در ادبیات فارسی و یا عربی برای این تغییر از واژه ” صرف و نحو ” استفاده می شود، در ادبیات کرمانجی از واژهء ” Tawdan / Tewandin ” و یا ” Xwar kirin ” استفاده می شود. برای تغییر افعال گاهأ از واژه Kişandin استفاده می شود، از حالتی به حالت دیگر کشاندن و تغییر دادن.
زبانهای تصریفی دارای ادبیات صرف و نحوی هستند، بدین معنی که در آن افعال دارای ریشه بوده و متغیر میشوند. مثل زبانهای کوردی، فارسی، عبری، عربی، هندی، یونانی، لاتینی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و دیگر زبانهای اروپایی.
زبان کردی یک زبان تصریفی است، یعنی اینکه کلمات و واژه های آن در هنگام صحبت کردن مثل خود نمی مانند بلکه بسته به جایگاه آنان در جمله و وظیفه ای که به خود می گیرند، تغییر، تصریف و از حالتی به حالت دیگر تاب و کج می شوند تا شکل مناسب، همگون و سلیس خود را جهت پیوندی مناسب (هم آویزی مساعد) با کلمات دیگر بوجود آورند که غایت نهایی آن همانا تولید محاوره ای روان، نرم، خوش آهنگ و همبسته می باشد.
Tewandin یا بعبارت دیگر کج کردن (کنایه کردن و خم کردن کلمات) همان تاب دادن و یا چلاندن کلمات است. با این تغییر، کلمات از حالت موجدار و پستی بلندی در جمله بدر آمده، و حالت ناهمواری خشن خود را به خمیدگی نرم، روان و کادوبندی همبسته و هم آهنگ می دهند که نهایتأ آمادهء ارایه جهت بیانی نرم، شیوا و واضح می شوند. وقتی که کلمه از حالتی به حالت و یا اشکال دیگر برگردانیده شود در معنی و مقصود آن تعبیر و تغییری حاصل نمی شود.
در کرمانجی، کنایه کردن و تغییردادن تلویحی کلمات (بدون تغییر در معنی کلمات) ممکن است به کمک اضافات و پسوندها، و یا ممکن است بعضی از حروف کلمه با حرفهای دیگری جایگزین شود، و یا ممکن است با کلمهء تغییر یافتهء جداگانه ای (مثل ضمایر شخصی کنایه) انجام شود.
همانطور که در فارسی; وند، پسوند و پیشوند وجود دارد ( به انگلیسی: affix, prefix, suffix) ، در کرمانجی به آن pirtik, pêşpirtik, paşpirtk می گویند. Pirtik در واقع همان وصله (تکه پارچه و یا تکه کهنه کوچک) است که به لباس می دوزند یا وصل می کنند.
Mesrefa çûyinê ji ya hatinê hêsantir bû
مصرف رفتن نسبت به آمدن آسانتر بود.
bilûrên şivanan
نی های چوپانان
kirasê keçikê
پیراهن آن دختر
kera kelegîyekî
الاغ یک روستایی
در مثالهای فوق پسوندهای ملکی با رنگ قرمز و پسوندهای کنایه با رنگ آبی نشان داده شده اند. در جمله اول کلمات hatin و çûyin (çûn مصدر هستند و ê همان پسوند کنایه و یا paşpitika tewandin است.
بهر حال ذیلأ با آوردن مثالهای گوناگون، توضیحات فوق الذکر به تفکیک شفاف و زلال خواهند شد، و در لابلای این مثالها متوجه خواهیم شد که برای این تغییرات و کنایه کردن ها، کلمات چه موقع پسوند می گیرند، چه موقع با تغییر حروف کلمات، شکل آن تغییر می یابد و یا چه موقع کلمهء جداگانهء جدیدی بکار می رود.
کلمات قابل تغییر دادن، کج کردن و یا کنایه کردن در کرمانجی که در این جلسه و جلسات آینده مورد بحث قرار می گیرند، از قرار ذیل می باشند:
1 – اسم
2 – ضمایر
3 – اعداد و ارقام
4 – فعل
در کرمانجی واژه هایی که ثابت هستند (تغییر و یا کج و کنایه نمی شود) از قرار ذیل می باشند:
الف – صفت (مثل: gewr, rind, bilindtir, mezin, qeşeng, … )
ب – قید (مثل: îro, hînga, nêzîk, bes, kêm, kînga, nika, paşî, berî, …)
ج – حروف اضافه (مثل: di, li, ji, di – da, ji – ra, …)
د – حروف ربطی (مثل: wek, û, yanku, lê, ku, … )
و – حروف ندا (مثل: Lê, Lo, ax, way, ox, tûf, hey, wax, … )
1 – اسم (کج کردن، کنایه کردن یا خم کردن)
Nav (Tewandin, xwar kirin, tawdan
اسم با توجه به موقعیت و وضعیت آن در جمله تغییر، خمیده و یا کج می شود. زبان کردی، یک زبان جنسیتی است، یعنی اینکه کلیهء موجودات هستی (چه جاندار و چه بی جان) یا مذکر و یا مونث هستند، و بر اساس نوع جنسیت آنان، پسوندهای خاص خود را می گیرند. اسامی که بصورت عام و یا خنثی (نوترال) باشند، موقعی که آن اسم (شخص، شـی) از حالت عام بدر آید و فرم مشخص و شناخته شده ای بخود بگیرد، حالت جنسیتی آن با نوع بیان و پسوندها و اضافات در جمله، بوضوح قابل رویت و درک است (مثلأ اسامی عام: دوست، معلم و … موقعیکه شناخته شوند جنسیت آنان قابل درک است).
