علت حرکت تاریخی کرد به خراسان

همان طور که گذشت خراسان پس زا طلوع اسلام مرکز قیام ها و شورش ها و تاخت و تازی های ازبکان و مغولان بود . در اواخر قرن دهم در ظهرو دولت شیعه مذهب صفوی نیز از این تاخت و تازها کاسته نشد . دوری خراسان از پایتخت صفوی یکی از علل تشجیع ازبکان و ترکمانان در تاخت و تازها و چپاولگری ها بوده است .سرکوبی های موقتی شاه اسماعیل اول و شاه تهماسب نیز نتوانست جلو یغماگری های اقوام متجاوز شمالی را بگیرد . سرانجام با پیروزی عبدالمومن خان ازبک بسیاری از شهرهای خراسان ویران و نابود و مردمش قلع و قمع گردیدند و ازبکان تا حدود دامغان و سمنان پیش رفتند . شاه عباس که پادشاهی تیز هوش و سیاستمدار بود با عوجه به فلسفه ابن عمید که گفته بود :

کردها را باید سپر بلا قرار داد ) در صدد انتقال کردها به خراسان برآمدتا با یک تیر دو هدف را بزند . اما این کار اگر با مخالفت سران کرد روبرو می شد شاه چچاره ای جز سکوت و انصراف از عقدیه نداشت لذا حیله ای اندیشیده در مجمعی که از سران کرمانج تشکیل شده بود موقعیت جلگه تهران را برای تعلیف دام و احشام آنان تشریح نموده آنانم را تشویق به مهاجرت به آن منطقه نمود . کردها که از نظر جا و مکان منطقه آذربایجان را برای خود تنگتر می یافتند از این پیشنهاد استقبال نمودند .

بدین ترتیب فصل نوینی در تاریخ نقل و انتقال و مبارزات کرد آغاز و حدود پنجاه هزار خانوار کوچ بزرگ و تاریخی خود را از حدود آذربایجان و مهاباد به سوی سرزمین ری آغاز کردند در این حرکت عده ای از کردها در اطراف زنجان و تاکستان قزوین به جا ماندند . این حرکت که در حدود سال 1007 قمری انجام گرفته بود باعث شد کردها مدت دو سال در جلگه خوار و ورامین اتراق نمایند .

شاه که قسمتی از برنامه خود را انجام شده یافته بود بار دوم اوضاع و موقعیت خطیر خراسان و تسلط ازبکان بر این استان پهناور را برای آنان تشریح نموده مجددا وسیله دومین حرکت بزرگ را فراهم ساخت .

کردها که سری پرشور و آکنده از عشق وطن داشتند داوطلب مبارزه با ازبکان و اخراج آنان از خراسان گردیدند . شاه نیز به مقصود خود رسیده بود چرا که پیروزی یا نابودی کردها به هر حال به نفع وی بود . در این حرکت نیز عده ای از کردها در اطراف تهران و خوار و ورامین و دماوند بجا مانده در حدود 45 هزار خانوار در سال 1010 قمری وارد خراسان شدند .

شاه پس از انتقال این عده ازکردها در غرب کشور موقعیت بهتری یافت چرا که نیروی متحد کرد را از هم پاشیده بود و دیگران را نیز می توانست با نیرنگهای سیاسی و ترورهای ناجوانمردانه از برابر خود بر دارد . در ادامه این سیاست کثیف تمام مردان نام آور و سرداران بزرگ خود را که از آنان بیمناک بود یا می کشت یا کور می کرد و به زندان می افکند . سیاستی که نادرشاه نیز از آن بیرون نمود . از جکله قربانیان شاه عباس 3 تن از بزرگترین سرداران کرد یعنی فرهاد خان قرامانلو و برادرش ذالفقار خان و دیگری امیر خان برادر وست که از کردان شکاک بودند .

امیر خان مردی شجاع و دلیر و متهور بود که حکومت ارومیه و اشنویه را عهده دار و بسیار مورد توجه شاه بود .

چنانکه در یکی از جنگ ها که یک دست خود را از دست داده بود شاه فرمان داد دستی از طلای ناب برای وی ساختند که از این تاریخ به ( خانی له پ زیرین ) یعنی خان دست زرین معروف شد و هم او بود که دژ معروف ( دمدم (Dem Dem  را بنا نهاد . (*امروز هم مردمان ایل برادوست در منطقه اشنویه و مهاباد از همان خوی شجاعت و اعتراض آمیز امیر خان لپ زرین برخوردارند ) .

شاه عباس که از قدرت روز افزون امیر خان سردار کرد و محبوبیت او درمیان مردم بیمناک شده بود قصد کشتن وی کرد ، لکن امیرخان به فراست موضوع را دریافته در پناه دژ معروف دمدم که خود ساخته بود مدت چهار سال و نیم با شاه مبارزه نمود اما سرانجام به سبب برگرداندن راه آب از دژ و عدم دسترسی مبارزین کرد به آب پس از مدتی نیروی آنان در هم شکست . امیرخان برادوست برای اینکه به اسارت نیفتد خود وزن و فرزندانش را از پرتگاه سنگ شمشیرخان به زمین افکند و شاه که نتوانسته بود بر زنده وی دست یابد بیش از پیش خشمگین تر شد . ( کاری که سه قرن بعد همان طور که خواهد آمد سردار عوض خان زعفرانلو در خراسان در برابر سپاهیان روس تزاری انجام داد . )*

داستان جنگ امیرخان در میان کردان سینه به سینه نقل شده و از شدت حوادث گوناگون ضرب المثل و سمبل شجاعت گشته است .

کردها در نواحی مهاباد به شدت با شاه عباس درگیر شده بودند و در جنگی که بین طرفین روی داد یک نفر از کردان مکری با خنجری زهرآگین به شاه حمله کرده خود را بر روی وی انداخت که شاه از خوش شانسی به کمک اطرافیانش از مرگ حتمی نجات یافت .

بنا به علل فوق شاه تحکیم سلطنت خود را در از هم پاشیدن نیروی متحد کرد می دانست و نیز برایش مسلم شده بود که با تحکم و خشونت امکان پذیرش این امر از سوی کردان نخواهد بود . لذا همان طور کهگذشت از راه حیله برآمده با طرحی دقیق کردها را به خراسان انتقال داد .

تازه واردین در خراسان با مغولان و ازبکان به زد و خورد پرداخته و آنها را اخراج و خود جایگزین شدند .

لردکر زن سیاستمدار معروف انگلیسی در این رابطه می گوید :

شاه عباس با این کار عاقلانه دو منظور حاصل کرد . هم وضع خود را در مشرق استحکام بخشید و هم از لطمه و نقار و کشتار تیره های کرد که رد غرب مزاحم او بودند جلوگیری نمود. این ایلات که به کوهستان ها و جلگه های بین اسرتآباد و چناران کوچ داده شده بودند ، در اثر خدمات نظامی ایلاتی که انجام می داند و دفعاع نقاط مرزی با ایشان بود و بر عهده داشتند که نفرات سوار برای قشون شاه فراهم سازند ، از دادن مالیات یا باج معاف بودند . حاصل خیزی عمده قوچان سبب شد که از سرکرده آن هم باجی مطالبه شود . بجنورد که ناحیه فقیر تری است هر ساله فقط اسما برای شاه پیشکش می فرستاد .

وضع قرین استقلال و استقلال میراثی این تازه آمدگان به زودی برای سرکده های ایشان قدرت و اهمیت بسیار فراهم ساخت و از این لحاظ قوچان از مدت ها پیش وضعی ممتاز داشت و عنوان ایلخانی یعنی بزرگ تیره وایل به رییس آن اعظا شد ، هم به مناسبت وضع برجسته ای که او داشت و هم چنان که گفته اند از آن جهت که او نسبت به رفتار زیر دستانش در برابر حکومت مرکزی مسئول باشد . با طصف این مهاجران کرد غالبا چه پنهانی و یا آشکارا در حال طغیان بودند و با این که نادرشاه بوسیله گرفتن یکی از دختران ایلخانی سعی نمود آنها را نرم کند ، همین که او به فتح هندوستان رفت ، ایشان فرصت را مغتنم شمرده در غیاب وی باز اظهار وجود و عنوان استقلال کردند و او به این سبب چنان خشمگین شد که به قصد ریشه کن کردن آنها راه قوچان پیش گرفت و در بیرون دروازه این شهر بود که به سال 1847 در خیمه گاه خود به قتل رسید .

در این قرن ( قرون 19 ) هم قوچان بر ضد فتح علی شاه شورش کرد و موقعی که برنز Burnes به سال 1832 در آن جا بود بعد از محاصره ای طولانی شهر تازه بدست نیروی عباس میرزا ولیعهد که افسران توپخانه او را اراده می کردند افتاده بود

نادر شاه افشار پادشاه کرمانج


وی رئیس طایفه افشار و بنیانگذار دودمان افشاریه بود که دوازده سال بر ایران حکومت کرد. پایتخت وی شهر مشهد بود. او در تاریخ به اسکندر دوم و به ناپلئون ایران مشهور است.

سلطنت نادر

نادر شاه افشار در سال ۱۶۸۸ در ایل افشار از ایلات کرمانج در خراسان به دنیا آمد. اسم اصلی او نادرقلی بود و هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بود که همراه با مادرش در یکی از یورشهای ازبکهای خوارزم به اسارت آنها در آمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخته و به خراسان برگشت و در خدمت حکمران ابیورد

باباعلی بیگ بود. او گروه کوچکی را به دور خود جمع کرده بعد از کنترل چند ناحیه خراسان خود را نادرقلی بیگ نامید. فئودال بزرگ ملک محمود سیستانی (حاکم سیستان) تا حدی مانع قدرت گیری نادرقلی بیگ شد ولی نادر در سال ۱۷۲۶ پشتیبانی شاه طهماسب صفوی و فتحعلی خان قاجار (پسر شاهقلی خان قاجار و پدربزرگ آقا محمدخان قاجار) را جلب کرده توانست ملک محمود را شکست دهد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان بر پا نماید.

شاه طهماسب نادر قلی را والی خود درخراسان اعلام کرد و بعد از آن نادر اسم خود را به طهماسب قلی تغییر داد. سال بعد او مناسباتش با شاه طهماسب را قطع کرده و بعد از سرکوب چند ایل ترک و کرد به حکمرانی کامل خراسان می رسد آنگاه برای به قدرت رساندن شاه طهماسب با افغانها وارد جنگ شده در ۱۷۲۹ رییس افغانها یعنی اشرف افغان را در نزدیکی دامغان و سپس در مورچه خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس شکست داد و بعد در تعقیب وی، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داده و قبایل این دیار را مطیع نمود. سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ شد و روسها را از شمال ایران راند، اما در زمان جنگ با عثمانیها که غرب ایران را در اشغال داشتند متوجه شورشی در شرق ایران شد و جنگ را نیمه کاره رها کرده به آن سامان رفت. شاه صفوی به قصد اظهار وجود دنباله جنگ وی را با عثمانیان گرفت که به سختی منهزم شد.

