
Tu yê werî
Ew ê were
Em ê werin
Hûn ê werin
Ew ê werin

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  Werin
(آمدن)

 حالت

جمع

مفرد

 فعل

 امری

 bihên (bên

 bihê (bê

Hatin ( آمدن)

 امری

 Werin

 Were

 Werin (آمدن)

همانطور که بیان شد فعل  Hatin  در همهء زمانها می تواند بکار رود، اما فعل   Werin  در بعضی از زمانها عملأ دیگر استفاده نمی شود و یا خیلی کم کاربرد دارد. اما شایان ذکر است که فعل    Werin  در همان زمانهایی که هنوز استفاده کاربردی دارد بمراتب استفاده بیشتری داشته و تقریبأ در تمام مناطق کردستان و منطقه کرمانج شمال خراسان بکار می رود، حتی در حالت امری در واقع جای فعل کمکی  Hatin  را گرفته است و تقریبأ بیشتر اوقات از Were  و یا برای جمع از  Werin  استفاده می شود (کمتر از bê / bên   و یا bihên  استفاده می شود و شاید هم اصلأ استفاده نشود). همانطور که در مثالهای زیر مشهود است، اغلب کردها در واقع راحت هستند که از کلمهء werin استفاده کنند، نه اینکه  bên/bihên  اشتباه باشد یا معنی خودش را نمی دهد بلکه هنگامی که ما از کلمه werin یا were  استفاده می کنیم در واقع بیان حالت امری راحت تر به دل می نشیند و سلیس تر است. بطور کلی واژه های امری  here / were  تقریبأ سنبلی برای کرمانجی شده اند که حتی بعضی از هنرمندان از آن در آهنگهای ترانه ای خود استفاده می کنند.  بطور کلی این دو فعل به آسانی می توانند بجای یکدیگر استفاده شوند:

Êvarî zû bên/ bihên / werin mal, xalê we yê bê/ were    عصری زود به خانه بیایید، دایی شما می آید
Eger ew were/ bê, ez ê jî werim/ bêm      اگر ایشان بیاید، من هم می آیم
Eger ew bê, ez jî têm      اگر ایشان بیاید، من هم می آیم
Dema ku ew werin, em ê bên ba we      وقتی که آنها بیایند، ما می آییم پیش شما
Dema ku ew bên, em ê werin cem we        وقتی که آنها بیایند، ما می آییم پیش شما
Heta ku ew bên/werin xirabkirin, ew ê tê da bimînin     تا موقعیکه آنها خراب بشوند، ما داخلشان خواهیم ماند
Divê hûn bên/werin      بایستی (می شود) شما بیایید

همانند فعل کمکی  Hatin، همچنین گاهأ فعل Werin  نیز برای درست کردن حالت مجهولی استفاده می شود. چونکه این دو فعل کمکی در جمله صرف می شوند و فعل اصلی حالت غیر صرفی خود را حفظ می کند، لذا بهتر است حالت صرف شدن و بجای همدیگر استفاده کردن این دو فعل را مرور کرده و بدقت به خاطر بسپاریم.

Ez sewa gotûbêjê hatime dewetkirin     من برای گفتگو دعوت شده ام
Ew ê werin hilbijartin     آنها انتخاب خواهند شد
Av tê/dihê şêlîkirin       آب لای می شود
Eger em bên xapandin    اگر ما فریب داده بشویم
Ew ê were/bê xwendin       ایشان خوانده می شود
Eger ew bên/werin girtin, ew ê bên/werin destbendkirin  اگر ایشان گرفته شود، او دستبند خواهد شد

بطور کلی با توجه به اینکه تقریبأ تمامی کردها در مناطق مختلف از هر دو فعل فوق الذکر استفاده می کنند لذا از دیدگاه دستور زبان فهمیدن آن برای همگان آسانتر است.

در اینجا دو فعل çûn  و  herin  که از افعال اصلی می باشند اما با توجه به اینکه صرف کردن آنها مشابه دو فعل کمکی  hatin  و  werin  می باشند را با هم مرور می کنیم. در کرمانجی دو فعل جداگانه Çûn  و  Herin  هم معنی بوده و عملکرد یکسانی دارند (در بیشتر مناطق کرمانج نشین گاهأ فرمهای تصریفی آنها را به جای همدیگر استفاده می کنند، که نرمال بوده و از نظر دستور زبانی هم اشکالی ندارد، این در زبان محاوره ای کردهای خراسان هم معمول است). اما در استفاده روزمرهء در میان مردم فعل  Herin  به تنهایی برای حالتهای امری، بلانی، شرطی و زمان حال و آینده استفاده می شود. تقریبأ در مناطق مختلف کرمانج نشین چنین است یعنی در زمانهای گذشته در زبان روزانه یا تقریبأ استفاده نمی شود و یا بسیار نادر است. در اینجا صرف کردن این دو فعل را با هم مرور می کنیم (فعل  Çûn  در همهء زمانها مورد استفاده و کاربرد دارد، فعل  Herin  خود دو فرم تصریفی دارد: فرم منظم (قاعده مند)  و  فرم فشرده یا خلاصه شده یا به هم جوش خورده، معمولأ فرم فشرده در زبان محاوره ای بیشتر استفاده می شود). فرم فشرده شده را ذیلأ داخل پرانتز ملاحظه بفرمایید.

(  رنگ قرمز  ریشه افعال Çûn   و  Herin ، رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ، و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند)

 حالت بلانی (زمان حال

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez biçim
Tu biçî
Ew biçe
Em biçin
Hûn biçin
Ew biçin

Ez ê biçim
Tu yê biçî
Ew ê biçe
Em ê biçin
Hûn ê biçin
Ew ê biçin

Ez diçim
Tu diçî
Ew diçe
Em diçin
Hûn diçin
Ew diçin

Ez diçûm
Tu diçûyî
Ew diçû
Em diçûn
Hûn diçûn
Ew diçûn

Ez çûbûm
Tu çûbûyî
Ew çûbû
Em çûbûn
Hûn çûbûn
Ew çûbûn

Ez çûme
Tu çûyî
Ew çûye
Em çûne
Hûn çûne
Ew çûne

Ez çûm
Tu çûyî
Ew çû
Em çûn

Hûn çûn
Ew çûn

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Çûn

(رفتن)

Ez herim
Tu herî
Ew here
Em herin
Hûn herin
Ew herin

Ez ê herim
Tu yê herî
Ew ê here
Em ê herin
Hûn ê herin
Ew ê herin

Ez diherim (terim)
Tu diherî (terî)
Ew dihere (tere)
Em diherin (terin)
Hûn diherin (terin)
Ew diherin (terin)

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  Herin

(رفتن)

 حالت

جمع

مفرد

 فعل

 امری

 Biçin

Biçe

Çûn (رفتن)

 امری

 Herin

 Here

 Herin (رفتن)

Heke (Eger) ew here, ez ê jî herim    اگر ایشان برود، من هم خواهم رفت
Heke (Eger) ew biçe, ez ê jî biçim         اگر ایشان برود، من هم خواهم رفت
Dema ku ew herin, em ê bi wan re biçin       وقتی که آنها بروند، ما هم با آنها می رویم
Dema ku ew biçin, em ê bi wan re herin        وقتی که آنها بروند، ما هم با آنها می رویم
Heta ku ew nerin/neçin, em jî naçin/narin   تا موقعیکه آنها نروند، ما هم نمی رویم
Divê hûn biçin/herin wan bibînin       بایستی (می شود که) شما بروید آنها را ببینید

3      –      دادن              Dan / dayîn

Dan kirin        (به انجام  رساندن)

در کرمانجی وقتیکه عملی یا کاری را به توسط یک چیزی یا یک کسی دیگر به انجام برسانند (خودش آن را انجام ندهد) از فعل کمکی dan  استفاده می شود، بهمین خاطر فعل dan   بعنوان فعل کمکی نقش خود را ایفاء می کند، یعنی سبب و انگیزهء انجام کاری می شود. فعل اصلی بدون تغییر مثل خود ثابت می ماند، ولی فعل کمکی  dan  با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شود (kişandin  یا  tewandin  می شود).  مثال:

Xanî da çêkirin      خانه را به درست کردن داد
Nan da xwarin       نان را به خوردن داد
Mêr da kuştin      مرد را به کشتن داد
Wan ew bi xayînekî dan kuştin   آنها ایشان را بعنوان یک خائن به کشتن دادند
Ji kerema xwe, van kincan bide şuştin   به لطف خودتان، این لباسها را به شستن بدهید
Kî yê bêx (bax) bi kê bide avakirin       چه کسی باغ را به کی برای آبادکردن بدهد؟
Me berx bi qesêb dabû serjêkirin   ما بره را بوسیله قصاب به کشتن (سر کندن) داده بودیم
Ez ê deynê (dêhnê) te bi bavî te bidimdayin (هر دو فعل هم ‘dan’هستند)
من قرض شما را بوسیلهء پدرت به پرداختن خواهم داد

وقتی که فعل کمکی  dan  در جمله با توجه به زمان و شخص  تصریف شود و فعل اصلی جمله بصورت مصدر باشد در این صورت آن عمل به انجام رسیده است. مثال:

Ez şagirdekî didim xelatkirin    من یک شاگرد (دانش آموز) را هدیه می دهم
Min xanî da  avakirin            (من خانه را آباد کردم)         من خانه را دادم برای آبادکردن
Lalê kirasên xwe dan şûştin     لاله خانم پیراهن هایش را به شستن داد
Apo mîya xwe dide serjêkirin        عمو میش خود را به کشتن (سر بریدن) می دهد
Damarî (dêmarî) ya wî nanê xwe li mala xelkê dide çêkirin
زن بابای ایشان نان خود را در منزل مردم به درست کردن می دهد
Bamarî (bavmarî) ya wî ê karî xwe bi xelkê bide kirin
پدر اندر ایشان کار خود را بوسیله مردم به انجام خواهد رساند
Dolet li ser zemînên me bendavan didin çêkirin
دولت بر روی زمینهای ما سد به ساختن می دهد (دولت روی زمینهای ما سدسازی می کند)
Hevalî min qesrek da çêkirin    دوست من یک کاخ (خانه مجلل) به ساختن داد
Wê xwarin da çêkirin      او خوراک (غذا) را به درست کردن داد
Lalê biskên xwe dan hûnandin    لاله خانم زلف هایش را به بافتن داد
Min gulek da Lalê       من یک گل به لاله خانم دادم
Min du kitab dane Lalê      من دو کتاب به لاله خانم دادم
Min xanîyêk da çêkirinê     من یک خانه به درست کردن (ساختن) دادم
Min sê xanî dan çêkirinê       من سه عدد خانه به ساختن دادم
Min dilê xwe daye yarê       من دل خودم را به یار داده ام

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Min bida çêkirin

. . .

Ez ê bidim çêkirinê
Tu yê bidî çêkirinê
Ew ê bide çêkirinê
Em ê bidin çêkirinê
Hûn ê bidin çêkirinê

Ew ê bidin çêkirinê

Ez didim çêkirinê
Tu didî çêkirinê
Ew dide çêkirinê
Em didin çêkirinê
Hûn didin çêkirinê
Ew didin çêkirinê

Min dida çêkirinê
Te dida çêkirinê
Wê/wê dida çêkirinê
Me dida çêkirinê
We dida çêkirinê
Wan dida çêkirinê

Min dabû çêkirinê
Te dabû çêkirinê
Wî/wê dabû çêkirinê
Me dabû çêkirinê
We dabû çêkirinê
Wan dabû çêkirinê

Min daye çêkirinê
Te daye çêkirinê
Wî/wê daye çêkirinê
Me daye çêkirinê
We daye çêkirinê
Wan daye çêkirinê

Min da çêkirin(ê
Te da çêkirinê
Wî/wê da çêkirinê
Me da çêkirinê
We da çêkirinê
Wan da çêkirinê

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

dan çêkirin
(به ساختن دادن)

Min bida nivîsandin

. . .

Ez ê bidim nivîsandin
Tu yê bidî nivîsandin
Ew ê bide nivîsandin
Em ê bidin nivîsandin
Hûn ê bidin nivîsandin
Ew ê bidin nivîsandin

Ez didim nivîsandin
Tu didî nivîsandin
Ew dide nivîsandin
Em didin nivîsandin
Hûn didin nivîsandin
Ew didin nivîsandin

Min dida nivîsandin
Te dida nivîsandin
Wî/wê dida nivîsandin
Me dida nivîsandin
We dida nivîsandin
Wan dida nivîsandin

Min dabû nivîsandin
Te dabû nivîsandin
Wî/wê dabû nivîsandin
Me dabû nivîsandin
We dabû nivîsandin
Wan dabû nivîsandin

Min daye nivîsandin
Te daye nivîsandin
Wî/wê daye nivîsandin
Me daye nivîsandin
We daye nivîsandin
Wan daye nivîsandin

Min da nivîsandin
Te da nivîsandin
Wî/wê da nivîsandin
Me da nivîsandin
We da nivîsandin
Wan da nivîsandin

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  dan nivîsandin
(به نوشتن دادن)

تعدادی دیگر از فعل های dan  را ذیلأ مشاهده بفرمایید، لطفأ آنها را صرف کنید و در دفتر خود بنویسید.

Dan xwarin, dan anîn, dan kişandin, dan nivîsîn, dan şûştin, dan firotin, dan dirûtin, dan kelandin, dan helandin, dan şikandin, dan mirandin, dan revandin, dan vexwarin, dan vêxistin, dan miştin, dan dîtin, dan parastin, dan tirsandin, dan çêrandin, dan girtin, …

4   –         کردن        Kirin

فعل کمکی    kirin    و زمان آینده نزدیک (کمی مانده به انجام دادن چیزی)

فعل  kirin  برای انجام کاری در زمان آیندهء نزدیک  ( bê/bihê – pêşî ) بعنوان فعل کمکی بکار می رود (در واقع بجای ê  نشان زمان آینده از dikim استفاده می شود).  در اینجا هم فعل اصلی جمله و هم فعل کمکی kirin  با توجه به زمان و حالت جمله تصریف و متغییر می شوند (tewandin   و یا  kişandin  می شوند). مثال:

Ez dikim herim postexanê  من تقریبأ (کمی مانده) می کنم که بروم پستخانه
Ew dike şîvê bixwe  او تقریبأ (کمی مانده) می کند که شام را بخورد
Em dikin tilifon bikin    ما کمی مانده (می رویم) که تلفن بکنیم
Wan dikir/dikira bihatina   آنها تقریبأ (می خواستند) بیایند
We dikir/dikira çi bikira     شما تقریبأ (می خواستید) چه بکنید؟
Ez dikim herim ba wî      من تقریبأ (کمی مانده) بروم پیش ایشان
Tu dikî bi kuda herî          شما تقریبأ (می خواستید) به کجا بروید؟
Lale dike ku hinek mêwe ji me ra bîne  لاله خانم تقریبأ (می رود) که تعدادی میوه برای من بیاورد
Em dikin ji vir herin    ما تقریبأ (نزدیک به) می کنیم که از اینجا برویم
Min dikir fitara xwe vebikira         من می کردم که (نزدیک بود که) افطار خود را باز بکنم
Wî dikira vegerîya           ایشان می کند که (نزدیک به) برگردد
Me dikira ji we bistanda         من می کردم که (نزدیک به) از شما بستانم
Min xwîn jê der kir
Te ji wan pirs kir
Me sohbeteke xweş kir
We govend şad kir
Te ez dilxweş kirim
Ez dikim nîn (nên) bixwim            من می کنم که (نزدیک است که) نان/غذا بخورم
Tu dikî bizinê bidoşî        تو می کنی که (نزدیک است که) بز را بدوشی
Ew dike giskekê bikire          ایشان می کند که (نزدیک است که) یک بزغاله بخرد
Hûn dikin darekê bibirin        شما می کنید که (نزدیک است که) یک درخت را ببرید
Ew dikin kitabekê bixwînin         آنها می کنند که ( نزدیک به) یک کتاب را بخوانند
Min dikira biketima        من می کردم (نزدیک بود که) بیافتم
Wî dikira bihata         ایشان می کرد که (نزدیک بود که) بیاید
Danîyal dikira ji kêfan bifirîya  دانیال می کرد که (نزدیک بود که) از کیف و خوشحالی پرواز کند
Min dikira kevir biavêta   من می کردم که (نزدیک بود که) سنگ را پرتاب بکنم
Danîyal dikira nan bixwara         دانیال می کرد که (نزدیک بود که) نان/غذا را بخورد
Wan dikira ew bidîta              آنها می کردند که (نزدیک بود که) او را ببینند

5   –             Zanîn          دانستن

فعل کمکی  zanîn :وضعیت دانستن و حالت توان انجام کاری (فعل اصلی) را در جمله بیان می کند. تصریف آن در زمانهای مختلف، معمولأ اضافات  ( پیشوندهای)  di   و  bi  را نمی گیرد (البته در بعضی از مناطق کرمانج نشین پیشوندهای  di  و bi  را بالاخص در زبان محاوره ای بکار می برند، از جمله در منطقه کرمانج شمال خراسان) بلکه اضافات شخصی  (فعل کمکی bûn )  را می گیرد. (از نظر معنی مانند کلمهء  Know  در انگلیسی است).