در کرمانجی بطور کلی اسم و ضمیر موقعیکه در حالتهای زیر باشند، کج می شوند و یا تغییر می یابند:
الف – در حالت فاعلی (فعل متعدی در زمان گذشته)
ب – در حالت مفعولی (فعل متعدی در زمان حال و آینده)
ج – در حالت مفعولی ( بعد از حروف اضافه)
د – در حالت ملکی
و – در حالت حرف ندا ( بعد از حروف ندا)
الف – اسم در حالت فاعلی (فعل جمله: فعل متعدی در زمان گذشته)
هنگامی که اسم بعنوان فاعل جمله ای که دارای مفعول است، باشد (در زمان گذشته)، آن اسم کج (خمیده و یا کنایه) می شود. در مثالهای زیر رنگ قرمز پسوند tewandin است که به اسم اضافه شده و آن را کنایه (xwar kirin) کرده است. اسامی که مونث باشند با گرفتن پسوند ê و اسامی مذکر با گرفتن پسوند î و اسامی جمع (چه مذکر و چه مونث) با پسوند an تغییر و کج یا خمیده می شوند. مثال:
اسامی مونث Navên mê
Keçê (keçikê) kiras kirî
آن دختر پیراهن را خرید.
Mangê ka xwar
ماده گاو کاه را خورد.
Rojînê gul av dan
خانم روژین گلها را آب داد.
Delalê kiras kirî
خانم دلال پیراهن را خرید.
Keçê (keçikê) nan pijand (pat
آن دختر نان را پخت.
Keçekê ew dît
یک دختر او را دید.
Lêylayê ew da min
خانم لیلا آن را به من داد.
Mirîşkê av vexwar
مرغ آب را نوشید.
Bizinê ceh xwar
بز جو را خورد.
Lêylayê sêv xwar
خانم لیلا سیب را خورد.
Berfînê name xwend
خانم برفین نامه را خواند.
Perwînê kitab xwend
خانم پروین کتاب را خواند.
Rojînê ji min ra xelatek kirî
خانم روژین برای من یک هدیه خرید.
Ez mehînê dibînim
من مادیان را می بینم.
اسامی مذکر Navên nêr
Karmendekî tilifon kir
یک کارمند (مذکر) تلفن کرد.
Lawikek(î) / Lîwik keç xelat kir
یک پسر به آن دختر هدیه داد.
Xortekî (lawikekî) ew dît
یک پسر جوان او را دید.
Ferhadî (ferhêd) name nivîsî
آقای فرهاد نامه را نوشت.
Danîyalî (Danîyêl) qelemek da min
آقا دانیال یک قلم به من داد.
Nasirî (Nêsir) kitaba min xwend
آقا ناصر کتاب من را خواند.
Nasirî (Nêsir) kitab xwend
آقا ناصر کتاب را خواند.
Wî kurî (lawikî) agir bi dilê wê xist
آن پسر آتش به دل او زد.
Vî lawikî kiras kirî
این پسر پیراهن را خرید.
Wî xortî berx av dan
آن پسر جوان بره ها را آب داد.
Ez hespî (hêsp) dibînim
من اسب را می بینم.
اسامی جمع Navên pirhêjmar
Kelegîyan genim çand
روستاییان گندم کاشتند.
Palevanan nîsk çinîn
دروگرها عدس را درو کردند.
Kelegînan genim çand
تعدادی از روستایی ها گندم کاشتند.
Şagirdan alîkarîya me kir
شاگردها به ما کمک کردند.
Çûçikan tût xwarin
گنجشکها توت ها را خوردند.
Bizinan ceh xwar
بزها جو را خوردند.
– هنگامی که اسم یا فاعل دارای مفعول نباشد، آن اسم تغییر و کنایه نمی شود ( در مثالهای زیر جمع بودن اسم / فاعل که بصورت عام می باشند از جمع بودن فعل که علامت n دارند، مشخص می شود). مثال:
Cotkar hatin
شخم کارها آمدند.
Şagird rabûn
شاگردها بلند شدند.
Rêwî dihênijîn
رهگذرها چرت می زدند.
Doşmen ê bimirin
دشمنان خواهد مرد.
Hesp hat
Hesp hatin
Mehîn (mahîn) hat
Mehîn (mayn) hatin
– هنگامی که اسم، فاعلی که در ارتباط با مفعول باشد را درست کند، آن اسم در زمان حال و آینده، تغییر نمی یابد. مثال:
Mêr tifangan amade dikin
مردها تفنگها را آماده می کنند.
Keç xortan dibînin
دخترها پسران را می بینند.
Koçer ê biçin (herin) zozanan
کوچروها به مراتع خواهند رفت.
Xort ê biçin (herin) çîyan
پسرها به کوهها خواهند رفت.
ب – اسم در حالت مفعولی (فعل جمله: فعل متعدی در زمان حال و آینده)
موقعیکه اسم و یا ضمیر در جمله در حالت مفعولی قرار بگیرد، کج می شود ( تغییر می یابد). اسامی که مونث باشند با گرفتن پسوند ê و اسامی مذکر با گرفتن پسوند î و اسامی جمع با گرفتن پسوند an ، کج و یا خمیده می شوند. مثال:
زمان حال
Ez şivanan dibînim
من چوپانها را می بینم.