در سال ۱۷۳۱ به دنبال یک قرارداد بین شاه طهماسب و دولت عثمانی که قسمتی از آذربایجان را به آن دولت وا گزار می کرد نادر، رهبران ایلها را که پشتیبان صفویه بودند در یک جا جمع نمود و با کمک آنها طهماسب را از سلطنت برکنار گردانیده پسر هشت ماهه او عباس را به جانشینی انتخاب کرد و خود را نایب السلطنه نامید. اما در واقع قدرت اصلی در دست نادر بود. نادر شاه در عرض دو سال کل آذربایجان و گرجستان را از عثمانیان پس گرفت. سپس با استفاده از اوضاع آشفته هندوستان به این کشور لشکر کشید و دهلی را تسخیر کرد. نادر با غنائم فراوان که از غارت هند به چنگ آورده بود به ایران بازگشت و هند را در دست سلاطین مغول هند باقی گذاشت. در میان این غنائم جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند. نادر شاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد. بعد، از کار خود پشیمان شده بعضی از اطرافیان خود را که در این کار آنها را مقصر میدانست کشت. سرانجام شورشها آغاز شد و نادر به سرکوب شورشیان پرداخت اما زمانی که برای رفع یکی از این شورش ها رفته بود شبانه در چادر خود به قتل رسید.

کارنامه نادر

از یکی از مستشرقین نقل شده که اگر فرماندهان خائن سپاهش او را نمی کشتند نادر قصد تسخیر آلمان را نیز داشته است. رد پای جاسوسان و فرستاده های دول غربی در تحریک سرداران او به کشتن وی دیده میشود. در زمانی که صفویان با هجوم افغانها از هم پاشیده بودند و کشور مورد تجاوز دشمنان داخلی و خارجی بود: عثمانیها ازغرب و روسها از شمال و اعراب از جنوب و افغانها در داخل و ترکمانان از شرق به تاخت و تاز و قتل و غارت مشغول بودند، نادر وضعیت حاکمیت ایران را به سامان نمود. بعد از نادر، کریمخان (از سرداران نادر) که از طایفه زند بود به قدرت رسید و حکومت بازماندگان افشار محدود به خراسان شد و کریمخان این منطقه را به احترام نادر که او را ولی نعمت خود میدانست در اختیار جانشینانش باقی گذاشت.

ایران در عهد نادر

در عهد نادر دشمنان و متجاوزان به کشور توسط وی سرکوب شدند و کشور اندکی از قدرت گذشتهٔ خویش را در حفاظت از مرزها و اعمال قدرت یک حکومت مقتدر مرکزی بر تمام وطن، بازیافت. ترکمانان و ازبکان به ماوراءالنهر عقب نشینی کردند. بناهایی که به دستور نادر در مشهد بنا شده اند نظیر کلات نادری و کاخ خورشید از آثار مهم بازمانده از این دوران هستند. در عهد او به سپاه و تأمین نیرو بسیار توجه می شد. مردم ایران با وجود ظلم و ستم پادشاهان آخر صفوی به این سلسله امید داشتند. وی همچنین سعی داشت با کمک یک انگلیسی به نام دالتون نیروی دریایی ایجاد کند که ناموفق ماند.

جانشینان نادر

نادر زمینه را برای جانشینی مناسب از بین برد. وی بسیاری از اطرافیان خود را از پای درآورد. پس از مرگ وی سرداران او نیز در گوشه و کنار علم استقلال بر افراشتند؛ کریمخان زند وکیل الرعایا در شیراز، احمدخان ابدالی در افغانستان، آزادخان افغان در آذربایجان و حتی محمد حسن خان قاجار در مازندران شروع به حکومت کردند. در خراسان نیز علیقلی خان افشار (برادرزاده نادر) بسیاری از اولاد و خانواده نادر را قتل عام کرد و خود را «عادلشاه» نامید و شروع به حکومت کرد. وی که مردی خونریز و عیاش بود، محمدحسن خان قاجار را شکست داده، پسرش آقامحمد خان را مقطوع النسل کرد. اما سرانجام توسط برادر خود ابراهیم خان، کور و سپس کشته شد. نوهٔ نادر، به نام شاهرخ میرزا را به قدرت رساندند. یکسال بعد، او نیز مخلوع و کور شد اما دوباره به قدرت رسید و با حیله و نیرنگ شاه سلیمان ثانی (از خاندان صفوی که مورد احترام عموم بود) از پای درآمد. شاهرخ نابینا چهل و هشت سال سلطنت کرد اما فقط بر خراسان که همانگونه که ذکر شد، در واقع به مثابه صدقه ای بود از طرف کریم خان به بازماندگان نادر. پس از مرگ کریم خان، آقامحمدخان به قدرت رسید و به خراسان حمله کرد و شاهرخ را با شکنجه کشت. نادر میرزا فرزند شاهرخ پدر پیر و نابینا را بدست خونخواران قاجار رها کرد و به افغانستان گریخت و در زمان فتحعلی شاه ادعای سلطنت کرد که دستگیر و کور شد و زبانش را بریدند و او را کشتند. بدین سان آخرین مدعی سلطنت از خاندان افشار از میان برداشته شد.

کرمانج کیست



« کرمانج کوتاه شده کُرد (kurd ) است و دیگر مان (man ) که همان ماننایی (mannay  ) است یکی از قبایل ماد بوده اند که در سده نهم پیش از زایش در زاگرس فرمانروایی کرده اند ودر هنگام تشکیل فرمانروایی ماد به مادها پیوسته اند » جاناتان رندل در این باره نوشته است : « کردی کرمانجی … زبان کردان چادر نشین است ».

«‌کرمانج … ظاهراً به برخی قبایل کردستان جنوب اطلاق می شود آن هم نه در مقام مترادفی برای عشیرت ، بلکه به عنوان یک برچسب قومی . سون می نویسد که کرمانج ها پاک ترین خون کردی را دارند .  سایر قبایل را به طور ساده کرد می خوانند . در کردستان شمال نیز لفظ کرمانج اغلب در دو معنی متفاوت به کار می رود :

-الف: برچسبی قومی است که در اشاره به تمام کردهایی که به لهجه ی کرمانجی شمال سخن می گویند به کار می رود .

-ب:در مفهومی محدودتر در اشاره به رعایای کشاورز به کار می رود .دهقانان غیر قبیله ای شاتاق که زیرحکم و سلطه ی گراوی ها هستند کرمانج خوانده می شوند .همین طور در شرناک  و روستاهای پیرامون آن کشاورزان غیر قبیله ای را کرمانج می خوانند .

به این ترتیب ، لفظ واحدکرمانج که در جنوب در اشاره به فاتحان قبیله به کار       می رود و در شمال مخصوص رعایای کرد غیر قبیله ای است ؛ خود نشان دهنده ی ‌رابطه ی پیچیده ای است که بین بخش های قبیله ای و غیر قبیله ای جامعه ی ‌کرد موجود است و این پیچیدگی بسی بیش از آن است که تئوری ما فوق طبقانی روا       می دارد … کرمانج ها معمولاً زمین داران خرده پا ومستقل هستند …  . کرمانج ها در این جا احتمالاً کردهای قبیله ای ( یا پیشتر قبیله ای ) بوده اند که در این منطقه بر زمین هایی که تصرف کرده اند ساکن شده اند».3

لفظ کرمانج درشمال خراسان ؛ هم به چادر نشینان کرمانج زبان ، و در مفهوم عام تر به کردهایی که گویش کرمانجی دارند اطلاق می شود . و هرگاه سخن از کرمانج است کردنژادان کرمانج زبان مدنظر می باشند .

اما کردهای خراسان دارای چه پیشینه ای هستند ؟ چرا کردها به خراسان کوچ داده  شده اند ؟ آیا پیش از آمدن کردها در زمان صفویه کردهایی در خراسان سکونت داشته اند  یا خیر ؟

از آن جا که فرهنگ ،آداب و رسوم و باورها به نوعی در ترانه های کرمانجی شمال خراسان تبلور یافته ، شناخت بیشتر کرمانج خراسان باعث ژرف نگری بیشتر در ترانه های این مردم می گردد وسعی می شود در این خصوص توضیح بیشتری داده شود.

ماننا

باتوجه به اسناد موجود این احتمال به نظر میرسدکه ماننایی ها نیاکان کردهایه کرمانج( کردمانا)باشند.که هم اکنون در جنوب و شرق ترکیه آذربایجان غربی وشمال خراسان سکونت دارند.(نظر نویسنده وبلاگ)کرمانج:کرد +مانا

منبع: گاهشمار تاریخ ایران و جهان

ماننایی ها (در کشور ماننا؛ به اکدی ماننای) مردمان باستانی با سرچشمه ای ناشناخته بودند که پیرامون سده های ۱۰م تا ۷م پیش از میلاد در سرزمین کنونی ایران می زیستند. آنها در آن دوران همسایگان امپراتوری های آشور و اوراتور و نیز دولت های کوچک میان آن دو، همچون موساسیر و زیکرتو بودند.

موقعیت

میهن اصلی مانناییان در جنوب و خاور دریاچه اورمیه، پیرامون مهاباد امروزی واقع بود و در بزرگترین گستره، مرزهایشان تا رود کورا کشیده شد.

آثار باستانی مانناها بیشتر در کردستان و آذربایجان می‌باشد. گنج زیویه، آثار کشف شده در قلایچی بوکان و دژ حسنلو را به مانناها نسبت داده‌اند. در کاوش‌های تپه حسنلو و شهر سقز و زیویه در (نزدیک سقز) نیز آثار باستانی ماننایی یافته شده‌است.

دولت ماننا و سازمان آن

دولت ماننا از سده هشتم ق.م بارها با آشوروارارتو به مبارزه برخاست و در واقع مغلوب هیچیک از دو دولت مزبور نگشت. با این وجود دولت مزبور به مراتب کمتر از دیگر دولت های بزرگ آن زمان – یعنی آشور، اورارتو،عیلام و فریگیه – شهرت داشت. این گمنامی بیشتر بدان سبب است که هنوز کتیبه ها و یا سنگ نبشته هایی از شاهان ماننا کشف نگشته و در دست نیست.