Ez dizanimbixwim       من می دانم (توانستن) بخورم
Ez ê zanibimbixwim      من بدانم بخورم
Min zanîbûbixwara      من می دانستم بخورم
Min ê zanîbûya bixwara     من دانسته بودم بخورم
Eger ez zanibimbixwim      اگر من بدانم بخورم
Xwezî ez zanibimbixwim          می خواهی من بدانم بخورم
Zanibebixwe       بداند بخورد
Eger min zanîbûya bixwara          اگر من دانسته بودم بخورم
Xwezî min zanîbûya bixwara               می خواهی من دانسته بودم بخورم
Divê min zanîbûya bixwara        بایستی من دانسته بودم بخورم
Ez dizanimbiçim / herim        من می دانم بروم
Ez ê zanibimbiçim/ herim      من بدانم بروم
Min zanîbûmbiçûma       من دانسته بودم بروم
Min ê zanîbûma biçûma        من بدانسته بودم بروم
Eger ez zanibimbiçim         اگر من بدانم بروم
Xwezî ez zanibimbiçim        می خواهی من بدانم بروم
Dive ez zanibimbiçim       بایستی من بدانم بروم
Zanibebiçe / here       بداند برود
Eger min zanîbûma biçûma           اگرمن دانسته بودم بروم
Xwezî min zanîbûma biçûma        می خواهی من دانسته بودم بروم
Divê ez zanîbûma biçûma        بایستی من دانسته بودم بروم
Min zanîbû sêv bixwara       من دانسته بودم سیب را بخورم
Min zanîbû sêv bixwarina        من دانسته بودم (می دانستم) سیبها را بخورم
Ez nizanimbixwim         من نمی دانم بخورم
Tu nizanîbiçî /herî     تو نمی دانی بروی

6  –           خواستن               Xwestin

فعل کمکی  xwestin ،  در واقع حالت خواستن برای ” انجام دادن ” و یا  ” شدن ”  کاری (فعل اصلی) را در جمله می رساند. در اینجاهم فعل اصلی و هم فعل کمکی در جمله با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شود (kişandin  یا  tewandin  می شود).  مثال:

Ez dixwazimherim      من می خواهم بروم
Tu dixwazî çi bikî      شما می خواهید چه بکنید؟
Ez dixwazim tu rind bibî               من می خواهم تو خوب باشی
Min xwest tu rind bûbûya            من می خواستم تو خوب بوده باشی
Te xwestbibî çi       شما خواستید چه بشوید؟
Ez dixwazimbixwim         من می خواهم بخورم
Ez dixwezim tu herî        من می خواهم تو بروی
Min xwest ji te ra tiştekî bibêjim      من خواستم برای تو یک چیزی را بگویم
Wan xwestibû kargeran ji kêr bavêjin        آنها خواسته بودند کارگران را از کار بندازند
Tu dixwezî ku ez herim       تو می خواهی که من بروم
Ez dixwezim ku ji min ra bibêjî        من می خواهم که برای من بگویی
Min dixwest ku nameyê (namê) bişînî          من می خواستم که نامه را بفرستید
Ew dixwezin ku pêz bidoşin              آنها می خواهند که گوسفندان را بدوشند
Min dixwest ku wê ji bîr nekin   من می خواستم که آن را فراموش نکنید
Ji xwedê dixwezim ku jê ra tu bela nêbe       از خدا می خواهم که برای او هیچ بلایی نیاید

7  –        توانستن         Karin (kanîn / şekirin

فعل کمکی  Karin  در جمله وضعیت توانایی انجام  فعل اصلی را بیان می کند (بعبارت دیگر فعل کمکی karin  برای بیان توانایی انجام کاری استفاده می شود). تصریف آن در زمانهای مختلف معمولأ  در بعضی از مناطق کرمانج نشین اضافات  ( پیشوندهای)  di   و  bi  را نمی گیرد بلکه همانند فعل اصلی اضافات شخصی (فعل کمکی bûn)  را می گیرد (بعبارت دیگر هم فعل کمکی Karin  و هم فعل اصلی در جمله با توجه به زمان و حالت جمله تصریف می شوند). (این فعل کمکی از نظر معنی مانند کلمات   able to , can در انگلیسی است).  در بعضی از مناطق کرمانجی از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان همچنین از کلمهء  şekirin  که هم معنی با هم می باشند استفاده می شود. بطورکلی وقتی که این دو فعل کمکی هم معنی در یک جمله قرار می گیرند حالت توان و قدرت انجام کاری را می رسانند. مثال:

Ez kanim (dikarim / dikam) wî bibînim       من می توانم او را ببینم
Ew kare (dikare / dikane / şedike) bireve         او می تواند فرار کند
Em kanin (dikanin / dikarin) mişkulê hel bikin      من می توانم مشکل را حل کنم
Hûn karin firokan bi hewa bixin     شما می توانید هواپیماها را هوا کنید؟
Me kanîbû (karîbû) ew bikutana       ما توانسته بودیم او را بکوبیم
Te karîbû jê re bigota            تو توانسته بودی برای او بگویی                  .
Ez karim pîyano lêxim      من می توانم پیانو بزنم
Wî karibû bi lez bireve   او می توانست به تندی بدود
Ez karim (dikarim / şedikim) herim     من می توانم بروم؟
Ez nikarim (şenakim) bixwim       من نمی توانم بخورم
Tu nikarîbiçî        تو نمی توانی بروی
Ez karimbixwim        من می توانم بخورم
Ez ê karibimbixwim       من بتوانم بخورم
Min karîbûbixwim        من توانسته بودم (می توانستم) بخورم
Min karîbûya bixwara      من می توانسته بودم بخورم
Eger ez karibimbixwim          اگر من بتوانم بخورم
Xwezî ez karibimbixwim        می خواهی من بتوانم بخورم
Divê ez karibimbixwim       بایستی من بتوانم بخورم
Karibebixwe          بتواند بخورد
Eger min karîbûya bixwara      اگر من توانسته بودم بخورم
Xwezî min karîbûya bixwara          می خواهی من توانسته بودم بخورم
Divê min karîbûya bixwara         بایستی من می توانسته بودم بخورم
Ez karimbiçim /herim   من می توانم بخورم
Ez ê karibimbiçim /herim        من بتوانم بروم
Ez karîbûmbiçûma        من توانسته بودم بروم
Ez ê karîbûma biçûma      من می توانسته بودم بروم
Eger ez karibimbiçim /herim      اگر من بتوانم بروم
Xwezî ez karibimbiçim /herim        می خواهی من بتوانم بروم
Karibebiçe /here         بتواند برود
Eger ez karîbûma biçûma       اگر من توانسته بودم بروم
Xwezî ez karîbûma biçûma    می خواهی من توانسته بودم بروم
Divê ez karîbûma biçûma         بایستی من توانسته بودم بروم
Min dikarîbû sêv bixwara           من توانسته بودم (می توانستم) سیب را بخورم
Min dikarîbû sêv bixwarina        من توانسته بودم سیب ها را بخورم
Ez şedikim (dikarim) wî hevalî bi xwe ra bibim       من می توانم آن دوست را با خودم ببرم
Tu dikarî (şedikî) ji min ra wê çîrokê bêjî          تو می توانی برای من آن داستان را بگویی
Wî şekiribû (karibû) hevaltîya min bike          او توانسته بود دوستی با من را بکند
Me dikaribû cewaba xwe bida                 ما می توانستیم جواب خود را بدهیم
We yê karibûya vî karî bikin        شما توانسته بودید (می توانستید) این کار را بکنید

8   –    لازم بودن ، بایستن        Divê / Divi (divîya / diviya)  –  Bivê/ Bivi (bivîya / biviya

فعل   divi (برای زمان حال)   یا  bivi (زمان آینده)  به معنی لازم بودن ، بایستن، می تواند بعنوان فعل کمکی بکار روند، البته کاربرد آن در بعضی از مناطق کرمانج نشین از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان  کمتر است. در هنگام بکارگیری این فعل کمکی در جمله، در واقع هم فعل اصلی و هم divî  با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شوند. با توجه به اینکه این فعل کمکی معمولأ کاربرد زیادی نداشته لذا بطور گسترده تصریف نشده است. این فعل کمکی در حالت سوم شخص بیشتر استفاده و کاربرد دارد، بیشتر در زمانهای حال، آینده و حالت بلانی استفاده دارد، و بطور کلی در تمام زمانهای گذشتهء این فعل کمکی کاربردی گسترده ندارند. این فعل کمکی اغلب بیانگر حالتی همچون (الزام – اجبار – توانایی – امکان و …) می باشد. این فعل شکل مفرد و جمع نداشته و همانطور که در ابتدا مطرح شد هیچگاه به تنهایی (به عنوان فعل اصلی) به کار نمی روند بلکه بعد از آنها همیشه یک فعل اصلی وجود دارد.

divi  –  که به معنای « باید» یا «بهتر بودن» است، به زمان (حال یا آینده) اشاره دارد. کلمهء gerê   و یا  gerek  در بعضی از مناطق از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان گاهأ بجای این فعل کمکی برای حالت اجبار یا مجبور بودن، استفاده می شود (مترادف gerê  در انگلیسی  has to  می باشد).   مثال:

Ez gerê duçerxê çêbikim          من باید دوچرخه را درست کنم.
Eger bivê (bivîya), ez  jî têm     اگر بشود، من هم می آیم.
Divê ez herim   بایستی (می شود) من بروم.   >   Divîya ez biçûma   می بایست (می شد) من می رفتم (بروم)
Navê ez herim   نبایستی (نمی شود) من بروم.  >   Divîya ez neçûma  می بایست (می شد) من نمی رفتم
Navê ez bixwim  نبایستی (نمی شود) من بخورم.  >  Divîya min nexwara    می بایست (می شد) من نخورم
Navê ew bêbe
Divi tu bi min ra bêbî (bêwî  بایستی تو با من بیایی  >  Divîya tu bi min ra bihatayî  می بایست (می شد) تو با من بیایی
Divê hûn dereng nemînin     شما نبایستی دیر بمانید
Divê tu sîgarê nekişînî  شما بایستی سیگار نکشید  >  Divîya te sîgar nekişanda  می بایست (می شد) تو سیگار نکشی
Divi tu destên xwe bişoyî
Divê ez rakevim
Diviya ez saet di 4,an da biçûma
Diviya tu hatibûya
Divîya wan xwe bişûştina
Divîya we guhdarî bikira
Min yara xwe nedît, divîya min yara xwe bidîta
Wexta ku ez bigêhiştama wir, Divîya min jê ra tilifon bikira
Diviyabû  me ew dîtibûya
Divîyabû ez çûbûma
Divîyabû  me nan xwaribûya
Bavê we li we dipirsî, Divîyabû we jê ra gotibûya
Dizan dore li me girtibû, Divîyabû me diz girtibûna
Divê ez vê nivîsê tevabikim      بایستی (احتمال یا انتظار) من این نوشته را تمام کنم
Divê ew qet qala wê babetê neke      بایستی او اصلأ بحث آن موضوع را نکند
Divê hûn ji wan re bibêjin       بایستی شما به آنها بگویید
Diviya (divîya) we jê re bigota       بایستی شما به او می گفته اید (بگفته اید)
Diviya wê haka nekira       بایستی او (مونث) اینطور نمی کرده است
Diviyabû em neçûna/neçûbûna            می بایستی ما نرفته بودیم
Divê ez werim    بایستی (می شود) من بیایم
Divîya tu biçûyayî        می بایستی شما می رفتید
Diviyabû me xwestibûya      می بایستی ما خواسته بودیم
Divê ez biçim        بایستی من بروم
Divê tu hevalê min bibînî      بایستی تو دوست من را ببینی
Divê ew bên      بایستی آنها بیایند
Divê em tiştên ku dixwin, di pêşî da bişon  بایستی ما چیزهایی را که می خوریم، قبلأ بشوریم
Divê hûn henjîran bixwin        بایستی شما انجیرها را بخورید
Divê xizan biçin debistanê      بایستی بچه ها بروند به دبستان
Divîya min hevalekî xwe bidîta       می بایستی من یک دوست خود را می دیدم
Divîya we ez bidîtama      می بایستی شما، من را می دیدید
Divîya me nan bixwara        می بایستی (می شد) ما نان (غذا) بخوردیم
Divîya wan dar bibirîna          می بایستی (می شد)  آنها درختان را ببرند
Divîyabû min yêk dîtibûya            می بایستی من یکی را دیده باشم
Divîyabû we li min temaşe kiribûya         می بایستی شما به من تماشا کرده باشید
Divîyabû te dilê kesî nehiştibûya           می بایستی تو دل کسی را پس نمی زدی


کنایه کردن و تغییردادن تلویحی کلمات

زبانهای تصریفی دارای ادبیات صرف و نحوی هستند، بدین معنی که در آن افعال دارای ریشه بوده و متغیر می‌شوند. در کرمانجی، کنایه کردن و تغییردادن تلویحی کلمات (بدون تغییر در معنی کلمات) ممکن است به کمک اضافات و پسوندها، و یا ممکن است بعضی از حرفهای کلمه با حرفهای دیگری جایگزین شود، و یا ممکن است با کلمهء تغییر یافتهء جداگانه ای (مثل ضمایر شخصی کنایه) انجام شود.

همانطور که در فارسی ; وند، پسوند و پیشوند وجود دارد (به انگلیسی: affix, prefix, suffix )، در کرمانجی به آن   pirtik, paşpitik, pêşpirtik  می گویند.  Pirtik در واقع همان وصله (تکه پارچه و یا تکه کهنه کوچک) است که به لباس می دوزند یا وصل می کنند.

کلمات قابل تغییر دادن، کج کردن و یا کنایه کردن در کرمانجی که در این جلسه و جلسات آینده مورد بحث قرار می گیرند، از قرار ذیل می باشند:

1 –  اسم
2 –  
ضمایر
3 –  ارقام و اعداد
4 –  
فعل

در کرمانجی واژه هایی که ثابت هستند (تغییر و یا کج و کنایه نمی شود) شامل:

الف – صفت ( gewr, rind, bilindtir, mezin, qeşeng, …
ب – قید ( îro, hînga, nêzîk, bes, kêm, kînga, nika, paşî, berî, …
ج – حروف اضافه  ( di, li, ji, di – da, ji – ra, …
د – حروف ربطی  ( wek, û, yanku, lê, ku, …
و – حروف ندا  ( Lê, Lo, ax, way, ox, tûf, hey, wax, …

در درس قبلی مبحث کنایه کردن ” اسم ” به تفصیل بیان شد، در این جلسه مبحث ضمایر و  اعداد و ارقام را بررسی می کنیم.

2 –   ضمایر (کج کردن، کنایه کردن و یا خم کردن)

Cînav (tawdan, xwarkirin, badan

ضمایر شخصی

ضمایر شخصی وقتی که تغییر یابند و یا کنایه شوند، در واقع پسوند نمی گیرند بلکه کل آن کلمه از حالتی به حالت یا شکل جدیدی در می آید و کنایه می شود. بطور کلی ضمایر شخصی به دو گروه ( گروه اول که ضمایر مستقیم و یا ساده،  و گروه دوم یا ضمایر غیر مستقیم که تغییریافته یا کنایهء گروه اول می باشند) تقسیم می شوند.

حالت کنایه (غیر مستقیم)            حالت ساده (مستقیم)
———–                                 ———-

Ez                         >                             min
Tu                         >                               te
Ew                        >                      wî / wê
Em                        >                             me
Hûn                       >                             we
Ew                        >                           wan

تغییر (کنایه)  در ضمایر شخصی

حالت

اول شخص مفرد

دوم شخص مفرد

سوم شخص مفرد

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

سوم شخس جمع

ساده

Ez

Tu

Ew

Em

Hûn

Ew

کنایه

Min

Te

Wî / Wê

Me

We

Wan

Ez wê / wî dibînim

من او (مونث / مذکر) را می بینم.

Ez te dibînim

من تو را می بینم.

Min tu dîtî

من تو را دیدم.