Ez hesp û mehînê dibînim
من اسب و مادیان را می بینم.
Ez hesp û mehînan dibînim
من اسب و مادیانها را می بینم.
Ez mîyê û bizinan dibînim
من میش و بزها را می بینم.
Ez hespî (hêsp) û mehînan dibînim
من اسب و مادیانها را می بینم.
Em gulan diçinin
ما گلها را می چینیم
Xort keçan xelat diken
پسرها به دختران هدیه می دهند
Rojîn bizinê didoşe
خانم روژین بز را می دوشد.
Danîyal tifangê hildigire
آقای دانیال تفنگ را می گیرد.
Rojîn nîn (nên) dixwe
خانم روژین نان (غذا) می خورد.
Rojîn şîvê çêdike
خانم روژین شام درست می کند.
Rojîn wî gîyayî dikelîne
خانم روژین آن گیاه را می جوشاند.
Ez nameyê (namê) dinivîsim
من نامه را می نویسیم.
Ez hespekî dibînim
من یک اسب را می بینم.
Ez hespan dibînim
من اسبها را می بینم.
Lale sêvê dixwe
خانم لاله سیب می خورد.
Lale sêvan dixwe
خانم لاله سیبها را می خورد.
Danîyal kum (kumî) dide serî xwe
دانیال کلاه به سر خود می گذارد.
Lale desmalê dide serê xwe
لاله خانم دستمال را روی سرش می گذارد.
Lale şekerê (şêker) dixwe
لاله خانم شکر می خورد.
Lale şikolatan dixwe
لاله خانم شکلاتها را می خورد.
Danîyal rojnameyê (rojnamê) dixwîne
دانیال روزنامه می خواند.
Danîyal rojnameyan (rojnaman) dixwîne
دانیال روزنامه ها را می خواند.
Lale diçe debistanê
لاله خانم به مدرسه می رود.
Mamoste dersê dide
آقا معلم درس می دهد.
Mamosta dersê dide
خانم معلم درس می دهد.
Min qelemek da Danîyalî (Danîyêl
من یک قلم به دانیال دادم.
Min reqema tilifona xwe da Zînê
من شماره تلفن خود را به زینت خانم دادم.
Lale duçerxê diajo (dajo / tajo
لاله خانم دوچرخه سواری می کند.
Dara otomobîlê dajo
آقای دارا ماشین سواری می کند.
Lale nanî (nîn) dixwe
خانم لاله نان (غذا) می خورد.
Dîlber du kitaban bi hev ra dixwîne
خانم دلبر دو تا کتاب را با همدیگر می خواند.
Dara nameyê (namê) dinivîse
آقای دارا نامه را می نویسد.
Nasir kitabê dixwîne
ناصر کتاب می خواند.
Lale nîn (nanî) çêdike
خانم لاله نان (غذا) درست می کند.
Koçer li biharê diçin (terin) zozanan
کوچروها در هنگام بهار به مراتع (کوهدشت ها) می روند.
Ew Zelalê dibin kuderê
آنها خانم زلال را به کجا می برند؟
Em ê kitabekê bikirin
ما یک کتاب خواهیم خرید.
Lale Kevçîyekî dişo
لاله خانم یک قاشق را می شوید.
Ez beranî kur difiroşim
من قوچ گوش کوتوله را می فروشم.
زمان آینده
Ez ê şivanan bibînim
من چوپانها را خواهم دید.
Em ê gulan biçinin
ما گلها را خواهیم چید.
Ez ê keçê bibînim
من دختر را خواهم دید.
Ez ê lîwik (lawikî) bibînim
من پسر را خواهم دید.
Danîyal ê mangê bibe olengê
آقای دانیال ماده گاو را به سبزه زار (مرغزار) خواهد برد.
Lale ê (yê) sêvan bixwe
خانم لاله سیبها را خواهد خورد.
Lale ê (yê) sêvê bixwe
خانم لاله سیب را خواهد خورد.
Ew ê (wê) şehran bixemilînin
آنها شهرها را آذین بندی (چراغانی) خواهند کرد.
Ez ê bêjeyan ducar binivîsim
من واژه ها را دو بار خواهم نوشت.
Em ê dawetê bixemilînin
ما عروسی را تزیین خواهیم کرد.
Hûn ê yêkê bi tenê bînin
شما یکی تنها را بیاورید.
- در زمان گذشته، اسامی که در حالت مفعول باشند بدون تغییر می مانند (اما در زمان حال و آینده آن اسم تغییر، کج و یا کنایه می شود). مثال:
زمان گذشته
Kelegîyan gur kuştin
روستاییان گرگ را کشتند.
Şivanan pez dîtin
چوپانها گوسفند را دیدند.
Min karger dîtin
من کارگرها را دیدم.
Min keçik dît
من دختر را دیدم.
Min lawik dît
من پسر را دیدم.
Zînê ez dîtim
Zînê rojîn dît
Hespan ceh xwar
Mangan gîya xwaribû
Xizîn pencere şikand
- اسامی مذکر که در آنها حرف e و یا حرف a وجود داشته باشند وقتیکه در موقعیت تغییر ( کج شدن و خمیده شدن) قرار بگیرند، حروف مذکور به ê تبدیل می شوند. مثال:
Ez çûbûm çîyê(çê
Çîya > Çîyê
من به کوه رفته بودم.