در آغاز هزاره اوّل ق.م، ماننا، که در آن زمان یکی از کوچکترین تشکیلات دولتی لولوبی و گوتی بوده، جدا از اتحادیه قبایلی – که در سده نهم ق.م، ااتحادیه قبایل ماد نامیده می شد – وجود داشت. در سرزمینی که بعد ها بخش باختری دولت ماد را تشکیل داد، در ردیف ماننا و اتحادیه قبایل ماد، جماعت های مستقل و کوچک و پادشاهی های بسیار خرد دیگری نیز وجود داشته اند.

قلبستان اصلی سرزمین مانناییان، در خاور و جنوب دریاچه اورمیه، و پیرامون مهاباد کنونی قرار داشت. مدارک چندی درباره سازمان اجتماعی و دولتی ماننا در دست است. ساکنان ماننا، مانند دیگر نواحی به دامداری اشتغال می ورزیدند. جامعه ماننا، سازمان قبیله ای را تا حد معتنابهی نگاه داشته بود. این نکته جالب است که متون اورارتویی، دولت مزبور را کشور مانن (مانا-نیه بای) می خواندند، اما منابع آشوری نزدیک به همیشه، آن را کشور قبایل ماننا می نامیدند (مآت-ماننایی).

آثار به جامانده ازآشوریان، گذشته از مانناییان، از بسیاری قبایل دیگر که جزو کشور ماننا بودند، همچون قبایل ته-اورلیان، مِسّیان، دالی-ییان، سونبی-ییان، کوموردیان، و … نام می برند. در ماننا بقایای فراوان از دوران جماعت بدوی در زندگی و رسوم مردم وجود داشته و مردم هنوز، برخلاف دیگر کشورهای خاور باستانی، در زندگی اجتماعی، با فعالیت تمام شرکت می کردند. بعدها، چنانکه به نظر خواهد رسید، در ماننا مردم علیه یکی از شاهان آن کشور شورش کردند، و این، در تاریخ خاورزمین، در آن روزگار و دوران، پدیده ای بی نظیر بود؛ زیرا بطور غالب در آنجا، تغییرات درباری همراه با اعمال زور و توطئه های حرم، یا عصیان بزرگان و لشکریان بود، نه شورش مردم. برافراشتن علم عصیان علیه ستمگران، خود حاکی از چنان فعالیت اجتماعی و همکاری درونی توده مردم است که دیگر اقوام، به سبب برخی شرایط تاریخی جامعه برده داری خاوری، در آن زمان فاقد آن بودند.

نبود فشار بر آزادمردان نیز در ویژگی سازمان دولتی ماننا مؤثر بود. به ظاهر، پادشاه ماننا امور پادشاهی و دولت را با استبداد رأی اداره نمی کرد، بلکه قدرت شیوخ محدودش می نمود. طبق متن سنگ نبشته سارگن دوّم شاه آشور (۷۲۲ – ۷۰۵ ق.م): شاه ماننا به شخصه همراه با بزرگان و شیوخ و رایزنان و خویشاوندان و حکام و سرانی که کشور وی را اداره می کردند، در مرز به پیشواز من آمد.

دولت ماننا به ایالات (به زبان آشوری ناژه) زیر تقسیم می شد: سوریکاش (سقّز کنونی؟)، مسّی (بخش بالای رود جغتو)، اوئیشدیش (کرانه خاوری دریاچه اورمیه)، آرسیانشی، و ارشته-یان و غیره. به ظاهر حکام یا جانشینانی (خلیفه: به زبان آشوری شاکنو) در رأس این ایالت قرار داشتند و به گمان قوی، حدود ایالت مزبور، تا حد زیادی حدود قلمرو قبایل بود.

شکی نیست که بردگی در ماننا رایج بوده و با مطالعه سطح عمومی تکامل آن اجتماع، به وجود آن می توان پی برد؛ اما گمان می رود که بردگی در آن جامعه تکامل و رونق چندانی نیاقته بود و به طور غالب، از حدود بردگی پدرشاهی و خانگی تجاوز نمی کرده است

صرف و نحو در کرمانجی Tewandin / Tawdan

صرف و نحو در کرمانجی                 Tewandin / Tawdan

فعل

زبانهای تصریفی دارای ادبیات صرف و نحوی هستند، بدین معنی که در آن افعال دارای ریشه بوده و متغیر می‌شوند. همانطور که در فارسی ; وند، پسوند و پیشوند وجود دارد (به انگلیسی (affix, prefix, suffix :، در کرمانجی به آن   pirtik, paşpitik, pêşpirtik  می گویند.  pirti   (Pirtik  در واقع همان وصله (تکه پارچه و یا تکه کهنه کوچک) است که به لباس  می دوزند یا وصل می کنند.

کلمات قابل تغییر دادن، کج کردن و یا کنایه کردن در کرمانجی، از قرار ذیل می باشند:

1 –  اسم
2 –  ضمایر
3 –  ارقام و اعداد
4 –  فعل

در کرمانجی واژه هایی که ثابت هستند (تغییر و یا کج و کنایه نمی شود) شامل:

الف – صفت   ( gewr, rind, bilindtir, mezin, qeşeng, … )
ب – قید     ( îro, hînga, nêzîk, bes, kêm, kînga, nika, paşî, berî, …)
ج – حروف اضافه  ( di, li, ji, di – da, ji – ra, …)
د – حروف ربطی    ( wek, û, yanku, lê, ku, … )
و – حروف ندا    ( Lê, Lo, ax, way, ox, tûf, hey, wax, … )

در درسهای قبلی مباحث کنایه و کج کردن ” اسم “، ” ضمایر ” و ” اعداد و ارقام ”  به تفصیل بیان شدند، در این جلسه در واقع آخرین مبحث صرف و نحو، یعنی ” فعل ” را بررسی می کنیم.

صرف کردن فعل در کرمانجی      Kişandina Lêkeran

فعل که در کرمانجی به آن lêker  و یا lêkar  که خود از دو کلمهء kar  (کار)  و حرف اضافهء مرکب lê (یک ضمیر یا یک اسم +  li) درست شده است(lê + kar)  در بارهء این حرف اضافه قبلأ بطور مبسوط صحبت شده است، لطفأ در صورت نیاز به آن مراجعه بفرمایید، بطور کلی کلمهء  lêkar  یعنی کار روی آن انجام شده یا انجام کاری را می رساند. فعل یکی از واژه‌های متغییر و تصریفی در کرمانجی است که در یکی از زمانهای گذشته، حال و  یا آینده می باشد. بطور کلی یک فعل دارای:  ویژگی ها و اجزایی است.

1 – ویژگی‌های فعل

هر فعل دارای این مفاهیم است (این مفاهیم در یک فعل بصورت مستتر و پنهان وجود دارند): (معنی ـ زمان – شخص ـ تعداد).

1-  در فعل مفهوم: معنی انجام‌ دادن کاری نهفته است: لاله خانم  گل می چیند.
2 –  در فعل مفهوم: زمان انجام دادن کار نیز وجود دارد: گذشته، حال، آینده.
3 – در فعل مفهوم: شخص انجام دهنده کار نیز وجود دارد: اول شخص (متکلم) ، دوم شخص (مخاطب)، سوم شخص (غایب).
4 – در فعل مفهوم: تعداد و یا بعبارت دیگر مفرد یا جمع‌ بودن نیز وجود دارد: هر کدام از فعل‌های اول شخص، دوم شخص و سوم شخص ممکن است مفرد یا جمع باشد.

همانطور که خواهیم دید، تغییر یا صرف فعل در واقع با توجه به این شش ساخت شخصی (مفرد، جمع) در زمانهای مختلف می باشد، که در قسمت متغییر (شناسه) فعل خود را نمایان می سازد.

2 – اجزاء فعل

هر فعل دارای دو جزء یا قسمت ساختاری است:  1- قسمت بُن (ریشه) فعل   2- قسمت متغییر (شناسه) فعل

1 –  قسمت بن (ریشه) فعل: جزء ثابت فعل است که معنی و مفهوم اصلى فعل را نشان مى‌دهد. در کرمانجی هر فعل داراى ریشه است و در همه ساخت‌های فعل ثابت است و تکرار می شود.

ریشه، خود، دو گونه است:    الف : ریشه گذشته،     ب : ریشه حال.

الف –  ریشه گذشته:  با برداشتن پسوند   n  –  ویا  in  –   از قسمت مصدر فعل، ریشه فعل (زمان گذشته) درست می‌شود.  در زبان کردی کلمهء ریشه را گاهأ  kok  یا  qorneنیز می‌گویند. (ریشه گذشته در حالتهای تصریفی افعال‌ زمانهای گذشته حضور دارد).

ketin  >  ket     ,  çûn  >  çû

ب –  ریشه حال: با برداشتن پیشوند  – bi و پسوند   e –   از فعل امری، قسمت باقی مانده همان ریشهء فعل (زمان حال) می‌باشد. (ریشه حال در افعال زمانهاى حال، آینده و حالت امری وجود دارد).

bireve  >  rev

روش دیگر بدست آوردن ریشهء فعل (زمان حال):  در واقع از فعل زمان حال (اول شخص مفرد) است، بدین صورت که با برداشتن پیشوند -di   و پسوند  im – از فعل زمان حال (اول شخص مفرد) آنچه که باقی می ماند همان ریشه فعل (زمان حال) است.

dikevim  >  kev         ,        dirêjim  >  rêj      ,      direvim >   rev

2 –  قسمت متغییر (شناسه) فعل: جزء متغیّر فعل است که معمولأ شخص و تعداد و زمان فعل را نمایان مى‌کند، این قسمت از فعل که همیشه در حال تغییر یافتن می باشد در صرف کردن فعل (kişandina lêkeran ) بسیار مهم است. گاه پیش مى‌آید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال:
شنیدم، شنیدى، شنید ـ شنیدیم، شنیدید، شنیدند، (م، ی، – ، یم، ید، ند).

در این مثال، شنید ریشه است و اجزاى دیگر، شناسه‌اند. (در افعال گذشته، سوم شخص مفرد قسمت شناسه ندارد).
(رنگآبی و سبز قسمت متغییر یا شناسه فعل، رنگ قرمز قسمت ثابت یا ریشه فعل)

Ez dibîzim
من می شنوم.