Bide min

بدهید به من.

kela wan

روستا (قلعه) آنان

dengê wî

صدای او (مذکر)

keçika wê

دخترک او (مونث)

welatê me

ولایت ما

Ew ê li me vegerin

آنها به طرف ما برخواهند گشت.

نکته : ضمایر کنایه در زمان گذشته بعنوان فاعل، و در زمان حال و آینده بعنوان مفعول در جمله قرار می گیرند. مثال:

زمان گذشته

Min nan xwar

من نان (غذا) خوردم.

Min tu dîtî

من تو را دیدم.

Me sêv xwarin

ما سیبها را خوردیم.

We sêv xwarin

شما سیبها را خوردید.

Wan sêv xwarin

آنها سیبها را خوردند.

Min ew dît

من ایشان را دیدم.

Te çi kir

تو چکار کردی؟

Wê ji kê re got

او (مونث) به چه کسی گفت؟

Wî çi veşart

او (مذکر) چه را پنهان کرد؟

Me jê re hilanîye

ما برای او برداشته ایم.

We xanî firot

شما خانه را فروختید؟

Wan çi pirsî

آنها چه پرسیدند؟

زمان حال

Ez nanî (nîn) dixwam

من نان (غذا) می خورم.

Lale min dibîne

خانم لاله من را می بیند.

Rojîn te dibîne

خانم روژین تو را می بیند.

Ez te dibînim

من تو را می بینم.

Tu min dixapînî

تو من را فریب میدهی.

Ez te dibînim

من تو را می بینم.

Em sêvan dixwan

ما سیبها را می خوریم.

زمان آینده

Lale yê min bibîne

لاله خانم من را خواهد دید.

Rojîn ê te bibîne

روژین خانم شما را خواهد دید.

Ew ê wê birevîne

او ایشان را فراری خواهد داد.

Em ê wî bidin we

ما ایشان را به شما خواهیم داد.

Hûn ê wan ji me re bişînin

شما آنها را برای ما خواهید فرستاد.

Ew ê we dewet bikin

آنها شما را دعوت خواهند کرد.

Kî yê me perwerde bike

چه کسی ما را پرورش (تحصیل) خواهد داد؟

ضمایر اشاره ای

حالت کنایه (غیر مستقیم)               حالت ساده (مستقیم)
———–                                      ———-
Ev                      >                    Evê (Vê        مونث
Ev                       >                     Evî (Vî         مذکر
Ev                      >                Evan (Van         جمع

Ew                       >                 Ewê (Wê       مونث
Ew                       >                   Ewî (Wî       مذکر
Ew                       >             Ewan (Wan        جمع

تغییر (کنایه) ضمایر اشاره ای نزدیک و دور   –    Ev , Ew

حالت

نزدیک –  مونث

نزدیک –  مذکر

نزدیک –  جمع

دور –  مونث

دور –  مذکر

دور –  جمع

ساده

Ev

Ev

Ev

Ew

Ew

Ew

کنایه

Evê (vê

Evî (vî

Evan (van

Ewê (wê

Ewî (wî

Ewan (wan

 

 

همانطور که در جدول ملاحظه می شود  vê, vî, van, wê, wî, wan  از حالتهای کنایه evê, evî, evan, ewê, ewî, ewan   بدست آمده اند که حالت خلاصه و فشردهء آنها می باشند (اگر چه در شکل ظاهری به صورت کلماتی جدا خود را نشان می دهند). در زبان محاوره ای در بین مردم از حالت کنایه خلاصه شده  بیشتر استفاده می شود و معمول است، یعنی شکل بدون e  در اول بیشتر معمول است.

ضمایر اشاره فقط برای سوم شخص (مفرد، جمع) می آیند (انسان، حیوان، شی)، در واقع وقتی که ضمیر به جای این موجودات قرار می گیرد با اشاره کردن آنان را نشان می دهد. در مثالهای زیر رنگ قرمز ضمایر اشاره کنایه و یا پسوندهای کنایه می باشند.

Vê sêvê bixwe

این سیب را بخورید.

Vî berxî girê bide

این بره را ببندید.

Vê berxê girê bide

این بره (مونث) را ببندید.

Vî kalikî got

این پیر مرد گفت.

Vê keçê ez dîtim

این دختر من را دید.

Ev hat

Evî got >  vî got
Evê got > vê got

Ez evî dibînim > ez vî dibînim
Ez evê dibînim > ez vê dibînim

Ev hatin

Evan got > van got
Ez evan dibînim > ez van dibînim

Ew hat

Ewî got >  wî got
Ewê got > wê gor

Ez ewî dibînim > ez wî dibînim

Ew hatin

Ewan got > wan got
Ez ewan dibînim > ez wan dibînim

Ev kitaba min e

این کتاب من است.

Ev kitaba hevalê min e

این کتاب دوست من است.

Ev kitaba hevalê pismamê min e

این کتاب دوست  پسرعموی من است.

Ev kitaba hevalê cînarê pismamê min e

این کتاب دوست همسایهء پسرعموی  من است.

Van keç û xortan got

این دختر و پسرها گفتند.

Wê keçikê dil ji min bir

آن دختر دل من را برد.

Wî xortî çi got

آن پسرک جوان چی گفت؟

Wî mêrikî çi got

آن مرد (مرد کوچک) چی گفت؟

Wê jinikê çi got

آن زن (زن کوچک) چی گفت؟

Wê keçê xelat kin

آن دختر را هدیه دهید.

Wan keç û xortan xelat hilgirtin

آن دختر و پسرها هدیه را گرفتند.

Vê jinê

این زن

Vî mêrî

این مرد

Van mêran

این مردها

Wê defterê

آن دفتر

Wî kurî

آن (او) پسر

Wan keçan

آن دخترها

Vê bûkê

این عروس خانم

Vê bizinê

این بز

Vê dayîkê

این مادر

Li vî lawikî temaşe bikin

به این پسر تماشا کنید.

Vî şehrî ez gêj kirim

این شهر من را گیج کرد.

Ez ê vî hespî bikirim

من این اسب را خواهم خرید.

Rojîn ji vî beranî ditirse

روژین خانم از این قوچ می ترسد.

Vî zavayî

این داماد

Vî camêrî

این مرد شجاع

Vî gayî

این گاو

Keleyî (kelegî

روستایی

با توجه به مفهوم جمله، تمییز دادن ضمایر شخصی wî, wê, wan   از ضمایر اشاره ای  wî, wê, wan بسیار آسان است. اگر قبل از یک اسم باشند، ضمایر اشاره ای هستند. در مثالهای پایین رنگ آبی ضمیر شخصی  و رنگ قرمز ضمیر اشاره ای است.

Ez wê keçê dibînim

من آن دختر را می بینم.

Ez wê dibînim

من او را می بینم.

Ez vî xortî dibînim

من این پسر جوان را می بینم.

Ez vî dibînim

من او را می بینم.

Wê keçê xweş got

آن (او) دختر خوش گفت.

Wê xweş got

او (مونث) خوش گفت.

ضمایر پرسشی              kîjan (kî -ji -van

کنایه                                   مسفقیم
———–                            ———–
Kîjan  ?            >             kîjanê  ?     ê     مونث
Kîjan  ?            >              kîjanî  ?      î     مذکر
Kîjan  ?           >           kîjanan  ?    an    جمع

تغییر (کنایه) ضمایر پرسشی (استفهامی) –   Kîjan

حالت

مونث

مذکر

جمع

ساده

Kîjan

Kîjan

Kîjan

کنایه

Kîjanê

Kîjanî

Kîjanan

Kîjan ji wan dixwîne?    Yek ji wan dixwîne

کدام یک از آنها می خواند (تحصیل می کند)؟   یکی از آنها می خواند.

Kîjanî xwendiye?    Yekî xwendîye

کدام یک (مذکر) تحصیل کرده است؟   یکی (مذکر) تحصیل کرده است.

Kîjanê xwendiye?    Yekê xwendîye

کدام یک (مونث) تحصیل کرده است؟   یکی (مونث) تحصیل کرده است.

Kîjanan xwendiye?   Hinekan xwendîye

کدامها تحصیلکرده هستند؟    تعدادی تحصیل کرده اند.

Qelema kîjanî?       qelema yekî

قلم کدام یکی (مذکر)؟          قلم یکی

Qelema kîjanê?       qelema yekê

قلم کدام یکی (مونث)؟          قلم یکی

Qelemên kîjanan?   qelemên hinekan

قلمهای کدامها؟        قلمهای تعدادی

Kîjanî ji wan Azad dît

کدام یک (مذکر) از آنها آزاد را دید؟

Kîjanê tu dîtî

کدام یک (مونث) شما را دید؟

Kîjanan pez çêrand

کدامها گوسفند را چراندند؟

Kîjanî kirî

کدام یک (مذکر) خرید؟

Kîjanê got

کدام یک (مونث) گفت؟

Tu kîjanan dibînî

شما کدامها را می بینی؟

Kîjanan dît

کدامها دیدند؟

Te kîjan kitab kirî

تو کدام کتاب را خریدی؟

Te kîjan keç dît

تو کدام دختر را دیدی؟

Te kîjan xort dît

تو کدام پسر را دیدی؟

Te li kîjanê xist

تو به کدام یکی (مونث) زدی؟

Te ji kîjanê pirsî

تو از کدام یکی پرسیدی؟

Kîjan dikire

کدام یک می خرد؟

Kîjan ê bibîne

کدام را خواهد دید؟

Tê (tu ê) kîjanê bibînî

تو کدام (مونث) را خواهید دید؟

Tu ji kîjanî hez dikî

تو از کدام (مذکر) خوشت می آید؟

Ew ê kîjanê bikire

او کدام را خواهد خرید؟

Em ê ji kîjanî bipirsin

ما از کدام یک (مذکر) بپرسیم؟

Kîjan hat

کدام یک آمد؟

Kîjan diçe

کدام یک می رود؟

Kîjan ê bêbe

کدام یک خواهد آمد؟

Kîjanê name nivîsî?  Rojînê name nivîsî

کدام یک (مونث) نامه را نوشت؟   روژین خانم نامه را نوشت.

Kîjanî name nivîsî? Danîyal(î) / Danîyêl name nivîsî

کدام یک (مذکر) نامه را نوشت؟   آقای دانیال نامه را نوشت.

Kîjan nameyê (namê) dinivîse?  Rojîn (Danîyal) dinivîse

کدام یک نامه را می نویسد؟  خانم روژین ( آقای دانیال) می نویسد.

کنایه                                   مسفقیم
———–                           ———–

Kî ?                       >                    Kê
Çî ?                        >                     Çi
Çend ?                    >             Çendan
Kengî (kînga)          >               Kengê

تغییر (کنایه) ضمایر پرسشی (استفهامی) –  Kî , Çi

حالت

Çi

مونث

مذکر

ساده

Çî

Çi jin

Çi mêr

کنایه

Çi

Çi jinê

Çi mêrî

معمولأ در زبان محاوره ای، تلفظ ضمیر پرسشی  Çi   و  Çî   اغلب اوقات تقریبأ همسان است؛ لذا معمولأ اغلب اوقات بصورت   Çi  نوشته می شود.

Kî jinê got

کدام زن گفت؟

Kî mêrî got

کدام مرد گفت؟

Kê bi te ra got

کی به شما گفت؟

Kî diçe

کی می رود؟

Kê ew anî

کی او (آن) را آورد؟

Kî hatiye

کی آمده است؟

Kê li wî xistiye

کی به او(مذکر) رده است؟

Kî bejin bilind e

کی بلند قد است؟

Destê kê

دست کی (چه کسی)؟

Lawê kê

پسر کی (چه کسی)؟

Te kî dît?  min Rojîn dît

تو کی را دیدی؟   کن خانم روژین را دیدم.

Kî sêvê dixwe? Rojîn sêvê dixwe

کی سیب را می خورد؟   خانم روژین سیب را می خورد.

Kê sêv xwar? Rojînê sêv xwar

کی سیب را خورد؟    خانم روژین سیب را خورد.

Kî nameyê (namê) dinivîse

کی نامه را می نویسد؟

Kê name nivîsî

کی نامه را نوشت؟

Kî cevaba min dide

کی جواب من را می دهد؟

Kîyê (kî ê) kitabê bixwîne

کی کتاب را خواهد خواند؟

Kî ê (kîyê) min bigire

کی من را خواهد گرفت؟

Kî hat kelê

کی به روستا آمد؟

Kî diçe şêhr

کی به شهر می رود؟

Kê lingê xwe kire zengûyê, xwedîyê hêsp ew e

کی پای خود را به رکاب کرد، صاحب اسب او است.

Kê kir û kê xwar

کی  کرد ( انجام داد) و کی خورد!

Kî bi lezkeve ê bi paşkeve

هر کی عجله کند عقب خواهد ماند.

Kî bi wefa ye ew bav û bira ye

هر کی با وفا باشد او پدر و برادر است.

Kê got

کی گفت؟

Kê kiras kirî

کی پیراهن را خرید؟

Tu kê dibînî

تو کی را می بینی؟

Tê (tu ê) kê bitirsînî

شما  کی را خواهید ترساند؟

Te li kê xist

شما به  کی زدی؟

Tu ji kê dipirsî

شما از کی  می پرسید؟

Ew ê ji kê bipirse

او از کی خواهد پرسید؟

Te çi kirî

تو چه خریدی؟

Tu çi dikirî

تو چه می خری؟

Ew ê çi bikire

او چه خواهد خرید؟

Tu çi dixwî

تو چه می خوری؟

Te li çi xist

تو  به چه زدی؟

Jiber çi tu diho nehatî mal

برای چه شما دیروز به منزل نیامدی؟

Sa çi em bindest in

برای چه ما زیر دست هستیم؟

Ew çî ye

آن چی است؟

Ew bi çî ye

او با چی است؟

Kî , çi    معمولأ بجای فاعل
Kê, çî    معمولأ بجای مفعول


Tewandin

در ادبیات فارسی و یا عربی برای این تغییر از واژه ” صرف و نحو ” استفاده می شود، در ادبیات کرمانجی از واژهء   ” Tawdan  / Tewandin ”  و یا  ”  Xwar kirin  ”  استفاده می شود. برای تغییر افعال گاهأ از واژه  Kişandin  استفاده می شود، از حالتی به حالت دیگر کشاندن و تغییر دادن.

زبانهای تصریفی دارای ادبیات صرف و نحوی هستند، بدین معنی که در آن افعال دارای ریشه بوده و متغیر می‌شوند. مثل زبانهای کوردی، فارسی، عبری، عربی، هندی، یونانی، لاتینی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و دیگر زبانهای اروپایی.

زبان کردی یک زبان تصریفی است، یعنی اینکه کلمات و واژه های آن در هنگام صحبت کردن مثل خود نمی مانند بلکه بسته به جایگاه آنان در جمله و وظیفه ای که به خود می گیرند، تغییر، تصریف و از حالتی به حالت دیگر تاب و کج می شوند تا شکل مناسب، همگون و سلیس خود را جهت پیوندی مناسب (هم آویزی مساعد) با کلمات دیگر بوجود آورند که غایت نهایی آن همانا تولید محاوره ای روان، نرم، خوش آهنگ و همبسته می باشد.

Tewandin  یا بعبارت دیگر کج کردن (کنایه کردن و خم کردن کلمات) همان تاب دادن و یا چلاندن کلمات است. با این تغییر، کلمات از حالت موجدار و پستی بلندی در جمله بدر آمده، و حالت ناهمواری خشن خود را به خمیدگی نرم، روان و کادوبندی همبسته و هم آهنگ می دهند که نهایتأ آمادهء ارایه جهت بیانی نرم، شیوا و واضح می شوند. وقتی که کلمه از حالتی به حالت و یا اشکال دیگر برگردانیده شود در معنی و مقصود آن تعبیر و تغییری حاصل نمی شود.

در کرمانجی، کنایه کردن و تغییردادن تلویحی کلمات (بدون تغییر در معنی کلمات) ممکن است به کمک اضافات و پسوندها، و یا ممکن است بعضی از حروف کلمه با حرفهای دیگری جایگزین شود، و یا ممکن است با کلمهء تغییر یافتهء جداگانه ای (مثل ضمایر شخصی کنایه) انجام شود.

همانطور که در فارسی;  وند، پسوند و پیشوند وجود دارد ( به انگلیسی: affix, prefix, suffix) ، در کرمانجی به آن pirtik, pêşpirtik, paşpirtk  می گویند. Pirtik  در واقع همان وصله (تکه پارچه و یا تکه کهنه کوچک) است که به لباس می دوزند یا وصل می کنند.