Ez ber bi çîyayî (çîyê) Gulîlê terim (diherim
Çîyayê > çîyê
من به طرف کوه گلیل می روم.
Çiyayê (çîyê) bilind hemîşe li ser dûman heye
کوه بلند همیشه مه آلود است.
Ez ji çîyê şahîcanê (şadîcanê) pir hez dikem
من از کوه شاهی جان (شادی جان) لذت می برم.
Dinê li dinê, çavê gur li bizinê
Dinya > Dinyê > Dinê
دنیا سر جایش است، اما چشم آقا گرگه به بز است.
Rojîn çirayê (çirê) xeva dike
Çira > Çirayê > çirê
خانم روژین چراغ را خاموش می کند.
Rojîn perdeyê (perdê) radike
Perde > Perdeyê > perdê
خانم روژین پرده را بلند می کند.
Min ji hevêl ra got
Heval > Hevêl
من به دوست گفتم.
Min ji ava rûbêr (çêm) vexwar
Rûbar (çem) > rûbêr (çêm
من از آب رودخانه نوشیدم.
Gê ka xwar
Ga > Gê
گاو کاه را خورد.
Êş genim ard kir
Aş > Êş
آسیاب گندم را آرد کرد.
Ez ji şêhr têm
Şehr > Şêhr
من از شهر می آیم.
Ez kêvir tavêjim (diavêjim / davêjim
Kevir > kêvir
من سنگ را پرتاب می کنم.
Kî li ser xênî ye
Xanî > xênî
کی در روی خانه است؟
Firoke bi asmên ket
Asman > asmên
هواپیما به آسمان افتاد.
Ez ê hêsp bikirim
من آن اسب را خواهم خرید.
Berên ceh xwar
قوچ جو را خورد.
Rojîn ji berên ditirse
خانم روژین از قوچ می ترسد.
Gavan > gavên ( گاوچران )
Şivan > şivên (چوپان )
Şervan > şervên (جنگجو )
Kar > kêr (کار)
Xebat > xebêt (فعالیت)
Ez çûm aş > Ez çûm êş
من به آسیاب رفتم.
Werin fetîr bixwan > Werin fêtîr bixwan
بیایید فتیر (نان قندی) بخورید.
Ba lêxist > Bê lêxist
باد به آن زد.
Nasir > Nêsir
Efrasîyab > Efrasîyêb
Danîyal > Danîyêl
Ferhad > Ferhêd
اسم معلوم و مجهول
اسمی که برای شنوده یا خواننده آشنا باشد را معرفه (معلوم) میگویند. مثلاً در جمله «مداد را به علی دادم»، «مداد» و «علی» معرفه هستند، چون خواننده «علی» را میشناسد و میداند که از کدام «مداد» صحبت میشود. در صورتی که اگر اسمی برای خواننده یا شنوده آشنا نباشد، به آن اسم نکره (مجهول) میگویند. مانند جمله «دوستی را دیدم» که در آن خواننده نمیداند که آن دوست چه کسی است.
در کرمانجی دو پسوند ek (yek , in برای اسم مجهول (حالت مفرد و جمع)، و سه پسوند ê, a, ên برای اسم معلوم (حالت مفرد مذکر و مونث، و جمع) بکار می روند (این پسوندها را گاهأ حروف تعریف می نامند). اگر اسم مذکر و معلوم باشد، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین پسوند î استفاده نمی کنند (یعنی آن را تغییر نمی دهند و بدون کج کردن رها می کنند)، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین بجای اضافه کردن î در واقع با پسوند ê آن اسم را کج می کنند. ما کردهای خراسان اغلب از پسوند î استفاده می کنیم، البته از ê هم استفاده می کنیم.
ek > Hespek, mehînek, kewek, jinek, mamosteyek, stûnekin > Hespin, mehînin, şivanin, jininê > Hespî min (hespê min, çîyayî bilind (çîyayê bilind), pismamî min (pismamê mina > Mehîna min, newala kûr, dotmama min, jina delal, stûna qalind, destmala rojînê, kewa mêên > Hespên me, çîyayên bilind, pismamên me, kewên nêr, mehînên me, newalên kûr, dotmamên min, jinên delal, stûnên qalind, destmalên rojînê, kewên mê
کنایه کردن یا کج کردن اسامی مذکر(معلوم و مجهول) – Lawik
حالت | اسم مفرد، معلوم | اسم مفرد، مجهول | اسم جمع، معلوم | اسم جمع، مجهول |
ساده | Lawik | Lawikek | Lawik | Lawikin |
کنایه | Lawik(î) /lîwik | Lawikekî | Lawikan | Lawikinan |
حرف ندا | Lawiko | ……… | Lawikno | ……… |
کنایه کردن یا کج کردن اسامی مذکر (معلوم و مجهول) – Xort
حالت | اسم مفرد، معلوم | اسم مفرد، مجهول | اسم جمع، معلوم | اسم جمع، مجهول |
ساده | Xort | Xortek | Xort | Xortin |
کنایه | Xort(î | Xortekî | Xortan | Xortinan |
حرف ندا | Xorto | ………. | Xortno | ………. |
کنایه کردن یا کج کردن اسامی مذکر (معلوم و مجهول) – nan
حالت | اسم مفرد، معلوم | اسم مفرد، مجهول | اسم جمع، معلوم | اسم جمع، مجهول |
ساده | Nan | Nanek | Nan | Nanin |
کنایه | nîn / nên/ nanî | Nanekî | Nanan | Naninan |
حرف ندا | Nano | ………. | Nanino | ……… |
نکته: در مثالهای زیر اسامی مجهول، پسوند ek – و یا yek – دارند. اگر اسم معلوم باشد، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین پسوند î استفاده نمی کنند (یعنی آن را تغییر نمی دهند و بدون کج کردن رها می کنند)، در بسیاری از مناطق کرمانج نشین بجای اضافه کردن î در واقع حرف a و یا e آن اسم را به ê بدل کرده و بدینوسیله آن اسم را کج می کنند (این مبحث قبلأ در بالا مفصلأ توضیح داده شده است). اما اگر در اسم حرف a و یا e وجود نداشته باشد آنگاه آن را تغییر نمی دهند و بدون کج کردن مثل خود رها می کنند (اما در مورد مونث، چون اسامی مونث بدون کج کردن مثل خود رها نمی شوند لذا با گرفتن پسوند ê خمیده می شوند).