زمان حال  =   di  +  ریشه زمان حال   +  فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez direvim   (من فرار می کنم)

زمان گذشته  =  ریشه زمان گذشته  + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez ketim  (من افتادم)

زمان گذشته استمراری  =  di +  فعل گذشته   + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez diketim  (من می افتادم)

زمان ماضی نقلی  =  ریشه زمان گذشته  +  فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez ketime  (من افتاده ام)

زمان آینده  =  فاعل  +  ê  +  بلانی  ( زمان حال )
Ez ê birevim  (من فرار خواهم کرد)

بلانی (زمان حال) = با جایگزینی پیشوندbi  به جای di  (در فعل زمان حال) بدست می آید (birevim)
بلانی (زمان گذشته) = bi   +  فعل زمان گذشته  +  فرم مناسب  a  +  bûn  بدست می آید (biketima)
Bila ez biketima

افعال کمکی در کرمانجی         Lêkerên alîkar

قابلیتهای مختلف افعال کمکی

فعل کمکی فعلى است که  کمک مى‌کند تا ساخت‌هاى گوناگون فعل اصلی (با توجه به: زمان، شخص، تعداد)  بوجود آیند، بعبارت دیگر افعال کمکی کارشان کمک به فعل اصلی جمله برای ایفای نقش فعلی اش در تشکیل عبارات فعلی مناسب می‌باشد. رفته بودم (گذشته دور)، خواهم رفت (آینده)، خورده است (گذشته نزدیک)، و … ( کلماتی که به رنگ آبی نشان شده اند افعال کمکی و رنگ قرمز افعال اصلی هستند).

در زبان های کردی، فارسی و انگلیسی و دیگر زبان ها، جمله ای بدون فعل نمی تواند ساخته شود، یعنی اگر جمله ای دارای یک فعل اصلی نباشد، آنگاه از افعالی که در فارسی آنها را « فعل معین یا ربطی » (مثل: است، بود، شد، گشت، … ) و در کرمانجی و انگلیسی آنها را فعل کمکی می نامند، استفاده می شود.

در کرمانجی افعال کمکی در واقع افعالی هستند که تغییر و تصریف آنان کمک به ساختن زمانهای مختلف برای فعل اصلی در جمله می کنند، و همچنین گاهأ بیان توانایی انجام کاری را می رسانند. افعال کمکی گاهأ خود می توانند بعنوان فعل اصلی در جمله بوده و همان تصریف خودشان را نیز داشته باشند. مهمترین فعل‌هاى کمکی ( 8 فعل)  که در کرمانجی در میان مردم کاربرد زیادی دارند ذیلأ در فرم مصدر آن بیان شده اند:

1 –  Bûn              (بودن، شدن)
2 –  Hatin           (آمدن)
3 –  Dan                (دادن)
4 –  Kirin             (کردن)
5 –  Zanîn             (دانستن)
6 –  Xwestin                 (خواستن)
7 –  Karin (şekirin     (توانستن)
8 –  Divê (divîya           (بایستن / لازم بودن)

1-         Bûn        (بودن، شدن)

از افعال کمکی فوق الذکر، در واقع فعل کمکی   bûn  از دیدگاه محاوره ای و نوشتاری در میان مردم مورد استفاده و کاربرد زیادی دارد. این فعل کمکی دو فرم و حالت تصریفی دارد که در اینجا با آوردن مثالهایی آنان را زلال و شفاف می کنیم تا هنگامی که بعنوان فعل کمکی و یا فعل اصلی هستند براحتی قابل تمییز و تشخیص باشند.

با توجه به اینکه فعل کمکی Bûn  بطور بسیار گسترده در زبان محاوره ای و نوشتاری استفادهء دارد، لذا توضیح کامل آن الزامی است (کاربرد فعل کمکی   Bûnدر کرمانجی در واقع همانند فعل کمکی to be  در انگلیسی می باشد). شکلهای گوناگون حالت تصریفی فعل کمکی  ” بودن / شدن ”   Bûn  را در زمانهای مختلف با هم مرور می کنیم (البته  bûn گاهأ به تنهایی بعنوان فعل اصلی، و یا همزمان هم فعل اصلی و هم فعل کمکی نیز در جمله بکار می رود، مثال:   … bûbûm, bibim).  فعل کمکی  bûn   دو معنی در کرمانجی دارد، که ذیلأ با آوردن مثالهایی این مهم نیز شفاف و زلال می شود:

a)        بودن     bûn

Ew Lale ye     آن لاله خانم است.
Mele Nesirdîn baqil bû     ملا نصرالدین عاقل بود.
Em bilûrvan in           ما نی زن هستیم.

b)         شدن    bûn

Ez dibim şivan       من چوپان می شوم.
Ez dibim bilûrvan       من نی زن می شوم.
Ew ê bibe kesekî mezin   ایشان یک فرد بزرگی خواهد شد.

در اینجا ذیلأ فعل کمکی  bûn  را صرف می کنیم  (توضیح اینکه، اگر تصریفهای فعل کمکی bûn در جمله بعد از یک اسم یا ضمیر و یا یک صفت قرار بگیرد از نظر املایی جدای از آنان نوشته می شود، اما اگر بعد از یک فعل باشد از نظر املایی به آن وصل می شود). جمله ای که فعل اصلی ندارد فعل کمکی رل و تقش آن را بعهده می گیرد.  (رنگآبی  تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز  ریشه فعل اصلی،  و رنگ سبز  اضافات یا پیشوندهای زمانی هستند).

Bûn       بودن، شدن

زمان حال
Ez im       (من هستم)  منم
Tu yî        تویی  (تو هستی)
Ew e        اوست (او است)
Em in       ماییم (ما هستیم)
Hûn in      شمایید (شما هستید)
Ew in        آنهایند (آنها هستند)

Ez kurmanc im      من کرمانج هستم
Tu kurmanc î         تو کرمانج هستی
Ew kurmanc e       او کرمانج است
Em kurmanc in      ما کرمانج هستیم
Hûn kurmanc in     شما کرمانج هستید
Ew kurmanc in      آنها کرمانج هستند

Ez birçî me       من گرسنه هستم
Tu birçî yî         تو گرسنه هستی
Ew birçî ye      او گرسنه است
Em birçî ne       ما گرسنه هستیم
Hûn birçî ne      شما گرسنه هستید
Ew birçî ne        آنها گرسنه هستند

Ez direvim      من فرار می کنم
Tu direvî        تو فرار می کنی
Ew direve     او فرار می کند
Em direvin     ما فرار می کنیم
Hûn direvin   شما فرار می کنید
Ew direvin    آنها فرار می کنند

زمان آینده
Ez ê karmend bibim       من کارمند خواهم  شد
Tu ê karmend bibî          شما کارمند خواهید شد
Ew ê karmend bibe        او کارمند خواهد شد
Em ê karmend bibin       ما کارمند خواهیم شد
Hûn ê karmend bibin       شما کارمند خواهید شد
Ew ê karmend bibin        آنها کارمند خواهند شد
زمان گذشته
Ez şagird bûm     من دانش آموز بودم
Tu şagird bûyî    تو دانش آموز بودی
Ew şagird bû        او دانش آموز بود
Em şagird bûn      ما دانش آموز بودیم
Hûn şagird bûn      شما دانش آموز بودید
Ew şagird bûn      آنها دانش آموز بودند

زمان گذشته دور (ماضی بعید
Ez nexweş bûbûm     من بیمار شده بودم
Tu nexweş bûbûyî    تو بیمار شده بودید
Ew nexweş bûbû   او بیمار شده بود
Em nexweş bûbûn     ما بیمار شده بودیم
Hûn nexweş bûbûnشما بیمار شده بودید
Ew nexweş bûbûn   آنها بیمار شده بودند

زمان گذشته نزدیک (ماضی نقلی
Ez nexweş bûme   من بیمار شده ام
Tu nexweş bûyî  تو بیمار شده ای
Ew nexweş bûye او بیمار شده است
Em nexweş bûne    ما بیمار شده ایم
Hûn nexweş bûne   شما بیمار شده اید
Ew nexweş bûne    آنها بیمار شده اند

زمان گذشته استمراری
Ez karmend dibûm   من کارمند می شدم
Tu karmend dibûyî   تو کارمند می شدی
Ew karmend dibû     او کارمند می شد
Em karmend dibûn    ما کارمند می شدیم
Hûn karmend dibûn   شما کارمند می شدید
Ew karmend dibûn    آنها کارمند می شدند

حالت امری
Karmend bibe     کارمند بشو
Karmend bibin  کارمند بشوید

حالت بلانی
Ez ê karmend bibûma            من کارمند می شدم (بشدم)
Tê (Tu yê) karmend bibûyîya   تو کارمند می شدی
Ew ê karmend bibûya               او کارمند می شد
Em ê karmend bibûna              ما کارمند می شدیم
Hûn ê karmend bibûna             شما کارمند می شدید
Ew ê karmend bibûna             آنها کارمند می شدند

همانطور که در مثالهای فوق می بینیم، فعل کمکی  bûn  به دو حالت در جمله بکار می رود:

1 – بعنوان فعل کمکی که در نقش فعل اصلی است (بخاطرعدم وجود فعل اصلی در جمله).
2- بعنوان فعل کمکی که همراه با یک فعل اصلی است.

1-  در حالت اول : شکلهای تصریفی فعل کمکی  bûn  به معنی “بودن”  (to be  در انگلیسی)، و  “شدن” (to become  در انگلیسی) که در غیاب فعل اصلی در جمله، خود نقش فعل اصلی را اجراء می کنند، را ذیلأ ملاحظه کنید:

a)  –   بودن :  برای اینکه بودن در حالتی و یا وضعیتی را نشان دهد.

Ez         im/me/bim/bûm
Tu                î/yî/bî/bûyî
Ew               e/ye/be/bû
Em          in/ne/bin/bûn
Hûn        in/ne/bin/bûn
Ew          in/ne/bin/bûn

↓↓

im/î/e/in            بعد از یک حرف صامت
me/yî/ye/ne      بعد از یک حرف صدادار

Ew mamosta ye           او معلم است
Eger tu karmend bî    اگر تو کارمند شوی
Av sar e                    آب سرد است
Ez karker bûm          من کارگر بودم
Ez karmend im        من کارمند هستم
Tu karger î              تو کارگر هستی
Av sar bû                  آب سرد بود
Hûn dirêj in            شما بلند هستید
Eger ew mêr bin             اگر آنها مرد باشند
Wê demê em  li mal nebûn  آن موقع ما در منزل نبودیم
Ez mamosta me  من معلم هستم
Tu Qoçanî yî تو از شهر قوچان هستی
Ew hosta ye   ایشان استادکار است
Hesp beza ne   اسبها تندرو هستند
Ademekî dirêj bû.  یک آدم قد بلندی بود
Ademekî bejin dirêj e.  یک آدم قد بلندی است

b)   –  شدن :  برای اینکه تغییرشدن و تعویض شدن از حالتی را نشان دهد.