Mesrefa çûyinê ji ya hatinê hêsantir bû

مصرف رفتن نسبت به آمدن آسانتر بود.

bilûrên şivanan

نی های چوپانان

kirasê keçikê

پیراهن آن دختر

kera kelegîyekî

الاغ یک روستایی

در مثالهای فوق پسوندهای ملکی با رنگ قرمز و پسوندهای کنایه با رنگ آبی نشان داده شده اند. در جمله اول کلمات  hatin  و çûyin (çûn مصدر هستند و  ê  همان پسوند کنایه و یا  paşpitika tewandin   است.

بهر حال ذیلأ با آوردن مثالهای گوناگون، توضیحات فوق الذکر به تفکیک شفاف و زلال خواهند شد، و در لابلای این مثالها متوجه خواهیم شد که برای این تغییرات و کنایه کردن ها، کلمات چه موقع پسوند می گیرند، چه موقع با تغییر حروف کلمات، شکل آن تغییر می یابد و یا چه موقع کلمهء جداگانهء جدیدی بکار می رود.

کلمات قابل تغییر دادن، کج کردن و یا کنایه کردن در کرمانجی که در این جلسه و جلسات آینده مورد بحث قرار می گیرند، از قرار ذیل می باشند:

1 –  اسم
2 –  
ضمایر
3 –  اعداد و ارقام
4 –  
فعل 

در کرمانجی واژه هایی که ثابت هستند (تغییر و یا کج و کنایه نمی شود) از قرار ذیل می باشند:

الف – صفت (مثل:  gewr, rind, bilindtir, mezin, qeşeng, … )
ب – قید (مثل:  îro, hînga, nêzîk, bes, kêm, kînga, nika, paşî, berî, …)
ج – حروف اضافه  (مثل:  di, li, ji, di – da, ji – ra, …)
د – حروف ربطی  (مثل:  wek, û, yanku, lê, ku, … )
و – حروف ندا  (مثل:  Lê, Lo, ax, way, ox, tûf, hey, wax, … )

1 – اسم (کج کردن، کنایه کردن یا خم کردن)


Nav (Tewandin, xwar kirin, tawdan

اسم با توجه به موقعیت و وضعیت آن در جمله تغییر، خمیده و یا کج می شود. زبان کردی، یک زبان جنسیتی است، یعنی اینکه کلیهء موجودات هستی (چه جاندار و چه بی جان) یا مذکر و یا مونث هستند، و بر اساس نوع جنسیت آنان، پسوندهای خاص خود را می گیرند. اسامی که بصورت عام و یا خنثی (نوترال) باشند، موقعی که آن اسم (شخص، شـی) از حالت عام بدر آید و فرم مشخص و شناخته شده ای بخود بگیرد، حالت جنسیتی آن با نوع بیان و پسوندها و اضافات در جمله، بوضوح قابل رویت و درک است (مثلأ اسامی عام: دوست، معلم و … موقعیکه شناخته شوند جنسیت آنان قابل درک است).

در کرمانجی بطور کلی اسم و ضمیر موقعیکه در حالتهای زیر باشند، کج می شوند و یا تغییر می یابند:

الف – در حالت فاعلی (فعل متعدی در زمان گذشته)
ب –  در حالت مفعولی (فعل متعدی در زمان حال و آینده)
ج –  در حالت مفعولی ( بعد از حروف اضافه)
د –   در حالت ملکی
و –   در حالت حرف ندا ( بعد از حروف ندا)

الف  –  اسم در حالت فاعلی (فعل جمله: فعل متعدی در زمان گذشته)

هنگامی که اسم بعنوان فاعل جمله ای که دارای مفعول است، باشد (در زمان گذشته)، آن اسم کج (خمیده و یا کنایه) می شود. در مثالهای زیر رنگ قرمز پسوند tewandin  است که به اسم اضافه شده و آن را کنایه  (xwar kirin) کرده است. اسامی که مونث باشند با گرفتن پسوند  ê   و  اسامی مذکر با گرفتن پسوند  î  و اسامی جمع (چه مذکر و چه مونث) با پسوند  an  تغییر و کج یا خمیده می شوند. مثال:

اسامی مونث    Navên mê

Keçê (keçikê) kiras kirî

آن دختر پیراهن را خرید.

Mangê ka xwar

ماده گاو کاه را خورد.

Rojînê gul av dan

خانم روژین گلها را آب داد.

Delalê kiras kirî

خانم دلال پیراهن را خرید.

Keçê (keçikê) nan pijand (pat

آن دختر نان را پخت.

Keçekê ew dît

یک دختر او را دید.

Lêylayê ew da min

خانم لیلا آن را به من داد.

Mirîşkê av vexwar

مرغ آب را نوشید.

Bizinê ceh xwar

بز جو را خورد.

Lêylayê sêv xwar

خانم لیلا سیب را خورد.

Berfînê name xwend

خانم برفین نامه را خواند.

Perwînê kitab xwend

خانم پروین کتاب را خواند.

Rojînê ji min ra xelatek kirî

خانم روژین برای من یک هدیه خرید.

Ez mehînê dibînim

من مادیان را می بینم.

اسامی مذکر        Navên nêr

Karmendekî tilifon kir

یک کارمند (مذکر) تلفن کرد.

Lawikek(î) / Lîwik keç xelat kir

یک پسر به آن دختر هدیه  داد.

Xortekî (lawikekî) ew dît

یک پسر جوان او را دید.

Ferhadî (ferhêd) name nivîsî

آقای فرهاد نامه را نوشت.

Danîyalî (Danîyêl) qelemek da min

آقا دانیال یک قلم به من داد.

Nasirî (Nêsir) kitaba min xwend

آقا ناصر کتاب من را خواند.

Nasirî (Nêsir) kitab xwend

آقا ناصر کتاب را خواند.

Wî kurî (lawikî) agir bi dilê wê xist

آن پسر آتش به دل او زد.

Vî lawikî kiras kirî

این پسر پیراهن را خرید.

Wî xortî berx av dan

آن پسر جوان  بره ها را آب داد.

Ez hespî (hêsp) dibînim

من اسب را می بینم.

اسامی جمع       Navên pirhêjmar

Kelegîyan genim çand

روستاییان گندم کاشتند.

Palevanan nîsk çinîn

دروگرها عدس را درو کردند.

Kelegînan genim çand

تعدادی از روستایی ها  گندم کاشتند.

Şagirdan alîkarîya me kir

شاگردها به ما کمک کردند.

Çûçikan tût xwarin

گنجشکها توت ها را خوردند.

Bizinan ceh xwar

بزها جو را خوردند.

– هنگامی که اسم یا فاعل دارای مفعول نباشد، آن اسم تغییر و کنایه نمی شود  ( در مثالهای زیر جمع بودن اسم / فاعل که بصورت عام می باشند از جمع بودن فعل که علامت  n  دارند، مشخص می شود).  مثال:

Cotkar hatin

شخم کارها آمدند.

Şagird rabûn

شاگردها بلند شدند.

Rêwî dihênijîn

رهگذرها چرت می زدند.

Doşmen ê bimirin

دشمنان خواهد مرد.

Hesp hat
Hesp hatin
Mehîn (mahîn) hat
Mehîn (mayn) hatin

– هنگامی که اسم، فاعلی که در ارتباط با مفعول باشد را درست کند، آن اسم در زمان حال و آینده، تغییر نمی یابد. مثال:

Mêr tifangan amade dikin

مردها تفنگها را آماده می کنند.

Keç xortan dibînin

دخترها پسران را می بینند.

Koçer ê biçin (herin) zozanan

کوچروها به مراتع خواهند رفت.

Xort ê biçin (herin) çîyan

پسرها به کوهها خواهند رفت.

ب  –  اسم در حالت مفعولی (فعل جمله: فعل متعدی در زمان حال و آینده)

موقعیکه اسم و یا ضمیر در جمله در حالت مفعولی قرار بگیرد، کج می شود ( تغییر می یابد). اسامی که مونث باشند با گرفتن پسوند  ê   و  اسامی مذکر با گرفتن پسوند  î  و اسامی جمع با گرفتن پسوند an ، کج و یا خمیده می شوند. مثال:

زمان حال

Ez şivanan dibînim

من چوپانها را می بینم.

Ez hesp û mehînê dibînim

من اسب و مادیان را می بینم.

Ez hesp û mehînan dibînim

من اسب و مادیانها را می بینم.

Ez mîyê û bizinan dibînim

من میش و بزها را می بینم.

Ez hespî (hêsp) û mehînan dibînim

من اسب و مادیانها را می بینم.

Em gulan diçinin

ما گلها را می چینیم

Xort keçan xelat diken

پسرها به دختران هدیه می دهند

Rojîn bizinê didoşe

خانم روژین  بز را می دوشد.

Danîyal tifangê hildigire

آقای دانیال  تفنگ را می گیرد.

Rojîn nîn (nên) dixwe

خانم روژین نان (غذا) می خورد.

Rojîn şîvê çêdike

خانم روژین شام درست می کند.

Rojîn wî gîyayî dikelîne

خانم روژین آن گیاه را می جوشاند.

Ez nameyê (namê) dinivîsim

من نامه را می نویسیم.

Ez hespekî dibînim

من یک اسب را می بینم.

Ez hespan dibînim

من اسبها را می بینم.

Lale sêvê dixwe

خانم لاله سیب می خورد.

Lale sêvan dixwe

خانم لاله سیبها را می خورد.

Danîyal kum (kumî) dide serî xwe

دانیال کلاه به سر خود می گذارد.

Lale desmalê dide serê xwe

لاله خانم دستمال را روی سرش می گذارد.

Lale şekerê (şêker) dixwe

لاله خانم شکر می خورد.

Lale şikolatan dixwe

لاله خانم شکلاتها را می خورد.

Danîyal rojnameyê (rojnamê) dixwîne

دانیال روزنامه می خواند.

Danîyal rojnameyan (rojnaman) dixwîne

دانیال روزنامه ها را می خواند.

Lale diçe debistanê

لاله خانم به مدرسه می رود.

Mamoste dersê dide

آقا معلم درس می دهد.

Mamosta dersê dide

خانم معلم درس می دهد.

Min qelemek da Danîyalî (Danîyêl

من یک قلم به دانیال دادم.

Min reqema tilifona xwe da Zînê

من شماره تلفن خود را به زینت خانم دادم.

Lale duçerxê diajo (dajo / tajo

لاله خانم دوچرخه سواری می کند.

Dara otomobîlê dajo

آقای دارا ماشین سواری می کند.

Lale nanî (nîn) dixwe

خانم لاله  نان (غذا) می خورد.

Dîlber du kitaban bi hev ra dixwîne

خانم دلبر دو تا کتاب را با همدیگر می خواند.

Dara nameyê (namê) dinivîse

آقای دارا نامه را می نویسد.

Nasir kitabê dixwîne

ناصر کتاب می خواند.

Lale nîn (nanî) çêdike

خانم لاله  نان (غذا) درست می کند.

Koçer li biharê diçin (terin) zozanan

کوچروها در هنگام بهار به مراتع (کوهدشت ها) می روند.

Ew Zelalê dibin kuderê

آنها خانم زلال را به کجا می برند؟

Em ê kitabekê bikirin

ما یک کتاب خواهیم خرید.

Lale Kevçîyekî dişo

لاله خانم یک قاشق را می شوید.

Ez beranî kur difiroşim

من قوچ گوش کوتوله را می فروشم.

زمان آینده

Ez ê şivanan bibînim

من چوپانها را خواهم دید.

Em ê gulan biçinin

ما گلها را خواهیم چید.

Ez ê keçê bibînim

من دختر را خواهم دید.

Ez ê lîwik (lawikî) bibînim

من پسر را خواهم دید.

Danîyal ê mangê bibe olengê

آقای دانیال ماده گاو را به سبزه زار (مرغزار) خواهد برد.

Lale ê (yê)  sêvan bixwe

خانم لاله سیبها را خواهد خورد.

Lale ê (yê)  sêvê bixwe

خانم لاله  سیب را خواهد خورد.

Ew ê (wê) şehran bixemilînin

آنها شهرها را آذین بندی (چراغانی) خواهند کرد.

Ez ê bêjeyan ducar binivîsim

من واژه ها را دو بار خواهم نوشت.

Em ê dawetê bixemilînin

ما عروسی را تزیین خواهیم کرد.

Hûn ê yêkê bi tenê bînin

شما یکی تنها را بیاورید.

-  در زمان گذشته، اسامی که در حالت مفعول باشند بدون تغییر می مانند (اما در زمان حال و آینده آن اسم تغییر، کج و یا کنایه می شود). مثال:

زمان گذشته

Kelegîyan gur kuştin

روستاییان گرگ را کشتند.

Şivanan pez dîtin

چوپانها گوسفند را دیدند.

Min karger dîtin

من کارگرها را دیدم.

Min keçik dît

من دختر را دیدم.

Min lawik dît

من پسر را دیدم.

Zînê ez dîtim
Zînê rojîn dît
Hespan ceh xwar
Mangan gîya xwaribû
Xizîn pencere şikand

- اسامی مذکر که در آنها حرف  e   و یا حرف  a   وجود داشته باشند  وقتیکه در موقعیت تغییر ( کج شدن و خمیده شدن) قرار بگیرند، حروف مذکور به  ê  تبدیل می شوند. مثال:

Ez çûbûm çîyêê
Çîya  >    Çîyê

من به کوه رفته بودم.

Ez ber bi çîyayî (çîyê) Gulîlê terim (diherim
Çîyayê    >   çîyê

من به طرف کوه گلیل می روم.

Çiyayê (çîyê) bilind hemîşe li ser dûman heye

کوه بلند همیشه مه آلود است.

Ez ji çîyê şahîcanê (şadîcanê) pir hez dikem

من از کوه شاهی جان (شادی جان) لذت می برم.

Dinê li dinê, çavê gur li bizinê
Dinya >   Dinyê > Dinê

دنیا سر جایش است، اما چشم آقا گرگه به بز است.

Rojîn çirayê (çirê) xeva dike
Çira >  Çirayê    >   çirê

خانم روژین چراغ را خاموش می کند.

Rojîn perdeyê (perdê) radike
Perde   >  Perdeyê    >    perdê

خانم روژین پرده را بلند می کند.

Min ji hevêl ra got

Heval   >    Hevêl

من به دوست گفتم.

Min ji ava rûbêr (çêm) vexwar
Rûbar (çem)  >   rûbêr (çêm

من از آب رودخانه نوشیدم.

Gê ka xwar
Ga       >         Gê

گاو کاه را خورد.

Êş genim ard kir
Aş     >       Êş

آسیاب گندم را آرد کرد.

Ez ji şêhr têm
Şehr     >  Şêhr

من از شهر می آیم.

Ez kêvir tavêjim (diavêjim / davêjim
Kevir  >   kêvir

من سنگ را پرتاب می کنم.

Kî li ser xênî ye
Xanî  >  xê

کی در روی خانه است؟

Firoke bi asmên ket
Asman    >   asmên

هواپیما به آسمان افتاد.

Ez ê hêsp bikirim

من آن اسب را خواهم خرید.

Berên ceh xwar

قوچ جو را خورد.

Rojîn ji berên ditirse

خانم روژین از قوچ می ترسد.

Gavan   >    gavên ( گاوچران )

Şivan    >    şivên (چوپان  )

Şervan   >   şervên (جنگجو )

Kar      >        kêr (کار)

Xebat      >    xebêt (فعالیت)

Ez çûm aş      >   Ez çûm êş

من به آسیاب رفتم.

Werin fetîr bixwan   >  Werin fêtîr bixwan

بیایید فتیر (نان قندی) بخورید.

Ba lêxist        >   Bê lêxist

باد به آن زد.

Nasir  >        Nêsir
Efrasîyab  >  Efrasîyêb
Danîyal >    Danîyêl
Ferhad  >    Ferhêd

اسم  معلوم  و مجهول

اسمی که برای شنوده یا خواننده آشنا باشد را معرفه (معلوم) می‌گویند. مثلاً در جمله «مداد را به علی دادم»، «مداد» و «علی» معرفه هستند، چون خواننده «علی» را می‌شناسد و می‌داند که از کدام «مداد» صحبت می‌شود. در صورتی که اگر اسمی برای خواننده یا شنوده آشنا نباشد، به آن اسم نکره (مجهول) می‌گویند. مانند جمله «دوستی را دیدم» که در آن خواننده نمی‌داند که آن دوست چه کسی است.