Li baxekî hat dîtin
در یک باغ پیدا شد.
Em çûn şehrekî
ما به یک شهر رفتیم.
Di destekî da sêvek hebû
در یک دست سیبی بود.
Ez dikarim nanekî bixwim
من می توانم نانی (غذایی) بخورم.
kanîya gund < kanîya gund(î
چشمهء آب روستا
kurê Elî(yî > kurê Elî
پسرک جوان علی
Bide Kawe(yî > Bide Kawê (an jî Bide Kawe
به کاوه بدهید.
Ez çûm êş < Ez çûm aş(î
من به آسیاب رفتم.
Werin şêhr < Werin şehr(î
به شهر بیایید.
Ba(yî) lêxist > Bê lêxist
باد به آن زد.
کنایه کردن یا کج کردن اسامی مونث (معلوم و مجهول) – keç
حالت | اسم مفرد، معلوم | اسم مفرد، مجهول | اسم جمع، معلوم | اسم جمع، مجهول |
ساده | Keç | Keçek | Keç | Keçin |
کنایه | Keçê | Keçekê | Keçan | Keçinan |
حرف ندا | Keçê | …….. | Keçino | ……… |
Min ji keçê ra got
من به آن دختر گفتم.
Keçekê nan pat
یک دختر نان را پخت.
Ew keçan dibînin
آنها دختران را می بینند.
Ew keçekê dibînin
آنها یک دختر را می بینند.
Dilê fireh pîr nabe
دل بزرگ و گشاده روی پیر نمی شود.
Ez mehînekê (maynekê) dibînim
من یک مادیان را می بینم.
Ez mayninan dibînim
من تعدای مادیان را می بینم.
Çirayekê (çirakê / çirêkê) xeva bike
یک چراغ را خاموش کنید.
Mîzekê amade bike
یک میز را آماده کنید.
Coyekê (Cokê) bikole
یک جوب را بکنید.
Xwesûyekê (Xwesûkê) zavê xwe xelat kir
یک مادر زن هدیه ای به داماد خود داد.
Kursîyekê (Kursîkê) bikire
یک صندلی بخرید.
Derdê dilan hûr e, kûr e û dûr e
درد دلها خرده خرده اند، عمیق اند، دور و دراز اند.
Qijik pênîr didize, jûjî maran dikuje
کلاغ (سیاه و سفید) پنیر می دزدد، جوجه تیغی مارها را می کشد.
Bizinê bidoşin
بز را بدوشید.
Em ê herin malê
ما به منزل خواهیم رفت.
Qelemekê bide min
یک قلم به من بدهید.
Em çûn dûkanekê
ما به یک مغازه رفتیم.
Bot > Botan ( منطقه بهتان در شمال کردستان
Qoç > Qoçan ( شهری در منظقه بهتان، و شمال خراسان
Şêr > Şêrwan ( شهری در منطقه بهتان، و شمال خراسان
Sor > Soran ( منطقه سوران و رواندوز در جنوب کردستان
اسامی در حالت جمع از هر دو جنسیت (چه مذکر و چه مونث) با پسوند an تصریف می شوند.
Keçan kiras hilgirtin
دختران پیراهن ها را گرفتند.
Serbazan doşmen hêjand
سربازها دشمن را لرزاندند.
Pelên daran li Payîzê dirijin
برگهای درختان در پاییز می ریزند.
Dengê bizinan tê bîstin
صدای بزها شنیده می شود.
Qeleman tûj bikin
قلم ها را سر کنید (تیز کنید).
Li malan digerîyan
در منازل می گشتند.
Kelan gazkêşî tune
روستاها گازکشی ندارند.
ج – اسم در حالت مفعولی (بعد از حروف اضافه)
هنگامی که اسم و یا ضمیر بعد از یک حروف اضافه بیاید، بعبارت دیگر اسم در جمله بعنوان مفعول بعد از حروف اضافه باشد آن اسم تغییر و یا کج می شود (در همهء زمانها). مثال:
زمان گذشته
Koçer ber bi çîyayan (çîyan ) bi rê ketibûn
کوچروها بطرف کوهها براه افتاده بودند.
Min ji şagirdan pirsî
من از شاگردها پرسیدم.
Min li kelegîyan selam kir
من به روستاییان سلام کردم.
Min bi şivanan ra nan xwar
من بهمراه چوپانان غذا خوردم
Min ji keçê ra got
من به آن دختر گفتم.