Ez          dibim/dibûm/bûm/bibim
Tu               dibî/dibûyî/bûyî/bibî
Ew                   dibe/dibû/bû/bibe
Em            dibin/dibûn/bûn/bibin
Hûn          dibin/dibûn/bûn/bibin
Ew              dibî/dibûn/bûn/bibin

↓↓

Ew dibe mamosta               ایشان معلم می شود
Eger tu yê bibî karmend    اگر تو کارمند بشوی
Av ê sar bibe                    آب سرد خواهد شد
Ez bûm karker                   من کارگر شدم
Ez karmend dibim             من کارمند می شوم
Tu dibî karker                  تو کارگر می شوی
Av sar dibe                     آب سرد می شود
Hûn dibûn mamosta        شما معلم می شدید
Ew ê çê bibe                  آن درست خواهد شد

2 –   در حالت دوم :  فعل کمکی bûn  وقتی که همراه با یک فعل اصلی بیاید (بعنوان قسمت متغییر یا شناسه فعل اصلی  می باشد بعبارت دیگر به تغییر و تصریف فعل اصلی کمک می کند). مثال: (رنگ آبی  تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز  ریشه فعل اصلی ،  و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند).

Eger hûn bûbin mamosta       اگر شما معلم شده باشید ( بشدید)
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  bin فعل کمکی)

Wexta ku ew bûbûn mamosta      موقعی که آنها معلم شده بودند
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  bûn فعل کمکی)

Ew ê bûbe mamosta          او معلم شده باشد (بشود)
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  be فعل کمکی)

Ez diçim (terim) mal     من به منزل (خانه) می روم
Tu çima radibî          تو چرا سرپا (بلند) می شوی؟
Ew naçin          آنها نمی روند
Tu pir dinivîsî     تو زیاد می نویسی
Ez çûbûm mal     من به منزل (خانه) رفته بودم
Hûn ê ketibin jêr      شما به پایین افتاده باشید
Eger ez hatibim       اگر من آمده باشم
Em raketine           ما خوابیده ایم
Tu ketî            تو افتادی
Ew direve       او فرار می کند
Hûn direvin      شما فرار می کنید
Ez ê birevim      من فرار خواهم کرد

Kişandina Lêkeran bi dîtina Dem û Kesan     صرف کردن افعال در کرمانجی ( زمان  ،  شخص)

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez biketima / ketibûma
Tu biketîya / ketibûya
Ew biketa / ketibûya
Em biketina / ketibûna
Hûn biketina / ketibûna
Ew biketina / ketibûna

Ez ê
bikevim
Tu yê bikevî
Ew ê bikeve
Em ê bikevin
Hûn ê bikevin
Ew ê bikevin

Ezdikevim
Tu dikevî
Ew dikeve
Emdikevin
Hûndikevin
Ewdikevin

Ez diketim
Tu diketî
Ew diket
Em diketin
Hûndiketin
Ew diketin

Ez ketibûm
Tu ketibûyî
Ew ketibû
Em ketibûn
Hûnketibûn
Ew ketibûn

Ez ketime
Tu ketiyî
Ew ketiye
Em ketine
Hûnketine
Ewketine

Ez ketim
Tu ketî
Ew ket
Em ketin
Hûnketin
Ew ketin

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Ketin

(افتادن)

Min bixwara / xwaribûya
Te bixwara / xwaribûya
Wî/wê bixwara/xwaribûya
Me bixwara / xwaribûya
We bixwara / xwaribûya
Wan bixwara / xwaribûya

Ez ê bixwim
Tu yê bixwî
Ew ê bixwe
Em ê bixwin
Hûn ê bixwin
Ew ê bixwin

Ez dixwim
Tu dixwî
Ew dixwe
Em dixwin
Hûn dixwin
Ew dixwin

Min dixwar
Te dixwar
Wî/wê dixwar
Me dixwar
We dixwar
Wandixwar

Minxwaribû
Te xwaribû
Wî/wê xwaribû
Me xwaribû
We xwaribû
Wanxwaribû

Minxwariye
Te xwariye
Wî/wêxwariye
Me xwariye
We xwariye
Wanxwariye

Min xwar
Te xwar
Wî/wêxwar
Me xwar
We xwar
Wanxwar

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

 xwarin(خوردن)

(فعل متعدی)

Ez bibûma – bûbûma
Tu bibûyiya – bûbûya
Ew bibûya – bûbûya
Em bibûna – bûbûna
Hûn bibûna – bûbûna
Ew bibûna – bûbûna

Ez ê bibim
Tu yê bibî
Ew ê bibe
Em ê bibin
Hûn ê bibin
Ew ê bibin

Ez dibim
Tu dibî
Ew dibe
Em dibin
Hûn dibin
Ew dibin

Ez dibûm
Tu dibûyî
Ew dibû
Em dibûn
Hûn dibûn
Ew dibûn

Ez bûbûm
Tu bûbûyî
Ew bûbû
Em bûbûn
Hûn bûbûn
Ew bûbûn

Ez bûme
Tu bûyî
Ew bûye
Em bûne
Hûn bûne
Ew bûne

Ez bûm
Tu bûyî
Ew bû
Em bûn
Hûn bûn
Ew bûn

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

bûn(بودن، شدن)

1k.y (yekim kesê yêkhêjmar. – اول شخص مفرد), 2k.p (duyim kesê pirhêjma.– دوم شخص جمع)، برای افعال متعدی در زمانهای گذشته ، ضمایرشخصی کنایه بعنوان فاعل بکار می ر وند.

(رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز ریشه فعل اصلی ،  و رنگ سبز  اضافات / پیشوندهای زمانی هستند).

دو جزء یا قسمت ساختاری فعل: یعنی قسمت ریشه فعل که جزء ثابت فعل است (معنی و مفهوم اصلى فعل را می رساند) که با رنگ قرمز نشان شده است، و قسمت شناسه که جزء متغیّر فعل است (معنی و مفهوم: شخص و تعداد و زمان فعل را می رساند) که با رنگهای آبی و سبز نشان شده است، را در مثالهای فوق الذکر بدقت ملاحظه بفرمایید.

2 –      آمدن             Hatin/  werin

فعل کمکی  Hatin  و حالت مجهولی

فعل  Hatin  بعنوان فعل کمکی وقتی که همراه با یک فعل اصلی بکار می رود، افعال مجهول را درست کرده و در جمله نقش خود را ایفاء می کند و بر اساس زمان و حالت جمله تصریف می شود ( kişandin می شود)، در اینجا فعل اصلی جمله کماکان وضعیت خود را بدون صرف شدن حفظ می کند.  همانطور که ذیلأ ملاحظه می شود فعل کمکی  hatin ، درست کردن حالت مجهولی را در واقع با بودن فعل اصلی متعدی (فعل مفعول دار) در جمله انجام می دهد، چونکه بدون حضور مفعول، یک جمله نمی تواند مجهول شود.

Kevir hate avêtin    سنگ پرتاب شده است
avêt (فعل) kevir (مفعول) Min (فاعل)

Tût têne daweşandin        توت ها با تکان دادن درخت جمع آوری می شوند
dadiweşîne  (فعل)  tûtan (مفعول)  Lale (فاعل)

Av hatîye vexwarin       آب نوشیده شده است
vexwar (فعل) av (مغعول) Lalê (فاعل)

Dar hatine birîn          درختان بریده شده اند
birîne (فعل) dar (مفعول) Cengelvanan (فاعل)

Ew hat kuştin        او کشته شد
Bax hat xirabkirin        باغ خراب شد
Bizin hat firotin       بز فروخته شد
Ji min ra hate gotin       به من گفته شد
Ji wî tê pirsî      از او پرسیده می شود
Ew ê ji wan were xwestin      آن از آنان خواسته خواهد شد
Li wî hatibû xistin         به او زده شده بود
Ji vî rengî hatibû kirîn      از این رنگ خریده شده بود
Bi navekî din dihat nasîn       به یک اسم دیگری شناسایی می شد
Xanî hate hilweşandin        خانه خراب شده است
Kele hatîye avakirin       روستا (قلعه) آباد شده است
Xwarin tê germkirin      خوردنی (غذا) گرم می شود
Mal hatibû miştin           خانه جاروب شده بود
Kar ê bihata birêvabirin      کار اداره (انجام) می شد
Dîtin dihatin gotin          بینش ها گفته می شدند
Di sala 1911,an da serdar Cecoxan li çîyên Axmezarê, bakûra Xorasanê hat kuştin

در سال 1911 میلادی سردار ججوخان در کوههای آخ مزار، شمال خراسان کشته شد

Zimanê me  wêran       زبان ما ویران می شود

در حالت  Hatin – kirinê ، کار از طرف کسی ناشناس که قابل دیدن نیست، انجام می شود. قسمت مصدر فعل همانند اسم، کنایه یا صرف می شود یعنی با گرفتن ê متغییر می شود. مثل dîtin و …

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez ê bihêm (bêm) dîtin
Tu yê bihêyî (bêyî) dîtin
Ew ê bihê (bê) dîtin
Em ê bihên (bên) dîtin
Hûn ê bihên (bên) dîtin
Ew ê bihên (bên) dîtin

Ez dihêm (têm) dîtinê
Tu dihêyî(têyî) dîtinê
Ew dihê/ye (tê/ye) dîtin
Em dihên (tên) dîtinê
Hûn dihên (tên) dîtinê
Ew dihên (tên) dîtinê

Ez dihatim dîtinê
Tu dihatî dîtinê
Ew dihate dîtinê
Em dihatin dîtinê
Hûn dihatin dîtinê
Ew dihatin dîtinê

Ez hatibûm dîtinê
Tu hatibûyî dîtinê
Ew hatibû dîtinê
Em hatibûn dîtinê
Hûn hatibûn dîtinê
Ew hatibûn dîtinê

Ez hatime dîtinê
Tu hatiyî dîtinê
Ew hatiye dîtinê
Em hatine dîtinê
Hûn hatine dîtinê
Ew hatine dîtinê

Ezhatimdîtinê
Tu hatî dîtinê
Ew hat dîtinê
Em hatindîtinê
Hûn hatin dîtinê
Ew hatin dîtinê

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Hatin dîtin
(دیده شدن)

( رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی  bûn،  رنگ قرمز  ریشه فعل کمکی  Hatin،  و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند)

در کرمانجی دو فعل جداگانهhatin    و  werin  معنی و کاربرد شان یکی است (مثل هم هستند). اما در استفاده روزمرهء در میان مردم فعل  Werin  به تنهایی برای حالتهای امری، بلانی، شرطی و زمان آینده استفاده می شود (بجای hatin). تقریبأ در تمامی مناطق مختلف کرمانج نشین چنین است، یعنی در زمانهای گذشته و حال در زبان گفتاری روزانه یا تقریبأ استفاده نمی شود و یا بسیار نادر است. در اینجا صرف کردن این دو فعل را با هم مرور می کنیم ]فعل  Hatin  در همهء زمانها مورد استفاده و کاربرد دارد، که خود دو فرم تصریفی دارد: فرم منظم (قاعده مند) و فرم فشرده (خلاصه شده یا به هم جوش خورده)، معمولأ فرم فشرده در زبان محاوره ای بیشتر استفاده می شود[. فرم خلاصه شده را ذیلأ در داخل پرانتز ملاحظه بفرمایید.