در کرمانجی دو پسوند  ek (yek , in  برای اسم مجهول (حالت مفرد و جمع)، و سه پسوند  ê, a, ên برای اسم معلوم (حالت مفرد مذکر و مونث، و جمع) بکار می روند (این پسوندها را گاهأ حروف تعریف می نامند). اگر اسم مذکر و معلوم باشد، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین پسوند  î   استفاده نمی کنند (یعنی آن را تغییر نمی دهند و بدون کج کردن رها می کنند)، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین بجای اضافه کردن  î  در واقع  با پسوند  ê  آن اسم را کج می کنند. ما کردهای خراسان اغلب از پسوند  î استفاده می کنیم، البته از  ê  هم استفاده می کنیم.


ek  > Hespek, mehînek, kewek, jinek, mamosteyek, stûnekin  > Hespin, mehînin, şivanin, jininê    >   Hespî min (hespê min, çîyayî bilind (çîyayê bilind), pismamî min (pismamê mina   >  Mehîna min, newala kûr, dotmama min, jina delal, stûna qalind, destmala rojînê, kewa mêên  >  Hespên me, çîyayên bilind, pismamên me, kewên nêr, mehînên me, newalên kûr, dotmamên min, jinên delal, stûnên qalind, destmalên rojînê, kewên mê

کنایه کردن یا کج کردن اسامی مذکر(معلوم و مجهول) –     Lawik

حالت

اسم مفرد، معلوم

اسم مفرد، مجهول

اسم جمع، معلوم

اسم جمع، مجهول

ساده

Lawik

Lawikek

Lawik

Lawikin

کنایه

Lawik(î) /lîwik

Lawikekî

Lawikan

Lawikinan

حرف ندا

Lawiko

………

Lawikno

………

کنایه کردن یا کج کردن اسامی مذکر (معلوم و مجهول) – Xort

حالت

اسم مفرد، معلوم

اسم مفرد، مجهول

اسم جمع، معلوم

اسم جمع، مجهول

ساده

 Xort

Xortek

Xort

Xortin

کنایه

Xort(î

Xortekî

Xortan

Xortinan

حرف ندا

Xorto

……….

Xortno

……….

کنایه کردن یا کج کردن اسامی مذکر (معلوم و مجهول) –  nan 

حالت

اسم مفرد، معلوم

اسم مفرد، مجهول

اسم جمع، معلوم

اسم جمع، مجهول

ساده

Nan

Nanek

Nan

Nanin

کنایه

 nîn / nên/ nanî

Nanekî

Nanan

Naninan

حرف ندا

Nano

……….

Nanino

………

نکته: در مثالهای زیر اسامی مجهول، پسوند    ek –  و یا   yek –  دارند. اگر اسم معلوم باشد، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین پسوند  î   استفاده نمی کنند (یعنی آن را تغییر نمی دهند و بدون کج کردن رها می کنند)، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین بجای اضافه کردن  î  در واقع حرف   a  و یا  e  آن اسم را به ê  بدل کرده و بدینوسیله آن اسم را کج می کنند (این مبحث قبلأ در بالا مفصلأ توضیح داده شده است). اما اگر در اسم حرف  a  و یا  e  وجود نداشته باشد آنگاه آن را تغییر نمی دهند و بدون کج کردن مثل خود رها می کنند (اما در مورد مونث، چون اسامی مونث بدون کج کردن مثل خود رها نمی شوند لذا با گرفتن پسوند ê  خمیده می شوند).

Li baxekî hat dîtin


در یک باغ پیدا شد.

Em çûn şehrekî


ما به یک شهر رفتیم.

Di destekî da sêvek hebû


در یک دست سیبی بود.

Ez dikarim nanekî bixwim


من می توانم نانی (غذایی) بخورم.

kanîya gund       <        kanîya gund(î


چشمهء آب روستا

kurê Elî(yî          >    kurê Elî


پسرک جوان علی

Bide Kawe(yî    >     Bide Kawê (an jî Bide Kawe


به کاوه بدهید.

Ez çûm êş      <      Ez çûm    aş(î


 من به آسیاب رفتم.

Werin şêhr       <      Werin şehr(î


به شهر بیایید.

Ba(yî) lêxist     >   Bê lêxist


باد به آن زد.

کنایه کردن یا کج کردن اسامی مونث (معلوم و مجهول)  – keç 

حالت

اسم مفرد، معلوم

اسم مفرد، مجهول

اسم جمع، معلوم

اسم جمع، مجهول

ساده

Keç

Keçek

Keç

Keçin

کنایه

Keçê

Keçekê

Keçan

Keçinan

حرف ندا

Keçê

……..

Keçino

………

Min ji keçê ra got


من به آن دختر گفتم.

Keçekê nan pat


یک دختر نان را پخت.

Ew keçan dibînin


آنها دختران را می بینند.

Ew keçekê dibînin


آنها یک دختر را می بینند.

Dilê fireh pîr nabe


دل بزرگ و گشاده روی پیر نمی شود.

Ez mehînekê (maynekê) dibînim


من یک مادیان را می بینم.

Ez mayninan dibînim


من تعدای مادیان را می بینم.

Çirayekê (çirakê / çirêkê) xeva bike


یک چراغ را خاموش کنید.

Mîzekê amade bike


یک میز را آماده کنید.

Coyekê (Cokê) bikole


یک جوب را بکنید.

Xwesûyekê (Xwesûkê) zavê xwe xelat kir


یک مادر زن هدیه ای به داماد خود داد.

Kursîyekê (Kursîkê) bikire


یک صندلی بخرید.

Derdê dilan hûr e, kûr e û dûr e


درد دلها خرده خرده اند، عمیق اند، دور و دراز اند.

Qijik pênîr didize, jûjî maran dikuje


کلاغ (سیاه و سفید) پنیر می دزدد، جوجه تیغی مارها را می کشد.

Bizinê bidoşin


بز را بدوشید.

Em ê herin malê


ما به منزل خواهیم رفت.

Qelemekê bide min


یک قلم به من بدهید.

Em çûn dûkanekê


ما به یک مغازه رفتیم.

Bot    >   Botan ( منطقه بهتان در شمال کردستان 
Qoç    >  Qoç
an ( شهری در منظقه بهتان، و شمال خراسان
Şêr    >  Şêrw
an ( شهری در منطقه بهتان، و شمال خراسان 
Sor     >   Sor
an ( منطقه سوران و رواندوز در جنوب کردستان

اسامی در حالت جمع از هر دو جنسیت (چه مذکر و چه مونث) با پسوند  an  تصریف می شوند.

Keçan kiras hilgirtin


دختران پیراهن ها را گرفتند.

Serbazan doşmen hêjand


سربازها دشمن را لرزاندند.

Pelên daran li Payîzê dirijin


برگهای درختان در پاییز می ریزند.

Dengê bizinan tê bîstin


صدای بزها شنیده می شود.

Qeleman tûj bikin


قلم ها را سر کنید (تیز کنید).

Li malan digerîyan


در منازل می گشتند.

Kelan gazkêşî tune


روستاها گازکشی ندارند.

ج  –  اسم در حالت مفعولی (بعد از حروف اضافه)

هنگامی که اسم و یا ضمیر بعد از یک حروف اضافه بیاید، بعبارت دیگر اسم در جمله بعنوان مفعول بعد از حروف اضافه باشد آن اسم تغییر و یا کج می شود (در همهء زمانها). مثال:

زمان گذشته

Koçer ber bi çîyayan (çîyan ) bi rê ketibûn


کوچروها بطرف کوهها براه افتاده بودند.

Min ji şagirdan pirsî


من از شاگردها پرسیدم.

Min li kelegîyan selam kir


من به روستاییان سلام کردم.

Min bi şivanan ra nan xwar


من بهمراه چوپانان غذا خوردم

Min ji keçê ra got


من به آن دختر گفتم.

Te ji xort(î) pirsî


شما از آن پسر سئوال کردید؟

Te ji lîwik pirsî


شما از آن پسر سئوال کردید؟

Wî ji rojînê pirsî


او از روژین خانم پرسید.

Danîyal ji êş hat


آقای دانیال از آسیاب آمد.

Dara bi Evînê ra çû debistanê


آقای دارا همراه با خانم ئوین به دبستان رفت.

Ez di malan da gerîyam


من در داخل منازل گشتم.

Ew di xanîyekî da raketibû


او در داخل یک خانه خوابیده بود.

Ew li malekê rûnişt


او در یک منزل نشست.

Min li  xist


من به ایشان زدم.

Min Daniyal li Qoçanê dît


من دانیال را در قوچان دیدم.

Danîyal ji rojînê pirsî


دانیال از روژین سئوال کرد.

زمان حال

Ez ji şagirdan dipirsim


من از شاگردها سئوال می کنم.

Ez li kelegîyan selam dikem


من به روستاییان سلام می کنم.

Ez bi şivanan ra nan (nîn) dixwam


من همراه با چوپانان غذا می خورم.

Danîyal li rojînê dixe


دانیال به روژین می زند.

Ez ji zimên (zimîn) hez dikem


من از زبان لذت می برم.

Ez ne bi duan bûme û ne jî bi nifiran dimirim


من با دوعا متولد نشده ام که با نفرین هم  بمیرم.

Li nav mêran mêr be, li nav şêran şêr be


در میان مردها مرد باش، در میان شیرها شیر باش.

Çav ji çavan fedî nake


چشم از چشمها حجالت نمی کشد.

Lale ji Qoçanê tê


خانم لاله از قوچان می آید.

Hirç li nav daristanê ye


خرس در داخل دارستان است.

Bizin li nav bêxçe ye


بز در داخل باغچه است.

Evîn li mal e


ئوین در منزل  است.

Qelem li ser mîzê ye


قلم در روی میز است.

Ez ji kurmancên Xorasanê me


من از کرمانجهای خراسان هستم.

Lale li kêleka Ferhadî (Ferhêd) rûniştîye


لاله خانم در کنار فرهاد نشسته است.

Lale li zozanê ye


لاله خانم در  کوهدشت (مرتع) است.

Rojîn ji Şîrwanê ye


روژین از شیروان است.

Lale ji Qoçanê ye


لاله خانم از قوچان است.

Lale ji kelê tê


لاله خانم از روستا می آید.

Lale li debistanê ye


لاله خانم در دبستان است.

Bêrîvan bi leylayê ra gepdike


کدبانوی شیردوش با لیلا صحبت می کند.

Lale ji nav baxçeyan (baxçan) tê


لاله خانم از داخل باغچه ها می آید.

Lale bi xizanan ra dilîze


لاله خانم با بچه ها بازی می کند.

Ewr di ser me ra ne


ابرها روی سر ما هستند.

Ez bi wan ra dibêjim


من به آنها می گویم.

Ez bi qelemê dinivîsim


من با قلم می نویسم.

Ez di bêxçe (baxçeyê) da me


من در داخل باغچه هستم.

Li  temaşe bike


به او تماشا کنید.

زمان آینده

Ez ê ji şagirdan bipirsim


من از شاگردها خواهم پرسید.

Ez ê li kelegîyan selam bikem


من به روستاییان سلام خواهم کرد.

Em ê li Rojînê bibin mîvan


ما به روژین خانم مهمان خواهیم شد.

Em ê li mazûvanê xwe hurmet dynin


ما به میزبان خود احترام می گذاریم.

Ez ê li kelegî bibim mîvan


من مهمان روستایی خواهم شد.

Ez ê li laleyê (lalê) bibim mîvan


من مهمان لاله خانم خواهم شد.

Lale ê li Tilivîzyonê temaşe bike


لاله خانم به تلویزیون تماشا خواهد کرد.

Ji wê ra bibêjin


برای ایشان بگویید.

د  – اسم در حالت ملکی  (کنایه کردن ضمیر و کج کردن اسم در حالت ملکی)  

Tewandina Nav û Cînavan di rewşa xwedîtî (Milkîyet) da

زمانی که اسم و یا ضمیر مالکیت چیزی را نشان بدهد، تغییر می یابد (بعبارت دیگر موقعیکه کسی یا یک اسمی به نوعی مورد تعریف و یا شناساندن قرار بگیرد، کنایه می شود). ضمایر ساده در حالت مالکیت به ضمایر کنایه تبدیل می شوند، و اسامی کج می شوند. بطور کلی در حالت ملکی معمولأ قاعدهء جنسیتی برای کلمات رعایت می شود: اضافهء ملکی برای کلمات مونث و مفرد پسوند  a –  ، و برای کلمات مذکر و مفرد  پسوند  ê  –  ،  و  برای کلمات جمع از هر دو جنس  پسوند ên  –  است.

{همانطور که در بالا بیان شد در کج کردن اسم : پسوند  î –  برای اسامی مذکر، پسوند  ê –  برای اسامی مونث، پسوند  an –  برای اسامی جمع از هر دو جنس، بکار می روند}.

 

برای جمع (هر دو جنس)

برای کلمات مذکر

برای کلمات مونث

ضمایر شخصی کنایه

پسوند ملکی

ضمایر شخصی کنایه

پسوند ملکی

ضمایر شخصی  کنایه

پسوند ملکی

Min

… ên (yên

Min

… ê (yê

Min

… a (ya

Te

… ên (yên

Te

… ê (yê

Te

… a (ya

… ên (yên

… ê (yê

… a (ya

… ên (yên

… ê (yê

… a (ya

Me

… ên (yên

Me

… ê (yê

Me

… a (ya

We

… ên (yên

We

… ê (yê

We

… a (ya

Wan

… ên (yên

Wan

… ê (yê

Wan

… a (ya

مثال:

Bavê    >  yê (ê


(
حرف  ê  اگر قبل از اسم یا ضمیر باشد حالت ملکی، اما اگر قبل از فعل باشد نشان زمان آینده است)

Evînawan   >  yawan (wan


عشق آنها   >   مال آنها

Xwengamin  >  yamin (amin


خواهر من    >   مال من

Nivînênme  > yênme (ênme


رخت خواب ما   >  مال ما

(این کلمات وقتی که ضمایر ملکی هستند از نظر املایی به کلمات دیگر وصل نمی شوند ya, yê, yên / a, ê, ên )

Nasname  >  nasnameya (nasnamame


در اینجا اسم به یک حرف صدادار ختم شده لذا حرف y  در بین اسم و پسوند ملکی  قرار می گیرد تا از آمدن دو حرف صدادار پشت سر هم جلوگیری کند.)

در مثالهای زیر رنگ آبی پسوند ملکی و رنگ قرمز پسوند کنایه است.

Mala bavê şêrîn e, mala mêran hêlîn e


خانهء پدر شیرین است، خانهء شوهر منزلگاه( لانه) است.

Tava biharê dikeve danê êvarê


آفتاب بهار به هنگام عصرها است.

Teşîya zirav (zirêv) barek dirav (drêv


دوک باریک پشم ریسی درآمد زاست.

Werisê rizî bêkar (bêkêr) e


ریسمان پوسیده نابکار است.

Hembêza dayîkamin pir xweş û germ bû


بغل مادرم خیلی خوش و گرم بود

Sola teng lingan kul dike


کفش تنگ پاها را ورم و عفونت می کند.

Çavên yarê kil naxwazin


چشمهای یار سرمه  نمی خواهند.

Porê Berfînê dirêj e


موهای خانم برفین بلند است.

Şaxên daran bi gul in


شاخه های درختان گل دارند.

Gotinên guhdaran zanîstî bûn


گفته های شنوندگان علمی بودند.

Gizika jinika kawî pir rind bû


نوزاد آن زن ایل کاوانلویی خیلی خوب بود.

Dara bîyê para mîyê, dara gûzê bextê qêzê


درخت بید سهم گوسفند است، درخت گردو بخت دختر است.

Bavêmin camêr bû


پدر من مرد شجاعی بود.

Dîyate bêrîvan e


مادر شما کدبانو شیردوش است.

Kekê min dutarvan e


برادر بزرگم دوتارزن است.

Birayê  şivan e


برادر ایشان چوپان است.

Xwengmin mamosta ye


خواهر من معلم است.

Apê çodar û bilûrvan e


عموی ایشان چوبدار و نی زن  است.

Amojina (moja)  min teşîrês e


زن عموی من دوک ریس (پشم) است.

Pismamête şofir e


پسر عموی شما راننده است.

Dotmamamin bermalî ye


دختر عموی من خانه دار است.

Xalê gavan e


دایی ایشان گاوچران است.

Xalojinamin nexweş e


زن دایی من بیمار است.

Xwarzîyêwî şagird e


خواهرزاده ایشان دانش آموز است.

Birazîyêmin xwendevan (dersxan) e


برادرزاده من تحصیلکرده است.

Mette dilovan e


عمهء شما مهربان است.

Xaltîkamin aşpêj e


خالهء من آشپز است.

Pisxaltîyte birîndar e


خاله زادهء شما زخمدار است.

Bapîrêmin çîrokvan bû


پدر بزرگ من داستان گو  بود.

Dapîrate pir bêhal e


مادر بزرگ شما خیلی بی حال است.

Xezûrête dara ye


پدر شوهر شما ثروتمند است.