Te ji xort(î) pirsî
شما از آن پسر سئوال کردید؟
Te ji lîwik pirsî
شما از آن پسر سئوال کردید؟
Wî ji rojînê pirsî
او از روژین خانم پرسید.
Danîyal ji êş hat
آقای دانیال از آسیاب آمد.
Dara bi Evînê ra çû debistanê
آقای دارا همراه با خانم ئوین به دبستان رفت.
Ez di malan da gerîyam
من در داخل منازل گشتم.
Ew di xanîyekî da raketibû
او در داخل یک خانه خوابیده بود.
Ew li malekê rûnişt
او در یک منزل نشست.
Min li wî xist
من به ایشان زدم.
Min Daniyal li Qoçanê dît
من دانیال را در قوچان دیدم.
Danîyal ji rojînê pirsî
دانیال از روژین سئوال کرد.
زمان حال
Ez ji şagirdan dipirsim
من از شاگردها سئوال می کنم.
Ez li kelegîyan selam dikem
من به روستاییان سلام می کنم.
Ez bi şivanan ra nan (nîn) dixwam
من همراه با چوپانان غذا می خورم.
Danîyal li rojînê dixe
دانیال به روژین می زند.
Ez ji zimên (zimîn) hez dikem
من از زبان لذت می برم.
Ez ne bi duan bûme û ne jî bi nifiran dimirim
من با دوعا متولد نشده ام که با نفرین هم بمیرم.
Li nav mêran mêr be, li nav şêran şêr be
در میان مردها مرد باش، در میان شیرها شیر باش.
Çav ji çavan fedî nake
چشم از چشمها حجالت نمی کشد.
Lale ji Qoçanê tê
خانم لاله از قوچان می آید.
Hirç li nav daristanê ye
خرس در داخل دارستان است.
Bizin li nav bêxçe ye
بز در داخل باغچه است.
Evîn li mal e
ئوین در منزل است.
Qelem li ser mîzê ye
قلم در روی میز است.
Ez ji kurmancên Xorasanê me
من از کرمانجهای خراسان هستم.
Lale li kêleka Ferhadî (Ferhêd) rûniştîye
لاله خانم در کنار فرهاد نشسته است.
Lale li zozanê ye
لاله خانم در کوهدشت (مرتع) است.
Rojîn ji Şîrwanê ye
روژین از شیروان است.
Lale ji Qoçanê ye
لاله خانم از قوچان است.
Lale ji kelê tê
لاله خانم از روستا می آید.
Lale li debistanê ye
لاله خانم در دبستان است.
Bêrîvan bi leylayê ra gepdike
کدبانوی شیردوش با لیلا صحبت می کند.
Lale ji nav baxçeyan (baxçan) tê
لاله خانم از داخل باغچه ها می آید.
Lale bi xizanan ra dilîze
لاله خانم با بچه ها بازی می کند.
Ewr di ser me ra ne
ابرها روی سر ما هستند.
Ez bi wan ra dibêjim
من به آنها می گویم.
Ez bi qelemê dinivîsim
من با قلم می نویسم.
Ez di bêxçe (baxçeyê) da me
من در داخل باغچه هستم.
Li wî temaşe bike
به او تماشا کنید.
زمان آینده
Ez ê ji şagirdan bipirsim
من از شاگردها خواهم پرسید.
Ez ê li kelegîyan selam bikem
من به روستاییان سلام خواهم کرد.
Em ê li Rojînê bibin mîvan
ما به روژین خانم مهمان خواهیم شد.
Em ê li mazûvanê xwe hurmet dynin
ما به میزبان خود احترام می گذاریم.
Ez ê li kelegî bibim mîvan
من مهمان روستایی خواهم شد.
Ez ê li laleyê (lalê) bibim mîvan
من مهمان لاله خانم خواهم شد.
Lale ê li Tilivîzyonê temaşe bike
لاله خانم به تلویزیون تماشا خواهد کرد.
Ji wê ra bibêjin
برای ایشان بگویید.
د – اسم در حالت ملکی (کنایه کردن ضمیر و کج کردن اسم در حالت ملکی)
Tewandina Nav û Cînavan di rewşa xwedîtî (Milkîyet) da
زمانی که اسم و یا ضمیر مالکیت چیزی را نشان بدهد، تغییر می یابد (بعبارت دیگر موقعیکه کسی یا یک اسمی به نوعی مورد تعریف و یا شناساندن قرار بگیرد، کنایه می شود). ضمایر ساده در حالت مالکیت به ضمایر کنایه تبدیل می شوند، و اسامی کج می شوند. بطور کلی در حالت ملکی معمولأ قاعدهء جنسیتی برای کلمات رعایت می شود: اضافهء ملکی برای کلمات مونث و مفرد پسوند a – ، و برای کلمات مذکر و مفرد پسوند ê – ، و برای کلمات جمع از هر دو جنس پسوند ên – است.
{همانطور که در بالا بیان شد در کج کردن اسم : پسوند î – برای اسامی مذکر، پسوند ê – برای اسامی مونث، پسوند an – برای اسامی جمع از هر دو جنس، بکار می روند}.