Xwesîyamin xêrxwaz e


مادر زن من خیرخواه است.

Tîyête cotkar e


برادر شوهر شما شخمکار (زراعتکار) است

Cawîyate pir qeşeng (xweşik) e


خواهر شوهر شما خیلی خوشکل است.

Hewîyte tozekê terhal / teral (cangiran) e


زن شوهر (هوو) شما یک ذره ( کمی)  تنبل/ سنگین است

Nevîyê bavî min pir in


نوه های پدرم زیاد هستند.

Baldûzamin tevnvan e


خواهر زن من فرش باف است.

Zimangên Hezameçîtê pir hênik in


دامنه های پشت به آفتاب کوه هزارمسجد خیلی خنک هستند.

Berojên Petlegahê germ in


دامنه های رو به آفتاب کوه پتله گاه گرم هستند.

Newala (Zawê) Şemxalê (Şemxêl) bi zinar û pezkovî ye


درهء شمخال (جنوب شهر باجگیران) دارای صخره و گوسفند شکاری است.

Zozana (Textê) gulîlê bi gul û gîya ye


مرتع (کوهدشت) گولیل با گل و گیاه است.

Kanîyşevxanê li çîyayi Spicîrê ye


چشمهء شبخانه در کوه اسپجیر است.

Dersên kurmancî


درسهای کرمانجی

Kitabên kurmancî


کتابهای کرمانجی

Malên koçeran


منازل کوچروها

Gayê bavêmin


گاو پدر من

Xanîyê xalêmin


خانهء دایی من

Agirê (arê) malame


آتش منزل ما

Serê birayê


سر برادر ایشان

Bizina jinikê


بز آن زن

Mangame


ماده گاو ما

Dayîkate


مادر شما

Navê keçikê


نام آن دختر

Kurê bêrîvanê


پسر کدبانو شیردوش

Kulîlkên zozanan


گلهای مراتع

Gulên çîyan


گلهای کوهها

Bavê lêwik (lawikî


پدر آن پسر

Bazinê Dilberê


النگوهای خانم دلبر

Kûçikên şehrî êhr


سگهای شهر

Kerê kelegîyekî


الاغ یک روستایی

Bavê Danîyalî (bavê Danîyêl


پدر آقای دانیال

Porê jinekê


موی یک زن

Lawê Ferengîsê


پسر خانم فرنگیس

Pelên darê


برگهای درخت

Baxçême


باغچهء ما

Hevalênme


دوستان ما

Pişîkamin


گربهء من

Dîyate


مادر شما

Hespêwan


اسب آنان

Hespênme


اسبهای ما

Debistana


دبستان ایشان

Nanêmin


نان من

Xalê


دایی او

Xalên


دایی های او

Welatê me


ولایت ما


Ziman
ême


زبان ما

Malame


منزل ما

Birayête

Kera

Destmala

Gotinên

Xanîyême

Gotinênwe

Destêmin
Ziman
êwan
Pirs
ate
Welat
êmin
Welat
ê
Welat
êwan
Debistan
min
Debistan
a
Nan
ên şivanan
Nan
ên şivanî (şivîn / şivên
Nanê şivanî (şivîn
Sêv
keçikê
Sêv
ên keçikê
Sêv
ên keçikan

و  –   حالت حرف ندا (کج کردن اسم بعد از حرف ندا)     bêjeyên bangî

موقعیکه اسامی در وضعیت ندا کردن ( حالت صدا کردن  bangkirin )  باشند، کج می شوند.  معمولأ این حالت صدا کردن اغلب اوقات برای1-  گلایه کردن  2-  درد و رنج 3-  شادمانی و خوشی بکار می رود.  حالت شگفتی،  تعجب، حیرت، حسرت و عجیب بودن را بیان می دارد.  اسامی که مونث و مفرد باشند با گرفتن پسوند   ê  –  ، اسامی مذکر و مفرد با گرفتن پسوند  o  –  ، اسامی جمع از هر دو جنسیت (چه مذکر و چه مونث) با پسوند  no  – ( بعد از حروف صدادار)   و  یا  ino  – ( بعد از حروف صامت)   کنایه یا  کج می شوند.

1 – حروف ندا برای گلایه کردن  (Bangên gzaîkirinê)  شامل:


Lo, Lolo, wey lo, Lê, Lêlê, wey lê, Hey, hey lo, hey lê, hey hey, hey gidî

2- حروف ندا برای دلخوشی و شادمانی (Bangên dilxweşî û şadîyê)  شامل:

êh, hah, hih, ox, xweş

3 – حروف ندا برای درد و نفرین (Bangên êş û nifir ) شامل:


Ax, ay, of, tûf, wax, wey, nifir

بعد از حروف ندا فوق الذکر اسامی کج و ضمایر کنایه می شوند.

مثال:

Lo xorto! Lê keçê! Hawar rabin li me dereng bû


آهای آقا پسر!  آه دختر!  داد و بیداد  بلند شوید به ما دیر شد.

Êh, şeveke xweş e


بله، شب خوشی است.

Hah, te xêr e lo


آخه، جریان چی است آقا

Ox , te dilê min şad kir


آخ (اوه) دل من را شاد کردید

Hah te çi rind got


آه  تو چی خوب گفتی

Ay dilo Ay dilo


ای دل   ای دل

Ay dilê min


ای دل من

Of , serêmin dêşîye


واخ، سرم درد می کند

Nifir, li vê dema reş û bêbextîyê


نفرین، به این زمانهء سیاه

Wax va çi rozigar e


واخ  این چه روزگار است

Way li minê dayê


وای بر من مادر عزیز

Wey li mino


وای بر من

Lo Hemîdo! Hemîdo


آهای حمید آقا! حمید آقا!

Lê Delalê! Delalê


آهای دلال خانم! دلال خانم !

Lê melekê


آهای ملک خانم

Lê Fatê


آهای فاطمه (فاطی)!

Lê Zerê


آهای زری خانم!

Lê bûkê


آهای عروس خانم

Lê lê laleyê


آهای آهای لاله خانم

Lo lo  Emîro


آهای آهای امیرآقا

Lo Huso


آهای حسین

Lo dîno!


آهای دیوانه (مذکر)

Lê dînê


آهای دیوانه (مونث)

Kelegîno


روستاییها!

Keçikino


دخترها!

Kurdino


کردها!

Mamosteno


معلم ها!

Rojînê ! tu wan dibînî


روژین ! شما آنها را می بینید.

Xwengê (xwişkê


خواهر!

Hevalê


دوست!

Yarê
Azad
o ! were vê dera
Mem
o (Mohemado) ! were vê dera
Keç
ino ! werin rûnin
Bav
o
Xal
o
Ap
o
Danîyal
o
Welat
o
Heval
o
Milet
o
Milet
ino
Xort
ino, va daweta min e
Heval
ino
Dayîk
ino
Lo Bir
o
Lo Bira
no
Lê Xweng
ê
Xweng
ino
Delal
ê
Husên
o (Huso)
Law
o

   

Tewandin

در ادبیات فارسی و یا عربی برای این تغییر از واژه ” صرف و نحو ” استفاده می شود، در ادبیات کرمانجی از واژهء   ” Tawdan  / Tewandin ”  و یا  ”  Xwar kirin  ”  استفاده می شود. برای تغییر افعال گاهأ از واژه  Kişandin  استفاده می شود، از حالتی به حالت دیگر کشاندن و تغییر دادن.

زبانهای تصریفی دارای ادبیات صرف و نحوی هستند، بدین معنی که در آن افعال دارای ریشه بوده و متغیر می‌شوند. مثل زبانهای کوردی، فارسی، عبری، عربی، هندی، یونانی، لاتینی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و دیگر زبانهای اروپایی.

زبان کردی یک زبان تصریفی است، یعنی اینکه کلمات و واژه های آن در هنگام صحبت کردن مثل خود نمی مانند بلکه بسته به جایگاه آنان در جمله و وظیفه ای که به خود می گیرند، تغییر، تصریف و از حالتی به حالت دیگر تاب و کج می شوند تا شکل مناسب، همگون و سلیس خود را جهت پیوندی مناسب (هم آویزی مساعد) با کلمات دیگر بوجود آورند که غایت نهایی آن همانا تولید محاوره ای روان، نرم، خوش آهنگ و همبسته می باشد.

Tewandin  یا بعبارت دیگر کج کردن (کنایه کردن و خم کردن کلمات) همان تاب دادن و یا چلاندن کلمات است. با این تغییر، کلمات از حالت موجدار و پستی بلندی در جمله بدر آمده، و حالت ناهمواری خشن خود را به خمیدگی نرم، روان و کادوبندی همبسته و هم آهنگ می دهند که نهایتأ آمادهء ارایه جهت بیانی نرم، شیوا و واضح می شوند. وقتی که کلمه از حالتی به حالت و یا اشکال دیگر برگردانیده شود در معنی و مقصود آن تعبیر و تغییری حاصل نمی شود.

در کرمانجی، کنایه کردن و تغییردادن تلویحی کلمات (بدون تغییر در معنی کلمات) ممکن است به کمک اضافات و پسوندها، و یا ممکن است بعضی از حروف کلمه با حرفهای دیگری جایگزین شود، و یا ممکن است با کلمهء تغییر یافتهء جداگانه ای (مثل ضمایر شخصی کنایه) انجام شود.

همانطور که در فارسی;  وند، پسوند و پیشوند وجود دارد ( به انگلیسی: affix, prefix, suffix) ، در کرمانجی به آن pirtik, pêşpirtik, paşpirtk  می گویند. Pirtik  در واقع همان وصله (تکه پارچه و یا تکه کهنه کوچک) است که به لباس می دوزند یا وصل می کنند.

Mesrefa çûyinê ji ya hatinê hêsantir bû

مصرف رفتن نسبت به آمدن آسانتر بود.

bilûrên şivanan

نی های چوپانان

kirasê keçikê

پیراهن آن دختر

kera kelegîyekî

الاغ یک روستایی

در مثالهای فوق پسوندهای ملکی با رنگ قرمز و پسوندهای کنایه با رنگ آبی نشان داده شده اند. در جمله اول کلمات  hatin  و çûyin (çûn مصدر هستند و  ê  همان پسوند کنایه و یا  paşpitika tewandin   است.

بهر حال ذیلأ با آوردن مثالهای گوناگون، توضیحات فوق الذکر به تفکیک شفاف و زلال خواهند شد، و در لابلای این مثالها متوجه خواهیم شد که برای این تغییرات و کنایه کردن ها، کلمات چه موقع پسوند می گیرند، چه موقع با تغییر حروف کلمات، شکل آن تغییر می یابد و یا چه موقع کلمهء جداگانهء جدیدی بکار می رود.

کلمات قابل تغییر دادن، کج کردن و یا کنایه کردن در کرمانجی که در این جلسه و جلسات آینده مورد بحث قرار می گیرند، از قرار ذیل می باشند:

1 –  اسم
2 –  
ضمایر
3 –  اعداد و ارقام
4 –  
فعل 

در کرمانجی واژه هایی که ثابت هستند (تغییر و یا کج و کنایه نمی شود) از قرار ذیل می باشند:

الف – صفت (مثل:  gewr, rind, bilindtir, mezin, qeşeng, … )
ب – قید (مثل:  îro, hînga, nêzîk, bes, kêm, kînga, nika, paşî, berî, …)
ج – حروف اضافه  (مثل:  di, li, ji, di – da, ji – ra, …)
د – حروف ربطی  (مثل:  wek, û, yanku, lê, ku, … )
و – حروف ندا  (مثل:  Lê, Lo, ax, way, ox, tûf, hey, wax, … )

1 – اسم (کج کردن، کنایه کردن یا خم کردن)


Nav (Tewandin, xwar kirin, tawdan

اسم با توجه به موقعیت و وضعیت آن در جمله تغییر، خمیده و یا کج می شود. زبان کردی، یک زبان جنسیتی است، یعنی اینکه کلیهء موجودات هستی (چه جاندار و چه بی جان) یا مذکر و یا مونث هستند، و بر اساس نوع جنسیت آنان، پسوندهای خاص خود را می گیرند. اسامی که بصورت عام و یا خنثی (نوترال) باشند، موقعی که آن اسم (شخص، شـی) از حالت عام بدر آید و فرم مشخص و شناخته شده ای بخود بگیرد، حالت جنسیتی آن با نوع بیان و پسوندها و اضافات در جمله، بوضوح قابل رویت و درک است (مثلأ اسامی عام: دوست، معلم و … موقعیکه شناخته شوند جنسیت آنان قابل درک است).

در کرمانجی بطور کلی اسم و ضمیر موقعیکه در حالتهای زیر باشند، کج می شوند و یا تغییر می یابند:

الف – در حالت فاعلی (فعل متعدی در زمان گذشته)
ب –  در حالت مفعولی (فعل متعدی در زمان حال و آینده)
ج –  در حالت مفعولی ( بعد از حروف اضافه)
د –   در حالت ملکی
و –   در حالت حرف ندا ( بعد از حروف ندا)

الف  –  اسم در حالت فاعلی (فعل جمله: فعل متعدی در زمان گذشته)

هنگامی که اسم بعنوان فاعل جمله ای که دارای مفعول است، باشد (در زمان گذشته)، آن اسم کج (خمیده و یا کنایه) می شود. در مثالهای زیر رنگ قرمز پسوند tewandin  است که به اسم اضافه شده و آن را کنایه  (xwar kirin) کرده است. اسامی که مونث باشند با گرفتن پسوند  ê   و  اسامی مذکر با گرفتن پسوند  î  و اسامی جمع (چه مذکر و چه مونث) با پسوند  an  تغییر و کج یا خمیده می شوند. مثال:

اسامی مونث    Navên mê

Keçê (keçikê) kiras kirî

آن دختر پیراهن را خرید.

Mangê ka xwar

ماده گاو کاه را خورد.

Rojînê gul av dan

خانم روژین گلها را آب داد.

Delalê kiras kirî

خانم دلال پیراهن را خرید.

Keçê (keçikê) nan pijand (pat

آن دختر نان را پخت.

Keçekê ew dît

یک دختر او را دید.

Lêylayê ew da min

خانم لیلا آن را به من داد.

Mirîşkê av vexwar

مرغ آب را نوشید.

Bizinê ceh xwar

بز جو را خورد.

Lêylayê sêv xwar

خانم لیلا سیب را خورد.

Berfînê name xwend

خانم برفین نامه را خواند.

Perwînê kitab xwend

خانم پروین کتاب را خواند.

Rojînê ji min ra xelatek kirî

خانم روژین برای من یک هدیه خرید.

Ez mehînê dibînim

من مادیان را می بینم.

اسامی مذکر        Navên nêr

Karmendekî tilifon kir

یک کارمند (مذکر) تلفن کرد.

Lawikek(î) / Lîwik keç xelat kir

یک پسر به آن دختر هدیه  داد.

Xortekî (lawikekî) ew dît

یک پسر جوان او را دید.

Ferhadî (ferhêd) name nivîsî

آقای فرهاد نامه را نوشت.

Danîyalî (Danîyêl) qelemek da min

آقا دانیال یک قلم به من داد.

Nasirî (Nêsir) kitaba min xwend

آقا ناصر کتاب من را خواند.

Nasirî (Nêsir) kitab xwend

آقا ناصر کتاب را خواند.

Wî kurî (lawikî) agir bi dilê wê xist

آن پسر آتش به دل او زد.

Vî lawikî kiras kirî

این پسر پیراهن را خرید.

Wî xortî berx av dan

آن پسر جوان  بره ها را آب داد.

Ez hespî (hêsp) dibînim

من اسب را می بینم.

اسامی جمع       Navên pirhêjmar

Kelegîyan genim çand

روستاییان گندم کاشتند.

Palevanan nîsk çinîn

دروگرها عدس را درو کردند.

Kelegînan genim çand

تعدادی از روستایی ها  گندم کاشتند.

Şagirdan alîkarîya me kir

شاگردها به ما کمک کردند.

Çûçikan tût xwarin

گنجشکها توت ها را خوردند.

Bizinan ceh xwar

بزها جو را خوردند.

– هنگامی که اسم یا فاعل دارای مفعول نباشد، آن اسم تغییر و کنایه نمی شود  ( در مثالهای زیر جمع بودن اسم / فاعل که بصورت عام می باشند از جمع بودن فعل که علامت  n  دارند، مشخص می شود).  مثال:

Cotkar hatin

شخم کارها آمدند.

Şagird rabûn

شاگردها بلند شدند.

Rêwî dihênijîn

رهگذرها چرت می زدند.

Doşmen ê bimirin

دشمنان خواهد مرد.

Hesp hat
Hesp hatin
Mehîn (mahîn) hat
Mehîn (mayn) hatin

– هنگامی که اسم، فاعلی که در ارتباط با مفعول باشد را درست کند، آن اسم در زمان حال و آینده، تغییر نمی یابد. مثال:

Mêr tifangan amade dikin

مردها تفنگها را آماده می کنند.

Keç xortan dibînin

دخترها پسران را می بینند.

Koçer ê biçin (herin) zozanan

کوچروها به مراتع خواهند رفت.

Xort ê biçin (herin) çîyan

پسرها به کوهها خواهند رفت.

ب  –  اسم در حالت مفعولی (فعل جمله: فعل متعدی در زمان حال و آینده)

موقعیکه اسم و یا ضمیر در جمله در حالت مفعولی قرار بگیرد، کج می شود ( تغییر می یابد). اسامی که مونث باشند با گرفتن پسوند  ê   و  اسامی مذکر با گرفتن پسوند  î  و اسامی جمع با گرفتن پسوند an ، کج و یا خمیده می شوند. مثال:

زمان حال

Ez şivanan dibînim

من چوپانها را می بینم.

Ez hesp û mehînê dibînim

من اسب و مادیان را می بینم.

Ez hesp û mehînan dibînim

من اسب و مادیانها را می بینم.

Ez mîyê û bizinan dibînim

من میش و بزها را می بینم.

Ez hespî (hêsp) û mehînan dibînim

من اسب و مادیانها را می بینم.

Em gulan diçinin

ما گلها را می چینیم

Xort keçan xelat diken

پسرها به دختران هدیه می دهند

Rojîn bizinê didoşe

خانم روژین  بز را می دوشد.

Danîyal tifangê hildigire

آقای دانیال  تفنگ را می گیرد.

Rojîn nîn (nên) dixwe

خانم روژین نان (غذا) می خورد.

Rojîn şîvê çêdike

خانم روژین شام درست می کند.

Rojîn wî gîyayî dikelîne

خانم روژین آن گیاه را می جوشاند.

Ez nameyê (namê) dinivîsim

من نامه را می نویسیم.

Ez hespekî dibînim

من یک اسب را می بینم.

Ez hespan dibînim

من اسبها را می بینم.

Lale sêvê dixwe

خانم لاله سیب می خورد.

Lale sêvan dixwe

خانم لاله سیبها را می خورد.

Danîyal kum (kumî) dide serî xwe

دانیال کلاه به سر خود می گذارد.

Lale desmalê dide serê xwe

لاله خانم دستمال را روی سرش می گذارد.

Lale şekerê (şêker) dixwe

لاله خانم شکر می خورد.

Lale şikolatan dixwe

لاله خانم شکلاتها را می خورد.

Danîyal rojnameyê (rojnamê) dixwîne

دانیال روزنامه می خواند.

Danîyal rojnameyan (rojnaman) dixwîne

دانیال روزنامه ها را می خواند.

Lale diçe debistanê

لاله خانم به مدرسه می رود.

Mamoste dersê dide

آقا معلم درس می دهد.

Mamosta dersê dide

خانم معلم درس می دهد.

Min qelemek da Danîyalî (Danîyêl

من یک قلم به دانیال دادم.

Min reqema tilifona xwe da Zînê

من شماره تلفن خود را به زینت خانم دادم.

Lale duçerxê diajo (dajo / tajo

لاله خانم دوچرخه سواری می کند.

Dara otomobîlê dajo

آقای دارا ماشین سواری می کند.

Lale nanî (nîn) dixwe

خانم لاله  نان (غذا) می خورد.

Dîlber du kitaban bi hev ra dixwîne

خانم دلبر دو تا کتاب را با همدیگر می خواند.

Dara nameyê (namê) dinivîse

آقای دارا نامه را می نویسد.

Nasir kitabê dixwîne

ناصر کتاب می خواند.

Lale nîn (nanî) çêdike

خانم لاله  نان (غذا) درست می کند.

Koçer li biharê diçin (terin) zozanan

کوچروها در هنگام بهار به مراتع (کوهدشت ها) می روند.

Ew Zelalê dibin kuderê

آنها خانم زلال را به کجا می برند؟

Em ê kitabekê bikirin

ما یک کتاب خواهیم خرید.

Lale Kevçîyekî dişo

لاله خانم یک قاشق را می شوید.

Ez beranî kur difiroşim

من قوچ گوش کوتوله را می فروشم.

زمان آینده

Ez ê şivanan bibînim

من چوپانها را خواهم دید.

Em ê gulan biçinin

ما گلها را خواهیم چید.

Ez ê keçê bibînim

من دختر را خواهم دید.

Ez ê lîwik (lawikî) bibînim

من پسر را خواهم دید.

Danîyal ê mangê bibe olengê

آقای دانیال ماده گاو را به سبزه زار (مرغزار) خواهد برد.

Lale ê (yê)  sêvan bixwe

خانم لاله سیبها را خواهد خورد.

Lale ê (yê)  sêvê bixwe

خانم لاله  سیب را خواهد خورد.

Ew ê (wê) şehran bixemilînin

آنها شهرها را آذین بندی (چراغانی) خواهند کرد.

Ez ê bêjeyan ducar binivîsim

من واژه ها را دو بار خواهم نوشت.

Em ê dawetê bixemilînin

ما عروسی را تزیین خواهیم کرد.

Hûn ê yêkê bi tenê bînin

شما یکی تنها را بیاورید.

-  در زمان گذشته، اسامی که در حالت مفعول باشند بدون تغییر می مانند (اما در زمان حال و آینده آن اسم تغییر، کج و یا کنایه می شود). مثال:

زمان گذشته

Kelegîyan gur kuştin

روستاییان گرگ را کشتند.

Şivanan pez dîtin

چوپانها گوسفند را دیدند.

Min karger dîtin

من کارگرها را دیدم.

Min keçik dît

من دختر را دیدم.

Min lawik dît

من پسر را دیدم.

Zînê ez dîtim
Zînê rojîn dît
Hespan ceh xwar
Mangan gîya xwaribû
Xizîn pencere şikand

- اسامی مذکر که در آنها حرف  e   و یا حرف  a   وجود داشته باشند  وقتیکه در موقعیت تغییر ( کج شدن و خمیده شدن) قرار بگیرند، حروف مذکور به  ê  تبدیل می شوند. مثال:

Ez çûbûm çîyêê
Çîya  >    Çîyê

من به کوه رفته بودم.

Ez ber bi çîyayî (çîyê) Gulîlê terim (diherim
Çîyayê    >   çîyê

من به طرف کوه گلیل می روم.

Çiyayê (çîyê) bilind hemîşe li ser dûman heye

کوه بلند همیشه مه آلود است.

Ez ji çîyê şahîcanê (şadîcanê) pir hez dikem

من از کوه شاهی جان (شادی جان) لذت می برم.

Dinê li dinê, çavê gur li bizinê
Dinya >   Dinyê > Dinê

دنیا سر جایش است، اما چشم آقا گرگه به بز است.

Rojîn çirayê (çirê) xeva dike
Çira >  Çirayê    >   çirê

خانم روژین چراغ را خاموش می کند.

Rojîn perdeyê (perdê) radike
Perde   >  Perdeyê    >    perdê

خانم روژین پرده را بلند می کند.

Min ji hevêl ra got

Heval   >    Hevêl

من به دوست گفتم.

Min ji ava rûbêr (çêm) vexwar
Rûbar (çem)  >   rûbêr (çêm

من از آب رودخانه نوشیدم.

Gê ka xwar
Ga       >         Gê

گاو کاه را خورد.

Êş genim ard kir
Aş     >       Êş

آسیاب گندم را آرد کرد.

Ez ji şêhr têm
Şehr     >  Şêhr

من از شهر می آیم.

Ez kêvir tavêjim (diavêjim / davêjim
Kevir  >   kêvir

من سنگ را پرتاب می کنم.

Kî li ser xênî ye
Xanî  >  xê

کی در روی خانه است؟

Firoke bi asmên ket
Asman    >   asmên

هواپیما به آسمان افتاد.

Ez ê hêsp bikirim

من آن اسب را خواهم خرید.

Berên ceh xwar

قوچ جو را خورد.

Rojîn ji berên ditirse

خانم روژین از قوچ می ترسد.

Gavan   >    gavên ( گاوچران )

Şivan    >    şivên (چوپان  )

Şervan   >   şervên (جنگجو )

Kar      >        kêr (کار)

Xebat      >    xebêt (فعالیت)

Ez çûm aş      >   Ez çûm êş

من به آسیاب رفتم.

Werin fetîr bixwan   >  Werin fêtîr bixwan

بیایید فتیر (نان قندی) بخورید.

Ba lêxist        >   Bê lêxist

باد به آن زد.

Nasir  >        Nêsir
Efrasîyab  >  Efrasîyêb
Danîyal >    Danîyêl
Ferhad  >    Ferhêd

اسم  معلوم  و مجهول

اسمی که برای شنوده یا خواننده آشنا باشد را معرفه (معلوم) می‌گویند. مثلاً در جمله «مداد را به علی دادم»، «مداد» و «علی» معرفه هستند، چون خواننده «علی» را می‌شناسد و می‌داند که از کدام «مداد» صحبت می‌شود. در صورتی که اگر اسمی برای خواننده یا شنوده آشنا نباشد، به آن اسم نکره (مجهول) می‌گویند. مانند جمله «دوستی را دیدم» که در آن خواننده نمی‌داند که آن دوست چه کسی است.

در کرمانجی دو پسوند  ek (yek , in  برای اسم مجهول (حالت مفرد و جمع)، و سه پسوند  ê, a, ên برای اسم معلوم (حالت مفرد مذکر و مونث، و جمع) بکار می روند (این پسوندها را گاهأ حروف تعریف می نامند). اگر اسم مذکر و معلوم باشد، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین پسوند  î   استفاده نمی کنند (یعنی آن را تغییر نمی دهند و بدون کج کردن رها می کنند)، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین بجای اضافه کردن  î  در واقع  با پسوند  ê  آن اسم را کج می کنند. ما کردهای خراسان اغلب از پسوند  î استفاده می کنیم، البته از  ê  هم استفاده می کنیم.


ek  > Hespek, mehînek, kewek, jinek, mamosteyek, stûnekin  > Hespin, mehînin, şivanin, jininê    >   Hespî min (hespê min, çîyayî bilind (çîyayê bilind), pismamî min (pismamê mina   >  Mehîna min, newala kûr, dotmama min, jina delal, stûna qalind, destmala rojînê, kewa mêên  >  Hespên me, çîyayên bilind, pismamên me, kewên nêr, mehînên me, newalên kûr, dotmamên min, jinên delal, stûnên qalind, destmalên rojînê, kewên mê

کنایه کردن یا کج کردن اسامی مذکر(معلوم و مجهول) –     Lawik

حالت

اسم مفرد، معلوم

اسم مفرد، مجهول

اسم جمع، معلوم

اسم جمع، مجهول

ساده

Lawik

Lawikek

Lawik

Lawikin

کنایه

Lawik(î) /lîwik

Lawikekî

Lawikan

Lawikinan

حرف ندا

Lawiko

………

Lawikno

………

کنایه کردن یا کج کردن اسامی مذکر (معلوم و مجهول) – Xort

حالت

اسم مفرد، معلوم

اسم مفرد، مجهول

اسم جمع، معلوم

اسم جمع، مجهول

ساده

 Xort

Xortek

Xort

Xortin

کنایه

Xort(î

Xortekî

Xortan

Xortinan

حرف ندا

Xorto

……….

Xortno

……….

کنایه کردن یا کج کردن اسامی مذکر (معلوم و مجهول) –  nan 

حالت

اسم مفرد، معلوم

اسم مفرد، مجهول

اسم جمع، معلوم

اسم جمع، مجهول

ساده

Nan

Nanek

Nan

Nanin

کنایه

 nîn / nên/ nanî

Nanekî

Nanan

Naninan

حرف ندا

Nano

……….

Nanino

………

نکته: در مثالهای زیر اسامی مجهول، پسوند    ek –  و یا   yek –  دارند. اگر اسم معلوم باشد، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین پسوند  î   استفاده نمی کنند (یعنی آن را تغییر نمی دهند و بدون کج کردن رها می کنند)، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین بجای اضافه کردن  î  در واقع حرف   a  و یا  e  آن اسم را به ê  بدل کرده و بدینوسیله آن اسم را کج می کنند (این مبحث قبلأ در بالا مفصلأ توضیح داده شده است). اما اگر در اسم حرف  a  و یا  e  وجود نداشته باشد آنگاه آن را تغییر نمی دهند و بدون کج کردن مثل خود رها می کنند (اما در مورد مونث، چون اسامی مونث بدون کج کردن مثل خود رها نمی شوند لذا با گرفتن پسوند ê  خمیده می شوند).

Li baxekî hat dîtin


در یک باغ پیدا شد.

Em çûn şehrekî


ما به یک شهر رفتیم.

Di destekî da sêvek hebû


در یک دست سیبی بود.

Ez dikarim nanekî bixwim


من می توانم نانی (غذایی) بخورم.

kanîya gund       <        kanîya gund(î


چشمهء آب روستا

kurê Elî(yî          >    kurê Elî


پسرک جوان علی

Bide Kawe(yî    >     Bide Kawê (an jî Bide Kawe


به کاوه بدهید.

Ez çûm êş      <      Ez çûm    aş(î


 من به آسیاب رفتم.

Werin şêhr       <      Werin şehr(î


به شهر بیایید.

Ba(yî) lêxist     >   Bê lêxist


باد به آن زد.

کنایه کردن یا کج کردن اسامی مونث (معلوم و مجهول)  – keç 

حالت

اسم مفرد، معلوم

اسم مفرد، مجهول

اسم جمع، معلوم

اسم جمع، مجهول

ساده

Keç

Keçek

Keç

Keçin

کنایه

Keçê

Keçekê

Keçan

Keçinan

حرف ندا

Keçê

……..

Keçino

………

Min ji keçê ra got


من به آن دختر گفتم.

Keçekê nan pat


یک دختر نان را پخت.

Ew keçan dibînin


آنها دختران را می بینند.

Ew keçekê dibînin


آنها یک دختر را می بینند.

Dilê fireh pîr nabe


دل بزرگ و گشاده روی پیر نمی شود.

Ez mehînekê (maynekê) dibînim


من یک مادیان را می بینم.

Ez mayninan dibînim


من تعدای مادیان را می بینم.

Çirayekê (çirakê / çirêkê) xeva bike


یک چراغ را خاموش کنید.

Mîzekê amade bike


یک میز را آماده کنید.

Coyekê (Cokê) bikole


یک جوب را بکنید.

Xwesûyekê (Xwesûkê) zavê xwe xelat kir


یک مادر زن هدیه ای به داماد خود داد.

Kursîyekê (Kursîkê) bikire


یک صندلی بخرید.

Derdê dilan hûr e, kûr e û dûr e


درد دلها خرده خرده اند، عمیق اند، دور و دراز اند.

Qijik pênîr didize, jûjî maran dikuje


کلاغ (سیاه و سفید) پنیر می دزدد، جوجه تیغی مارها را می کشد.

Bizinê bidoşin


بز را بدوشید.

Em ê herin malê


ما به منزل خواهیم رفت.

Qelemekê bide min


یک قلم به من بدهید.

Em çûn dûkanekê


ما به یک مغازه رفتیم.

Bot    >   Botan ( منطقه بهتان در شمال کردستان 
Qoç    >  Qoç
an ( شهری در منظقه بهتان، و شمال خراسان
Şêr    >  Şêrw
an ( شهری در منطقه بهتان، و شمال خراسان 
Sor     >   Sor
an ( منطقه سوران و رواندوز در جنوب کردستان

اسامی در حالت جمع از هر دو جنسیت (چه مذکر و چه مونث) با پسوند  an  تصریف می شوند.

Keçan kiras hilgirtin


دختران پیراهن ها را گرفتند.

Serbazan doşmen hêjand


سربازها دشمن را لرزاندند.

Pelên daran li Payîzê dirijin


برگهای درختان در پاییز می ریزند.

Dengê bizinan tê bîstin


صدای بزها شنیده می شود.

Qeleman tûj bikin


قلم ها را سر کنید (تیز کنید).

Li malan digerîyan


در منازل می گشتند.

Kelan gazkêşî tune


روستاها گازکشی ندارند.

ج  –  اسم در حالت مفعولی (بعد از حروف اضافه)

هنگامی که اسم و یا ضمیر بعد از یک حروف اضافه بیاید، بعبارت دیگر اسم در جمله بعنوان مفعول بعد از حروف اضافه باشد آن اسم تغییر و یا کج می شود (در همهء زمانها). مثال:

زمان گذشته

Koçer ber bi çîyayan (çîyan ) bi rê ketibûn


کوچروها بطرف کوهها براه افتاده بودند.