برای جمع (هر دو جنس) | برای کلمات مذکر | برای کلمات مونث | |||
ضمایر شخصی کنایه | پسوند ملکی | ضمایر شخصی کنایه | پسوند ملکی | ضمایر شخصی کنایه | پسوند ملکی |
Min | … ên (yên | Min | … ê (yê | Min | … a (ya |
Te | … ên (yên | Te | … ê (yê | Te | … a (ya |
Wê | … ên (yên | Wî | … ê (yê | Wî | … a (ya |
Wî | … ên (yên | Wê | … ê (yê | Wê | … a (ya |
Me | … ên (yên | Me | … ê (yê | Me | … a (ya |
We | … ên (yên | We | … ê (yê | We | … a (ya |
Wan | … ên (yên | Wan | … ê (yê | Wan | … a (ya |
مثال:
Bavêwê > yêwê (êwê
(حرف ê اگر قبل از اسم یا ضمیر باشد حالت ملکی، اما اگر قبل از فعل باشد نشان زمان آینده است)
Evînawan > yawan (a wan
عشق آنها > مال آنها
Xwengamin > yamin (amin
خواهر من > مال من
Nivînênme > yênme (ênme
رخت خواب ما > مال ما
(این کلمات وقتی که ضمایر ملکی هستند از نظر املایی به کلمات دیگر وصل نمی شوند ya, yê, yên / a, ê, ên )
Nasname > nasnameya (nasnama) me
( در اینجا اسم به یک حرف صدادار ختم شده لذا حرف y در بین اسم و پسوند ملکی قرار می گیرد تا از آمدن دو حرف صدادار پشت سر هم جلوگیری کند.)
در مثالهای زیر رنگ آبی پسوند ملکی و رنگ قرمز پسوند کنایه است.
Mala bavê şêrîn e, mala mêran hêlîn e
خانهء پدر شیرین است، خانهء شوهر منزلگاه( لانه) است.
Tava biharê dikeve danê êvarê
آفتاب بهار به هنگام عصرها است.
Teşîya zirav (zirêv) barek dirav (drêv
دوک باریک پشم ریسی درآمد زاست.
Werisê rizî bêkar (bêkêr) e
ریسمان پوسیده نابکار است.
Hembêza dayîkamin pir xweş û germ bû
بغل مادرم خیلی خوش و گرم بود
Sola teng lingan kul dike
کفش تنگ پاها را ورم و عفونت می کند.
Çavên yarê kil naxwazin
چشمهای یار سرمه نمی خواهند.
Porê Berfînê dirêj e
موهای خانم برفین بلند است.
Şaxên daran bi gul in
شاخه های درختان گل دارند.
Gotinên guhdaran zanîstî bûn
گفته های شنوندگان علمی بودند.
Gizika jinika kawî pir rind bû
نوزاد آن زن ایل کاوانلویی خیلی خوب بود.
Dara bîyê para mîyê, dara gûzê bextê qêzê
درخت بید سهم گوسفند است، درخت گردو بخت دختر است.
Bavêmin camêr bû
پدر من مرد شجاعی بود.
Dîyate bêrîvan e
مادر شما کدبانو شیردوش است.
Kekê min dutarvan e
برادر بزرگم دوتارزن است.
Birayê wê şivan e
برادر ایشان چوپان است.
Xwenga min mamosta ye
خواهر من معلم است.
Apêwî çodar û bilûrvan e
عموی ایشان چوبدار و نی زن است.
Amojina (moja) min teşîrês e
زن عموی من دوک ریس (پشم) است.
Pismamête şofir e
پسر عموی شما راننده است.
Dotmamamin bermalî ye
دختر عموی من خانه دار است.
Xalêwê gavan e
دایی ایشان گاوچران است.
Xalojinamin nexweş e
زن دایی من بیمار است.
Xwarzîyêwî şagird e
خواهرزاده ایشان دانش آموز است.
Birazîyêmin xwendevan (dersxan) e
برادرزاده من تحصیلکرده است.
Meta te dilovan e
عمهء شما مهربان است.
Xaltîkamin aşpêj e
خالهء من آشپز است.
Pisxaltîya te birîndar e
خاله زادهء شما زخمدار است.
Bapîrêmin çîrokvan bû
پدر بزرگ من داستان گو بود.
Dapîrate pir bêhal e
مادر بزرگ شما خیلی بی حال است.
Xezûrête dara ye
پدر شوهر شما ثروتمند است.
Xwesîyamin xêrxwaz e
مادر زن من خیرخواه است.
Tîyête cotkar e
برادر شوهر شما شخمکار (زراعتکار) است
Cawîyate pir qeşeng (xweşik) e
خواهر شوهر شما خیلی خوشکل است.
Hewîya te tozekê terhal / teral (cangiran) e
زن شوهر (هوو) شما یک ذره ( کمی) تنبل/ سنگین است
Nevîyê bavî min pir in
نوه های پدرم زیاد هستند.
Baldûzamin tevnvan e
خواهر زن من فرش باف است.
Zimangên Hezameçîtê pir hênik in
دامنه های پشت به آفتاب کوه هزارمسجد خیلی خنک هستند.
Berojên Petlegahê germ in
دامنه های رو به آفتاب کوه پتله گاه گرم هستند.
Newala (Zawê) Şemxalê (Şemxêl) bi zinar û pezkovî ye
درهء شمخال (جنوب شهر باجگیران) دارای صخره و گوسفند شکاری است.
Zozana (Textê) gulîlê bi gul û gîya ye
مرتع (کوهدشت) گولیل با گل و گیاه است.
Kanîya şevxanê li çîyayi Spicîrê ye
چشمهء شبخانه در کوه اسپجیر است.