Min ji şagirdan pirsî


من از شاگردها پرسیدم.

Min li kelegîyan selam kir


من به روستاییان سلام کردم.

Min bi şivanan ra nan xwar


من بهمراه چوپانان غذا خوردم

Min ji keçê ra got


من به آن دختر گفتم.

Te ji xort(î) pirsî


شما از آن پسر سئوال کردید؟

Te ji lîwik pirsî


شما از آن پسر سئوال کردید؟

Wî ji rojînê pirsî


او از روژین خانم پرسید.

Danîyal ji êş hat


آقای دانیال از آسیاب آمد.

Dara bi Evînê ra çû debistanê


آقای دارا همراه با خانم ئوین به دبستان رفت.

Ez di malan da gerîyam


من در داخل منازل گشتم.

Ew di xanîyekî da raketibû


او در داخل یک خانه خوابیده بود.

Ew li malekê rûnişt


او در یک منزل نشست.

Min li  xist


من به ایشان زدم.

Min Daniyal li Qoçanê dît


من دانیال را در قوچان دیدم.

Danîyal ji rojînê pirsî


دانیال از روژین سئوال کرد.

زمان حال

Ez ji şagirdan dipirsim


من از شاگردها سئوال می کنم.

Ez li kelegîyan selam dikem


من به روستاییان سلام می کنم.

Ez bi şivanan ra nan (nîn) dixwam


من همراه با چوپانان غذا می خورم.

Danîyal li rojînê dixe


دانیال به روژین می زند.

Ez ji zimên (zimîn) hez dikem


من از زبان لذت می برم.

Ez ne bi duan bûme û ne jî bi nifiran dimirim


من با دوعا متولد نشده ام که با نفرین هم  بمیرم.

Li nav mêran mêr be, li nav şêran şêr be


در میان مردها مرد باش، در میان شیرها شیر باش.

Çav ji çavan fedî nake


چشم از چشمها حجالت نمی کشد.

Lale ji Qoçanê tê


خانم لاله از قوچان می آید.

Hirç li nav daristanê ye


خرس در داخل دارستان است.

Bizin li nav bêxçe ye


بز در داخل باغچه است.

Evîn li mal e


ئوین در منزل  است.

Qelem li ser mîzê ye


قلم در روی میز است.

Ez ji kurmancên Xorasanê me


من از کرمانجهای خراسان هستم.

Lale li kêleka Ferhadî (Ferhêd) rûniştîye


لاله خانم در کنار فرهاد نشسته است.

Lale li zozanê ye


لاله خانم در  کوهدشت (مرتع) است.

Rojîn ji Şîrwanê ye


روژین از شیروان است.

Lale ji Qoçanê ye


لاله خانم از قوچان است.

Lale ji kelê tê


لاله خانم از روستا می آید.

Lale li debistanê ye


لاله خانم در دبستان است.

Bêrîvan bi leylayê ra gepdike


کدبانوی شیردوش با لیلا صحبت می کند.

Lale ji nav baxçeyan (baxçan) tê


لاله خانم از داخل باغچه ها می آید.

Lale bi xizanan ra dilîze


لاله خانم با بچه ها بازی می کند.

Ewr di ser me ra ne


ابرها روی سر ما هستند.

Ez bi wan ra dibêjim


من به آنها می گویم.

Ez bi qelemê dinivîsim


من با قلم می نویسم.

Ez di bêxçe (baxçeyê) da me


من در داخل باغچه هستم.

Li  temaşe bike


به او تماشا کنید.

زمان آینده

Ez ê ji şagirdan bipirsim


من از شاگردها خواهم پرسید.

Ez ê li kelegîyan selam bikem


من به روستاییان سلام خواهم کرد.

Em ê li Rojînê bibin mîvan


ما به روژین خانم مهمان خواهیم شد.

Em ê li mazûvanê xwe hurmet dynin


ما به میزبان خود احترام می گذاریم.

Ez ê li kelegî bibim mîvan


من مهمان روستایی خواهم شد.

Ez ê li laleyê (lalê) bibim mîvan


من مهمان لاله خانم خواهم شد.

Lale ê li Tilivîzyonê temaşe bike


لاله خانم به تلویزیون تماشا خواهد کرد.

Ji wê ra bibêjin


برای ایشان بگویید.

د  – اسم در حالت ملکی  (کنایه کردن ضمیر و کج کردن اسم در حالت ملکی)  

Tewandina Nav û Cînavan di rewşa xwedîtî (Milkîyet) da

زمانی که اسم و یا ضمیر مالکیت چیزی را نشان بدهد، تغییر می یابد (بعبارت دیگر موقعیکه کسی یا یک اسمی به نوعی مورد تعریف و یا شناساندن قرار بگیرد، کنایه می شود). ضمایر ساده در حالت مالکیت به ضمایر کنایه تبدیل می شوند، و اسامی کج می شوند. بطور کلی در حالت ملکی معمولأ قاعدهء جنسیتی برای کلمات رعایت می شود: اضافهء ملکی برای کلمات مونث و مفرد پسوند  a –  ، و برای کلمات مذکر و مفرد  پسوند  ê  –  ،  و  برای کلمات جمع از هر دو جنس  پسوند ên  –  است.

{همانطور که در بالا بیان شد در کج کردن اسم : پسوند  î –  برای اسامی مذکر، پسوند  ê –  برای اسامی مونث، پسوند  an –  برای اسامی جمع از هر دو جنس، بکار می روند}.

 

برای جمع (هر دو جنس)

برای کلمات مذکر

برای کلمات مونث

ضمایر شخصی کنایه

پسوند ملکی

ضمایر شخصی کنایه

پسوند ملکی

ضمایر شخصی  کنایه

پسوند ملکی

Min

… ên (yên

Min

… ê (yê

Min

… a (ya

Te

… ên (yên

Te

… ê (yê

Te

… a (ya

… ên (yên

… ê (yê

… a (ya

… ên (yên

… ê (yê

… a (ya

Me

… ên (yên

Me

… ê (yê

Me

… a (ya

We

… ên (yên

We

… ê (yê

We

… a (ya

Wan

… ên (yên

Wan

… ê (yê

Wan

… a (ya

مثال:

Bavê    >  yê (ê


(
حرف  ê  اگر قبل از اسم یا ضمیر باشد حالت ملکی، اما اگر قبل از فعل باشد نشان زمان آینده است)

Evînawan   >  yawan (wan


عشق آنها   >   مال آنها

Xwengamin  >  yamin (amin


خواهر من    >   مال من

Nivînênme  > yênme (ênme


رخت خواب ما   >  مال ما

(این کلمات وقتی که ضمایر ملکی هستند از نظر املایی به کلمات دیگر وصل نمی شوند ya, yê, yên / a, ê, ên )

Nasname  >  nasnameya (nasnamame


در اینجا اسم به یک حرف صدادار ختم شده لذا حرف y  در بین اسم و پسوند ملکی  قرار می گیرد تا از آمدن دو حرف صدادار پشت سر هم جلوگیری کند.)

در مثالهای زیر رنگ آبی پسوند ملکی و رنگ قرمز پسوند کنایه است.

Mala bavê şêrîn e, mala mêran hêlîn e


خانهء پدر شیرین است، خانهء شوهر منزلگاه( لانه) است.

Tava biharê dikeve danê êvarê


آفتاب بهار به هنگام عصرها است.

Teşîya zirav (zirêv) barek dirav (drêv


دوک باریک پشم ریسی درآمد زاست.

Werisê rizî bêkar (bêkêr) e


ریسمان پوسیده نابکار است.

Hembêza dayîkamin pir xweş û germ bû


بغل مادرم خیلی خوش و گرم بود

Sola teng lingan kul dike


کفش تنگ پاها را ورم و عفونت می کند.

Çavên yarê kil naxwazin


چشمهای یار سرمه  نمی خواهند.

Porê Berfînê dirêj e


موهای خانم برفین بلند است.

Şaxên daran bi gul in


شاخه های درختان گل دارند.

Gotinên guhdaran zanîstî bûn


گفته های شنوندگان علمی بودند.

Gizika jinika kawî pir rind bû


نوزاد آن زن ایل کاوانلویی خیلی خوب بود.

Dara bîyê para mîyê, dara gûzê bextê qêzê


درخت بید سهم گوسفند است، درخت گردو بخت دختر است.

Bavêmin camêr bû


پدر من مرد شجاعی بود.

Dîyate bêrîvan e


مادر شما کدبانو شیردوش است.

Kekê min dutarvan e


برادر بزرگم دوتارزن است.

Birayê  şivan e


برادر ایشان چوپان است.

Xwengmin mamosta ye


خواهر من معلم است.

Apê çodar û bilûrvan e


عموی ایشان چوبدار و نی زن  است.

Amojina (moja)  min teşîrês e


زن عموی من دوک ریس (پشم) است.

Pismamête şofir e


پسر عموی شما راننده است.

Dotmamamin bermalî ye


دختر عموی من خانه دار است.

Xalê gavan e


دایی ایشان گاوچران است.

Xalojinamin nexweş e


زن دایی من بیمار است.

Xwarzîyêwî şagird e


خواهرزاده ایشان دانش آموز است.

Birazîyêmin xwendevan (dersxan) e


برادرزاده من تحصیلکرده است.

Mette dilovan e


عمهء شما مهربان است.

Xaltîkamin aşpêj e


خالهء من آشپز است.

Pisxaltîyte birîndar e


خاله زادهء شما زخمدار است.

Bapîrêmin çîrokvan bû


پدر بزرگ من داستان گو  بود.

Dapîrate pir bêhal e


مادر بزرگ شما خیلی بی حال است.

Xezûrête dara ye


پدر شوهر شما ثروتمند است.

Xwesîyamin xêrxwaz e


مادر زن من خیرخواه است.

Tîyête cotkar e


برادر شوهر شما شخمکار (زراعتکار) است

Cawîyate pir qeşeng (xweşik) e


خواهر شوهر شما خیلی خوشکل است.

Hewîyte tozekê terhal / teral (cangiran) e


زن شوهر (هوو) شما یک ذره ( کمی)  تنبل/ سنگین است

Nevîyê bavî min pir in


نوه های پدرم زیاد هستند.

Baldûzamin tevnvan e


خواهر زن من فرش باف است.

Zimangên Hezameçîtê pir hênik in


دامنه های پشت به آفتاب کوه هزارمسجد خیلی خنک هستند.

Berojên Petlegahê germ in


دامنه های رو به آفتاب کوه پتله گاه گرم هستند.

Newala (Zawê) Şemxalê (Şemxêl) bi zinar û pezkovî ye


درهء شمخال (جنوب شهر باجگیران) دارای صخره و گوسفند شکاری است.

Zozana (Textê) gulîlê bi gul û gîya ye


مرتع (کوهدشت) گولیل با گل و گیاه است.

Kanîyşevxanê li çîyayi Spicîrê ye


چشمهء شبخانه در کوه اسپجیر است.

Dersên kurmancî


درسهای کرمانجی

Kitabên kurmancî


کتابهای کرمانجی

Malên koçeran


منازل کوچروها

Gayê bavêmin


گاو پدر من

Xanîyê xalêmin


خانهء دایی من

Agirê (arê) malame


آتش منزل ما

Serê birayê


سر برادر ایشان

Bizina jinikê


بز آن زن

Mangame


ماده گاو ما

Dayîkate


مادر شما

Navê keçikê


نام آن دختر

Kurê bêrîvanê


پسر کدبانو شیردوش

Kulîlkên zozanan


گلهای مراتع

Gulên çîyan


گلهای کوهها

Bavê lêwik (lawikî


پدر آن پسر

Bazinê Dilberê


النگوهای خانم دلبر

Kûçikên şehrî êhr


سگهای شهر

Kerê kelegîyekî


الاغ یک روستایی

Bavê Danîyalî (bavê Danîyêl


پدر آقای دانیال

Porê jinekê


موی یک زن

Lawê Ferengîsê


پسر خانم فرنگیس

Pelên darê


برگهای درخت

Baxçême


باغچهء ما

Hevalênme


دوستان ما

Pişîkamin


گربهء من

Dîyate


مادر شما

Hespêwan


اسب آنان

Hespênme


اسبهای ما

Debistana


دبستان ایشان

Nanêmin


نان من

Xalê


دایی او

Xalên


دایی های او

Welatê me


ولایت ما


Ziman
ême


زبان ما

Malame


منزل ما

Birayête

Kera

Destmala

Gotinên

Xanîyême

Gotinênwe

Destêmin
Ziman
êwan
Pirs
ate
Welat
êmin
Welat
ê
Welat
êwan
Debistan
min
Debistan
a
Nan
ên şivanan
Nan
ên şivanî (şivîn / şivên
Nanê şivanî (şivîn
Sêv
keçikê
Sêv
ên keçikê
Sêv
ên keçikan

و  –   حالت حرف ندا (کج کردن اسم بعد از حرف ندا)     bêjeyên bangî

موقعیکه اسامی در وضعیت ندا کردن ( حالت صدا کردن  bangkirin )  باشند، کج می شوند.  معمولأ این حالت صدا کردن اغلب اوقات برای1-  گلایه کردن  2-  درد و رنج 3-  شادمانی و خوشی بکار می رود.  حالت شگفتی،  تعجب، حیرت، حسرت و عجیب بودن را بیان می دارد.  اسامی که مونث و مفرد باشند با گرفتن پسوند   ê  –  ، اسامی مذکر و مفرد با گرفتن پسوند  o  –  ، اسامی جمع از هر دو جنسیت (چه مذکر و چه مونث) با پسوند  no  – ( بعد از حروف صدادار)   و  یا  ino  – ( بعد از حروف صامت)   کنایه یا  کج می شوند.

1 – حروف ندا برای گلایه کردن  (Bangên gzaîkirinê)  شامل:


Lo, Lolo, wey lo, Lê, Lêlê, wey lê, Hey, hey lo, hey lê, hey hey, hey gidî

2- حروف ندا برای دلخوشی و شادمانی (Bangên dilxweşî û şadîyê)  شامل:

êh, hah, hih, ox, xweş

3 – حروف ندا برای درد و نفرین (Bangên êş û nifir ) شامل:


Ax, ay, of, tûf, wax, wey, nifir

بعد از حروف ندا فوق الذکر اسامی کج و ضمایر کنایه می شوند.

مثال:

Lo xorto! Lê keçê! Hawar rabin li me dereng bû


آهای آقا پسر!  آه دختر!  داد و بیداد  بلند شوید به ما دیر شد.

Êh, şeveke xweş e


بله، شب خوشی است.

Hah, te xêr e lo


آخه، جریان چی است آقا

Ox , te dilê min şad kir


آخ (اوه) دل من را شاد کردید

Hah te çi rind got


آه  تو چی خوب گفتی

Ay dilo Ay dilo


ای دل   ای دل

Ay dilê min


ای دل من

Of , serêmin dêşîye


واخ، سرم درد می کند

Nifir, li vê dema reş û bêbextîyê


نفرین، به این زمانهء سیاه

Wax va çi rozigar e


واخ  این چه روزگار است

Way li minê dayê


وای بر من مادر عزیز

Wey li mino


وای بر من

Lo Hemîdo! Hemîdo


آهای حمید آقا! حمید آقا!

Lê Delalê! Delalê


آهای دلال خانم! دلال خانم !

Lê melekê


آهای ملک خانم

Lê Fatê


آهای فاطمه (فاطی)!

Lê Zerê


آهای زری خانم!

Lê bûkê


آهای عروس خانم

Lê lê laleyê


آهای آهای لاله خانم

Lo lo  Emîro


آهای آهای امیرآقا

Lo Huso


آهای حسین

Lo dîno!


آهای دیوانه (مذکر)

Lê dînê


آهای دیوانه (مونث)

Kelegîno


روستاییها!

Keçikino


دخترها!

Kurdino


کردها!

Mamosteno


معلم ها!

Rojînê ! tu wan dibînî


روژین ! شما آنها را می بینید.

Xwengê (xwişkê


خواهر!

Hevalê


دوست!

Yarê
Azad
o ! were vê dera
Mem
o (Mohemado) ! were vê dera
Keç
ino ! werin rûnin
Bav
o
Xal
o
Ap
o
Danîyal
o
Welat
o
Heval
o
Milet
o
Milet
ino
Xort
ino, va daweta min e
Heval
ino
Dayîk
ino
Lo Bir
o
Lo Bira
no
Lê Xweng
ê
Xweng
ino
Delal
ê
Husên
o (Huso)
Law
o