Dersên kurmancî
درسهای کرمانجی
Kitabên kurmancî
کتابهای کرمانجی
Malên koçeran
منازل کوچروها
Gayê bavêmin
گاو پدر من
Xanîyê xalêmin
خانهء دایی من
Agirê (arê) malame
آتش منزل ما
Serê birayêwî
سر برادر ایشان
Bizina jinikê
بز آن زن
Mangame
ماده گاو ما
Dayîkate
مادر شما
Navê keçikê
نام آن دختر
Kurê bêrîvanê
پسر کدبانو شیردوش
Kulîlkên zozanan
گلهای مراتع
Gulên çîyan
گلهای کوهها
Bavê lêwik (lawikî
پدر آن پسر
Bazinê Dilberê
النگوهای خانم دلبر
Kûçikên şehrî (şêhr
سگهای شهر
Kerê kelegîyekî
الاغ یک روستایی
Bavê Danîyalî (bavê Danîyêl
پدر آقای دانیال
Porê jinekê
موی یک زن
Lawê Ferengîsê
پسر خانم فرنگیس
Pelên darê
برگهای درخت
Baxçême
باغچهء ما
Hevalênme
دوستان ما
Pişîkamin
گربهء من
Dîyate
مادر شما
Hespêwan
اسب آنان
Hespênme
اسبهای ما
Debistanawî
دبستان ایشان
Nanêmin
نان من
Xalêwê
دایی او
Xalênwî
دایی های او
Welatê me
ولایت ما
Zimanême
زبان ما
Malame
منزل ما
Birayête
Kerawî
Destmalawê
Gotinênwî
Xanîyême
Gotinênwe
Destêmin
Zimanêwan
Pirsate
Welatêmin
Welatêwê
Welatêwan
Debistana min
Debistanawê
Nanên şivanan
Nanên şivanî (şivîn / şivên
Nanê şivanî (şivîn
Sêva keçikê
Sêvên keçikê
Sêvên keçikan
و – حالت حرف ندا (کج کردن اسم بعد از حرف ندا) bêjeyên bangî
موقعیکه اسامی در وضعیت ندا کردن ( حالت صدا کردن bangkirin ) باشند، کج می شوند. معمولأ این حالت صدا کردن اغلب اوقات برای1- گلایه کردن 2- درد و رنج 3- شادمانی و خوشی بکار می رود. حالت شگفتی، تعجب، حیرت، حسرت و عجیب بودن را بیان می دارد. اسامی که مونث و مفرد باشند با گرفتن پسوند ê – ، اسامی مذکر و مفرد با گرفتن پسوند o – ، اسامی جمع از هر دو جنسیت (چه مذکر و چه مونث) با پسوند no – ( بعد از حروف صدادار) و یا ino – ( بعد از حروف صامت) کنایه یا کج می شوند.
1 – حروف ندا برای گلایه کردن (Bangên gzaîkirinê) شامل:
Lo, Lolo, wey lo, Lê, Lêlê, wey lê, Hey, hey lo, hey lê, hey hey, hey gidî
2- حروف ندا برای دلخوشی و شادمانی (Bangên dilxweşî û şadîyê) شامل:
êh, hah, hih, ox, xweş
3 – حروف ندا برای درد و نفرین (Bangên êş û nifir ) شامل:
Ax, ay, of, tûf, wax, wey, nifir
بعد از حروف ندا فوق الذکر اسامی کج و ضمایر کنایه می شوند.
مثال:
Lo xorto! Lê keçê! Hawar rabin li me dereng bû
آهای آقا پسر! آه دختر! داد و بیداد بلند شوید به ما دیر شد.
Êh, şeveke xweş e
بله، شب خوشی است.
Hah, te xêr e lo
آخه، جریان چی است آقا
Ox , te dilê min şad kir
آخ (اوه) دل من را شاد کردید
Hah te çi rind got
آه تو چی خوب گفتی
Ay dilo Ay dilo
ای دل ای دل
Ay dilê min
ای دل من
Of , serêmin dêşîye
واخ، سرم درد می کند
Nifir, li vê dema reş û bêbextîyê
نفرین، به این زمانهء سیاه
Wax va çi rozigar e
واخ این چه روزگار است
Way li minê dayê
وای بر من مادر عزیز
Wey li mino
وای بر من
Lo Hemîdo! Hemîdo
آهای حمید آقا! حمید آقا!
Lê Delalê! Delalê
آهای دلال خانم! دلال خانم !
Lê melekê
آهای ملک خانم
Lê Fatê
آهای فاطمه (فاطی)!
Lê Zerê
آهای زری خانم!
Lê bûkê
آهای عروس خانم
Lê lê laleyê
آهای آهای لاله خانم
Lo lo Emîro
آهای آهای امیرآقا
Lo Huso
آهای حسین
Lo dîno!
آهای دیوانه (مذکر)
Lê dînê
آهای دیوانه (مونث)
Kelegîno
روستاییها!
Keçikino
دخترها!
Kurdino
کردها!
Mamosteno
معلم ها!
Rojînê ! tu wan dibînî
روژین ! شما آنها را می بینید.
Xwengê (xwişkê
خواهر!
Hevalê
دوست!
Yarê
Azado ! were vê dera
Memo (Mohemado) ! were vê dera
Keçino ! werin rûnin
Bavo
Xalo
Apo
Danîyalo
Welato
Hevalo
Mileto
Miletino
Xortino, va daweta min e
Hevalino
Dayîkino
Lo Biro
Lo Birano
Lê Xwengê
Xwengino
Delalê
Husêno (Huso)
Lawo