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez bihêm  (bêm
Tu bihêyî  (bêyî
Ew bihê (bê

Em bihên  (bên
Hûn bihên  (bên
Ew bihên  (bên

Ez ê bihêm (bêm

Tu yê bihêyî (bêyî
Ew ê bihê (bê)
Em ê bihên (bên)
Hûn ê bihên (bên)
Ew ê bihên (bên

Ez
dihêm (têm

Tu dihêyî (têyî

 Ew dihê (tê

 Em dihên  (tên

 Hûn dihên (tên
Ew dihên (tên

Ez dihatim
Tu dihatî
Ew dihat
Em dihatin
Hûn dihatin
Ew dihatin

Ez hatibûm
Tu hatibûyî
Ew hatbû
Em hatibûn
Hûnhatibûn
Ew hatibûn

Ez hatime
Tu hatiyî
Ew hatîye
Em hatine
Hûn hatine
Ew hatine

Ezhatim
Tu hatî
Ew hat
Em hatin

Hûnhatin
Ew hatin

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Hatin
(آمدن)

Ez werim
Tu werî
Ew were
Em werin
Hûn werin
Ew werin

Ez ê werim
Tu yê werî
Ew ê were
Em ê werin
Hûn ê werin
Ew ê werin

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  Werin
(آمدن)

 حالت

جمع

مفرد

 فعل

 امری

 bihên (bên

 bihê (bê

Hatin ( آمدن)

 امری

 Werin

 Were

 Werin (آمدن)

همانطور که بیان شد فعل  Hatin  در همهء زمانها می تواند بکار رود، اما فعل   Werin  در بعضی از زمانها عملأ دیگر استفاده نمی شود و یا خیلی کم کاربرد دارد. اما شایان ذکر است که فعل    Werin  در همان زمانهایی که هنوز استفاده کاربردی دارد بمراتب استفاده بیشتری داشته و تقریبأ در تمام مناطق کردستان و منطقه کرمانج شمال خراسان بکار می رود، حتی در حالت امری در واقع جای فعل کمکی  Hatin  را گرفته است و تقریبأ بیشتر اوقات از Were  و یا برای جمع از  Werin  استفاده می شود (کمتر از bê / bên   و یا bihên  استفاده می شود و شاید هم اصلأ استفاده نشود). همانطور که در مثالهای زیر مشهود است، اغلب کردها در واقع راحت هستند که از کلمهء werin استفاده کنند، نه اینکه  bên/bihên  اشتباه باشد یا معنی خودش را نمی دهد بلکه هنگامی که ما از کلمه werin یا were  استفاده می کنیم در واقع بیان حالت امری راحت تر به دل می نشیند و سلیس تر است. بطور کلی واژه های امری  here / were  تقریبأ سنبلی برای کرمانجی شده اند که حتی بعضی از هنرمندان از آن در آهنگهای ترانه ای خود استفاده می کنند.  بطور کلی این دو فعل به آسانی می توانند بجای یکدیگر استفاده شوند:

Êvarî zû bên/ bihên / werin mal, xalê we yê bê/ were    عصری زود به خانه بیایید، دایی شما می آید
Eger ew were/ bê, ez ê jî werim/ bêm      اگر ایشان بیاید، من هم می آیم
Eger ew bê, ez jî têm      اگر ایشان بیاید، من هم می آیم
Dema ku ew werin, em ê bên ba we      وقتی که آنها بیایند، ما می آییم پیش شما
Dema ku ew bên, em ê werin cem we        وقتی که آنها بیایند، ما می آییم پیش شما
Heta ku ew bên/werin xirabkirin, ew ê tê da bimînin     تا موقعیکه آنها خراب بشوند، ما داخلشان خواهیم ماند
Divê hûn bên/werin      بایستی (می شود) شما بیایید

همانند فعل کمکی  Hatin، همچنین گاهأ فعل Werin  نیز برای درست کردن حالت مجهولی استفاده می شود. چونکه این دو فعل کمکی در جمله صرف می شوند و فعل اصلی حالت غیر صرفی خود را حفظ می کند، لذا بهتر است حالت صرف شدن و بجای همدیگر استفاده کردن این دو فعل را مرور کرده و بدقت به خاطر بسپاریم.

Ez sewa gotûbêjê hatime dewetkirin     من برای گفتگو دعوت شده ام
Ew ê werin hilbijartin     آنها انتخاب خواهند شد
Av tê/dihê şêlîkirin       آب لای می شود
Eger em bên xapandin    اگر ما فریب داده بشویم
Ew ê were/bê xwendin       ایشان خوانده می شود
Eger ew bên/werin girtin, ew ê bên/werin destbendkirin  اگر ایشان گرفته شود، او دستبند خواهد شد

بطور کلی با توجه به اینکه تقریبأ تمامی کردها در مناطق مختلف از هر دو فعل فوق الذکر استفاده می کنند لذا از دیدگاه دستور زبان فهمیدن آن برای همگان آسانتر است.

در اینجا دو فعل çûn  و  herin  که از افعال اصلی می باشند اما با توجه به اینکه صرف کردن آنها مشابه دو فعل کمکی  hatin  و  werin  می باشند را با هم مرور می کنیم. در کرمانجی دو فعل جداگانه Çûn  و  Herin  هم معنی بوده و عملکرد یکسانی دارند (در بیشتر مناطق کرمانج نشین گاهأ فرمهای تصریفی آنها را به جای همدیگر استفاده می کنند، که نرمال بوده و از نظر دستور زبانی هم اشکالی ندارد، این در زبان محاوره ای کردهای خراسان هم معمول است). اما در استفاده روزمرهء در میان مردم فعل  Herin  به تنهایی برای حالتهای امری، بلانی، شرطی و زمان حال و آینده استفاده می شود. تقریبأ در مناطق مختلف کرمانج نشین چنین است یعنی در زمانهای گذشته در زبان روزانه یا تقریبأ استفاده نمی شود و یا بسیار نادر است. در اینجا صرف کردن این دو فعل را با هم مرور می کنیم (فعل  Çûn  در همهء زمانها مورد استفاده و کاربرد دارد، فعل  Herin  خود دو فرم تصریفی دارد: فرم منظم (قاعده مند)  و  فرم فشرده یا خلاصه شده یا به هم جوش خورده، معمولأ فرم فشرده در زبان محاوره ای بیشتر استفاده می شود). فرم فشرده شده را ذیلأ داخل پرانتز ملاحظه بفرمایید.

(  رنگ قرمز  ریشه افعال Çûn   و  Herin ، رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ، و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند)

 حالت بلانی (زمان حال

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez biçim
Tu biçî
Ew biçe
Em biçin
Hûn biçin
Ew biçin

Ez ê biçim
Tu yê biçî
Ew ê biçe
Em ê biçin
Hûn ê biçin
Ew ê biçin

Ez diçim
Tu diçî
Ew diçe
Em diçin
Hûn diçin
Ew diçin

Ez diçûm
Tu diçûyî
Ew diçû
Em diçûn
Hûn diçûn
Ew diçûn

Ez çûbûm
Tu çûbûyî
Ew çûbû
Em çûbûn
Hûn çûbûn
Ew çûbûn

Ez çûme
Tu çûyî
Ew çûye
Em çûne
Hûn çûne
Ew çûne

Ez çûm
Tu çûyî
Ew çû
Em çûn

Hûn çûn
Ew çûn

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Çûn

(رفتن)

Ez herim
Tu herî
Ew here
Em herin
Hûn herin
Ew herin

Ez ê herim
Tu yê herî
Ew ê here
Em ê herin
Hûn ê herin
Ew ê herin

Ez diherim (terim)
Tu diherî (terî)
Ew dihere (tere)
Em diherin (terin)
Hûn diherin (terin)
Ew diherin (terin)

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  Herin

(رفتن)

 حالت

جمع

مفرد

 فعل

 امری

 Biçin

Biçe

Çûn (رفتن)

 امری

 Herin

 Here

 Herin (رفتن)

Heke (Eger) ew here, ez ê jî herim    اگر ایشان برود، من هم خواهم رفت
Heke (Eger) ew biçe, ez ê jî biçim         اگر ایشان برود، من هم خواهم رفت
Dema ku ew herin, em ê bi wan re biçin       وقتی که آنها بروند، ما هم با آنها می رویم
Dema ku ew biçin, em ê bi wan re herin        وقتی که آنها بروند، ما هم با آنها می رویم
Heta ku ew nerin/neçin, em jî naçin/narin   تا موقعیکه آنها نروند، ما هم نمی رویم
Divê hûn biçin/herin wan bibînin       بایستی (می شود که) شما بروید آنها را ببینید

3      –      دادن              Dan / dayîn

Dan kirin        (به انجام  رساندن)

در کرمانجی وقتیکه عملی یا کاری را به توسط یک چیزی یا یک کسی دیگر به انجام برسانند (خودش آن را انجام ندهد) از فعل کمکی dan  استفاده می شود، بهمین خاطر فعل dan   بعنوان فعل کمکی نقش خود را ایفاء می کند، یعنی سبب و انگیزهء انجام کاری می شود. فعل اصلی بدون تغییر مثل خود ثابت می ماند، ولی فعل کمکی  dan  با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شود (kişandin  یا  tewandin  می شود).  مثال:

Xanî da çêkirin      خانه را به درست کردن داد
Nan da xwarin       نان را به خوردن داد
Mêr da kuştin      مرد را به کشتن داد
Wan ew bi xayînekî dan kuştin   آنها ایشان را بعنوان یک خائن به کشتن دادند
Ji kerema xwe, van kincan bide şuştin   به لطف خودتان، این لباسها را به شستن بدهید
Kî yê bêx (bax) bi kê bide avakirin       چه کسی باغ را به کی برای آبادکردن بدهد؟
Me berx bi qesêb dabû serjêkirin   ما بره را بوسیله قصاب به کشتن (سر کندن) داده بودیم
Ez ê deynê (dêhnê) te bi bavî te bidimdayin (هر دو فعل هم ‘dan’هستند)
من قرض شما را بوسیلهء پدرت به پرداختن خواهم داد

وقتی که فعل کمکی  dan  در جمله با توجه به زمان و شخص  تصریف شود و فعل اصلی جمله بصورت مصدر باشد در این صورت آن عمل به انجام رسیده است. مثال:

Ez şagirdekî didim xelatkirin    من یک شاگرد (دانش آموز) را هدیه می دهم
Min xanî da  avakirin            (من خانه را آباد کردم)         من خانه را دادم برای آبادکردن
Lalê kirasên xwe dan şûştin     لاله خانم پیراهن هایش را به شستن داد
Apo mîya xwe dide serjêkirin        عمو میش خود را به کشتن (سر بریدن) می دهد
Damarî (dêmarî) ya wî nanê xwe li mala xelkê dide çêkirin
زن بابای ایشان نان خود را در منزل مردم به درست کردن می دهد
Bamarî (bavmarî) ya wî ê karî xwe bi xelkê bide kirin
پدر اندر ایشان کار خود را بوسیله مردم به انجام خواهد رساند
Dolet li ser zemînên me bendavan didin çêkirin
دولت بر روی زمینهای ما سد به ساختن می دهد (دولت روی زمینهای ما سدسازی می کند)
Hevalî min qesrek da çêkirin    دوست من یک کاخ (خانه مجلل) به ساختن داد
Wê xwarin da çêkirin      او خوراک (غذا) را به درست کردن داد
Lalê biskên xwe dan hûnandin    لاله خانم زلف هایش را به بافتن داد
Min gulek da Lalê       من یک گل به لاله خانم دادم
Min du kitab dane Lalê      من دو کتاب به لاله خانم دادم
Min xanîyêk da çêkirinê     من یک خانه به درست کردن (ساختن) دادم
Min sê xanî dan çêkirinê       من سه عدد خانه به ساختن دادم
Min dilê xwe daye yarê       من دل خودم را به یار داده ام

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Min bida çêkirin

. . .

Ez ê bidim çêkirinê
Tu yê bidî çêkirinê
Ew ê bide çêkirinê
Em ê bidin çêkirinê
Hûn ê bidin çêkirinê

Ew ê bidin çêkirinê

Ez didim çêkirinê
Tu didî çêkirinê
Ew dide çêkirinê
Em didin çêkirinê
Hûn didin çêkirinê
Ew didin çêkirinê

Min dida çêkirinê
Te dida çêkirinê
Wê/wê dida çêkirinê
Me dida çêkirinê
We dida çêkirinê
Wan dida çêkirinê

Min dabû çêkirinê
Te dabû çêkirinê
Wî/wê dabû çêkirinê
Me dabû çêkirinê
We dabû çêkirinê
Wan dabû çêkirinê

Min daye çêkirinê
Te daye çêkirinê
Wî/wê daye çêkirinê
Me daye çêkirinê
We daye çêkirinê
Wan daye çêkirinê

Min da çêkirin(ê
Te da çêkirinê
Wî/wê da çêkirinê
Me da çêkirinê
We da çêkirinê
Wan da çêkirinê

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

dan çêkirin
(به ساختن دادن)

Min bida nivîsandin

. . .

Ez ê bidim nivîsandin
Tu yê bidî nivîsandin
Ew ê bide nivîsandin
Em ê bidin nivîsandin
Hûn ê bidin nivîsandin
Ew ê bidin nivîsandin

Ez didim nivîsandin
Tu didî nivîsandin
Ew dide nivîsandin
Em didin nivîsandin
Hûn didin nivîsandin
Ew didin nivîsandin

Min dida nivîsandin
Te dida nivîsandin
Wî/wê dida nivîsandin
Me dida nivîsandin
We dida nivîsandin
Wan dida nivîsandin

Min dabû nivîsandin
Te dabû nivîsandin
Wî/wê dabû nivîsandin
Me dabû nivîsandin
We dabû nivîsandin
Wan dabû nivîsandin

Min daye nivîsandin
Te daye nivîsandin
Wî/wê daye nivîsandin
Me daye nivîsandin
We daye nivîsandin
Wan daye nivîsandin

Min da nivîsandin
Te da nivîsandin
Wî/wê da nivîsandin
Me da nivîsandin
We da nivîsandin
Wan da nivîsandin

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  dan nivîsandin
(به نوشتن دادن)

تعدادی دیگر از فعل های dan  را ذیلأ مشاهده بفرمایید، لطفأ آنها را صرف کنید و در دفتر خود بنویسید.

Dan xwarin, dan anîn, dan kişandin, dan nivîsîn, dan şûştin, dan firotin, dan dirûtin, dan kelandin, dan helandin, dan şikandin, dan mirandin, dan revandin, dan vexwarin, dan vêxistin, dan miştin, dan dîtin, dan parastin, dan tirsandin, dan çêrandin, dan girtin, …

4   –         کردن        Kirin

فعل کمکی    kirin    و زمان آینده نزدیک (کمی مانده به انجام دادن چیزی)

فعل  kirin  برای انجام کاری در زمان آیندهء نزدیک  ( bê/bihê – pêşî ) بعنوان فعل کمکی بکار می رود (در واقع بجای ê  نشان زمان آینده از dikim استفاده می شود).  در اینجا هم فعل اصلی جمله و هم فعل کمکی kirin  با توجه به زمان و حالت جمله تصریف و متغییر می شوند (tewandin   و یا  kişandin  می شوند). مثال:

Ez dikim herim postexanê  من تقریبأ (کمی مانده) می کنم که بروم پستخانه
Ew dike şîvê bixwe  او تقریبأ (کمی مانده) می کند که شام را بخورد
Em dikin tilifon bikin    ما کمی مانده (می رویم) که تلفن بکنیم
Wan dikir/dikira bihatina   آنها تقریبأ (می خواستند) بیایند
We dikir/dikira çi bikira     شما تقریبأ (می خواستید) چه بکنید؟
Ez dikim herim ba wî      من تقریبأ (کمی مانده) بروم پیش ایشان
Tu dikî bi kuda herî          شما تقریبأ (می خواستید) به کجا بروید؟
Lale dike ku hinek mêwe ji me ra bîne  لاله خانم تقریبأ (می رود) که تعدادی میوه برای من بیاورد
Em dikin ji vir herin    ما تقریبأ (نزدیک به) می کنیم که از اینجا برویم
Min dikir fitara xwe vebikira         من می کردم که (نزدیک بود که) افطار خود را باز بکنم
Wî dikira vegerîya           ایشان می کند که (نزدیک به) برگردد
Me dikira ji we bistanda         من می کردم که (نزدیک به) از شما بستانم
Min xwîn jê der kir
Te ji wan pirs kir
Me sohbeteke xweş kir
We govend şad kir
Te ez dilxweş kirim
Ez dikim nîn (nên) bixwim            من می کنم که (نزدیک است که) نان/غذا بخورم
Tu dikî bizinê bidoşî        تو می کنی که (نزدیک است که) بز را بدوشی
Ew dike giskekê bikire          ایشان می کند که (نزدیک است که) یک بزغاله بخرد
Hûn dikin darekê bibirin        شما می کنید که (نزدیک است که) یک درخت را ببرید
Ew dikin kitabekê bixwînin         آنها می کنند که ( نزدیک به) یک کتاب را بخوانند
Min dikira biketima        من می کردم (نزدیک بود که) بیافتم
Wî dikira bihata         ایشان می کرد که (نزدیک بود که) بیاید
Danîyal dikira ji kêfan bifirîya  دانیال می کرد که (نزدیک بود که) از کیف و خوشحالی پرواز کند
Min dikira kevir biavêta   من می کردم که (نزدیک بود که) سنگ را پرتاب بکنم
Danîyal dikira nan bixwara         دانیال می کرد که (نزدیک بود که) نان/غذا را بخورد
Wan dikira ew bidîta              آنها می کردند که (نزدیک بود که) او را ببینند

5   –             Zanîn          دانستن

فعل کمکی  zanîn :وضعیت دانستن و حالت توان انجام کاری (فعل اصلی) را در جمله بیان می کند. تصریف آن در زمانهای مختلف، معمولأ اضافات  ( پیشوندهای)  di   و  bi  را نمی گیرد (البته در بعضی از مناطق کرمانج نشین پیشوندهای  di  و bi  را بالاخص در زبان محاوره ای بکار می برند، از جمله در منطقه کرمانج شمال خراسان) بلکه اضافات شخصی  (فعل کمکی bûn )  را می گیرد. (از نظر معنی مانند کلمهء  Know  در انگلیسی است).

Ez dizanimbixwim       من می دانم (توانستن) بخورم
Ez ê zanibimbixwim      من بدانم بخورم
Min zanîbûbixwara      من می دانستم بخورم
Min ê zanîbûya bixwara     من دانسته بودم بخورم
Eger ez zanibimbixwim      اگر من بدانم بخورم
Xwezî ez zanibimbixwim          می خواهی من بدانم بخورم
Zanibebixwe       بداند بخورد
Eger min zanîbûya bixwara          اگر من دانسته بودم بخورم
Xwezî min zanîbûya bixwara               می خواهی من دانسته بودم بخورم
Divê min zanîbûya bixwara        بایستی من دانسته بودم بخورم
Ez dizanimbiçim / herim        من می دانم بروم
Ez ê zanibimbiçim/ herim      من بدانم بروم
Min zanîbûmbiçûma       من دانسته بودم بروم
Min ê zanîbûma biçûma        من بدانسته بودم بروم
Eger ez zanibimbiçim         اگر من بدانم بروم
Xwezî ez zanibimbiçim        می خواهی من بدانم بروم
Dive ez zanibimbiçim       بایستی من بدانم بروم
Zanibebiçe / here       بداند برود
Eger min zanîbûma biçûma           اگرمن دانسته بودم بروم
Xwezî min zanîbûma biçûma        می خواهی من دانسته بودم بروم
Divê ez zanîbûma biçûma        بایستی من دانسته بودم بروم
Min zanîbû sêv bixwara       من دانسته بودم سیب را بخورم
Min zanîbû sêv bixwarina        من دانسته بودم (می دانستم) سیبها را بخورم
Ez nizanimbixwim         من نمی دانم بخورم
Tu nizanîbiçî /herî     تو نمی دانی بروی

6  –           خواستن               Xwestin

فعل کمکی  xwestin ،  در واقع حالت خواستن برای ” انجام دادن ” و یا  ” شدن ”  کاری (فعل اصلی) را در جمله می رساند. در اینجاهم فعل اصلی و هم فعل کمکی در جمله با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شود (kişandin  یا  tewandin  می شود).  مثال:

Ez dixwazimherim      من می خواهم بروم
Tu dixwazî çi bikî      شما می خواهید چه بکنید؟
Ez dixwazim tu rind bibî               من می خواهم تو خوب باشی
Min xwest tu rind bûbûya            من می خواستم تو خوب بوده باشی
Te xwestbibî çi       شما خواستید چه بشوید؟
Ez dixwazimbixwim         من می خواهم بخورم
Ez dixwezim tu herî        من می خواهم تو بروی
Min xwest ji te ra tiştekî bibêjim      من خواستم برای تو یک چیزی را بگویم
Wan xwestibû kargeran ji kêr bavêjin        آنها خواسته بودند کارگران را از کار بندازند
Tu dixwezî ku ez herim       تو می خواهی که من بروم
Ez dixwezim ku ji min ra bibêjî        من می خواهم که برای من بگویی
Min dixwest ku nameyê (namê) bişînî          من می خواستم که نامه را بفرستید
Ew dixwezin ku pêz bidoşin              آنها می خواهند که گوسفندان را بدوشند
Min dixwest ku wê ji bîr nekin   من می خواستم که آن را فراموش نکنید
Ji xwedê dixwezim ku jê ra tu bela nêbe       از خدا می خواهم که برای او هیچ بلایی نیاید

7  –        توانستن         Karin (kanîn / şekirin

فعل کمکی  Karin  در جمله وضعیت توانایی انجام  فعل اصلی را بیان می کند (بعبارت دیگر فعل کمکی karin  برای بیان توانایی انجام کاری استفاده می شود). تصریف آن در زمانهای مختلف معمولأ  در بعضی از مناطق کرمانج نشین اضافات  ( پیشوندهای)  di   و  bi  را نمی گیرد بلکه همانند فعل اصلی اضافات شخصی (فعل کمکی bûn)  را می گیرد (بعبارت دیگر هم فعل کمکی Karin  و هم فعل اصلی در جمله با توجه به زمان و حالت جمله تصریف می شوند). (این فعل کمکی از نظر معنی مانند کلمات   able to , can در انگلیسی است).  در بعضی از مناطق کرمانجی از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان همچنین از کلمهء  şekirin  که هم معنی با هم می باشند استفاده می شود. بطورکلی وقتی که این دو فعل کمکی هم معنی در یک جمله قرار می گیرند حالت توان و قدرت انجام کاری را می رسانند. مثال:

Ez kanim (dikarim / dikam) wî bibînim       من می توانم او را ببینم
Ew kare (dikare / dikane / şedike) bireve         او می تواند فرار کند
Em kanin (dikanin / dikarin) mişkulê hel bikin      من می توانم مشکل را حل کنم
Hûn karin firokan bi hewa bixin     شما می توانید هواپیماها را هوا کنید؟
Me kanîbû (karîbû) ew bikutana       ما توانسته بودیم او را بکوبیم
Te karîbû jê re bigota            تو توانسته بودی برای او بگویی                  .
Ez karim pîyano lêxim      من می توانم پیانو بزنم
Wî karibû bi lez bireve   او می توانست به تندی بدود
Ez karim (dikarim / şedikim) herim     من می توانم بروم؟
Ez nikarim (şenakim) bixwim       من نمی توانم بخورم
Tu nikarîbiçî        تو نمی توانی بروی
Ez karimbixwim        من می توانم بخورم
Ez ê karibimbixwim       من بتوانم بخورم
Min karîbûbixwim        من توانسته بودم (می توانستم) بخورم
Min karîbûya bixwara      من می توانسته بودم بخورم
Eger ez karibimbixwim          اگر من بتوانم بخورم
Xwezî ez karibimbixwim        می خواهی من بتوانم بخورم
Divê ez karibimbixwim       بایستی من بتوانم بخورم
Karibebixwe          بتواند بخورد
Eger min karîbûya bixwara      اگر من توانسته بودم بخورم
Xwezî min karîbûya bixwara          می خواهی من توانسته بودم بخورم
Divê min karîbûya bixwara         بایستی من می توانسته بودم بخورم
Ez karimbiçim /herim   من می توانم بخورم
Ez ê karibimbiçim /herim        من بتوانم بروم
Ez karîbûmbiçûma        من توانسته بودم بروم
Ez ê karîbûma biçûma      من می توانسته بودم بروم
Eger ez karibimbiçim /herim      اگر من بتوانم بروم
Xwezî ez karibimbiçim /herim        می خواهی من بتوانم بروم
Karibebiçe /here         بتواند برود
Eger ez karîbûma biçûma       اگر من توانسته بودم بروم
Xwezî ez karîbûma biçûma    می خواهی من توانسته بودم بروم
Divê ez karîbûma biçûma         بایستی من توانسته بودم بروم
Min dikarîbû sêv bixwara           من توانسته بودم (می توانستم) سیب را بخورم
Min dikarîbû sêv bixwarina        من توانسته بودم سیب ها را بخورم
Ez şedikim (dikarim) wî hevalî bi xwe ra bibim       من می توانم آن دوست را با خودم ببرم
Tu dikarî (şedikî) ji min ra wê çîrokê bêjî          تو می توانی برای من آن داستان را بگویی
Wî şekiribû (karibû) hevaltîya min bike          او توانسته بود دوستی با من را بکند
Me dikaribû cewaba xwe bida                 ما می توانستیم جواب خود را بدهیم
We yê karibûya vî karî bikin        شما توانسته بودید (می توانستید) این کار را بکنید

8   –    لازم بودن ، بایستن        Divê / Divi (divîya / diviya)  –  Bivê/ Bivi (bivîya / biviya

فعل   divi (برای زمان حال)   یا  bivi (زمان آینده)  به معنی لازم بودن ، بایستن، می تواند بعنوان فعل کمکی بکار روند، البته کاربرد آن در بعضی از مناطق کرمانج نشین از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان  کمتر است. در هنگام بکارگیری این فعل کمکی در جمله، در واقع هم فعل اصلی و هم divî  با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شوند. با توجه به اینکه این فعل کمکی معمولأ کاربرد زیادی نداشته لذا بطور گسترده تصریف نشده است. این فعل کمکی در حالت سوم شخص بیشتر استفاده و کاربرد دارد، بیشتر در زمانهای حال، آینده و حالت بلانی استفاده دارد، و بطور کلی در تمام زمانهای گذشتهء این فعل کمکی کاربردی گسترده ندارند. این فعل کمکی اغلب بیانگر حالتی همچون (الزام – اجبار – توانایی – امکان و …) می باشد. این فعل شکل مفرد و جمع نداشته و همانطور که در ابتدا مطرح شد هیچگاه به تنهایی (به عنوان فعل اصلی) به کار نمی روند بلکه بعد از آنها همیشه یک فعل اصلی وجود دارد.

divi  –  که به معنای « باید» یا «بهتر بودن» است، به زمان (حال یا آینده) اشاره دارد. کلمهء gerê   و یا  gerek  در بعضی از مناطق از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان گاهأ بجای این فعل کمکی برای حالت اجبار یا مجبور بودن، استفاده می شود (مترادف gerê  در انگلیسی  has to  می باشد).   مثال:

Ez gerê duçerxê çêbikim          من باید دوچرخه را درست کنم.
Eger bivê (bivîya), ez  jî têm     اگر بشود، من هم می آیم.
Divê ez herim   بایستی (می شود) من بروم.   >   Divîya ez biçûma   می بایست (می شد) من می رفتم (بروم)
Navê ez herim   نبایستی (نمی شود) من بروم.  >   Divîya ez neçûma  می بایست (می شد) من نمی رفتم
Navê ez bixwim  نبایستی (نمی شود) من بخورم.  >  Divîya min nexwara    می بایست (می شد) من نخورم
Navê ew bêbe
Divi tu bi min ra bêbî (bêwî  بایستی تو با من بیایی  >  Divîya tu bi min ra bihatayî  می بایست (می شد) تو با من بیایی
Divê hûn dereng nemînin     شما نبایستی دیر بمانید
Divê tu sîgarê nekişînî  شما بایستی سیگار نکشید  >  Divîya te sîgar nekişanda  می بایست (می شد) تو سیگار نکشی
Divi tu destên xwe bişoyî
Divê ez rakevim
Diviya ez saet di 4,an da biçûma
Diviya tu hatibûya
Divîya wan xwe bişûştina
Divîya we guhdarî bikira
Min yara xwe nedît, divîya min yara xwe bidîta
Wexta ku ez bigêhiştama wir, Divîya min jê ra tilifon bikira
Diviyabû  me ew dîtibûya
Divîyabû ez çûbûma
Divîyabû  me nan xwaribûya
Bavê we li we dipirsî, Divîyabû we jê ra gotibûya
Dizan dore li me girtibû, Divîyabû me diz girtibûna
Divê ez vê nivîsê tevabikim      بایستی (احتمال یا انتظار) من این نوشته را تمام کنم
Divê ew qet qala wê babetê neke      بایستی او اصلأ بحث آن موضوع را نکند
Divê hûn ji wan re bibêjin       بایستی شما به آنها بگویید
Diviya (divîya) we jê re bigota       بایستی شما به او می گفته اید (بگفته اید)
Diviya wê haka nekira       بایستی او (مونث) اینطور نمی کرده است
Diviyabû em neçûna/neçûbûna            می بایستی ما نرفته بودیم
Divê ez werim    بایستی (می شود) من بیایم
Divîya tu biçûyayî        می بایستی شما می رفتید
Diviyabû me xwestibûya      می بایستی ما خواسته بودیم
Divê ez biçim        بایستی من بروم
Divê tu hevalê min bibînî      بایستی تو دوست من را ببینی
Divê ew bên      بایستی آنها بیایند
Divê em tiştên ku dixwin, di pêşî da bişon  بایستی ما چیزهایی را که می خوریم، قبلأ بشوریم
Divê hûn henjîran bixwin        بایستی شما انجیرها را بخورید
Divê xizan biçin debistanê      بایستی بچه ها بروند به دبستان
Divîya min hevalekî xwe bidîta       می بایستی من یک دوست خود را می دیدم
Divîya we ez bidîtama      می بایستی شما، من را می دیدید
Divîya me nan bixwara        می بایستی (می شد) ما نان (غذا) بخوردیم
Divîya wan dar bibirîna          می بایستی (می شد)  آنها درختان را ببرند
Divîyabû min yêk dîtibûya            می بایستی من یکی را دیده باشم
Divîyabû we li min temaşe kiribûya         می بایستی شما به من تماشا کرده باشید
Divîyabû te dilê kesî nehiştibûya           می بایستی تو دل کسی را پس نمی زدی


صرف و نحو در کرمانجی Tewandin / Tawdan

صرف و نحو در کرمانجی                 Tewandin / Tawdan

فعل

زبانهای تصریفی دارای ادبیات صرف و نحوی هستند، بدین معنی که در آن افعال دارای ریشه بوده و متغیر می‌شوند. همانطور که در فارسی ; وند، پسوند و پیشوند وجود دارد (به انگلیسی (affix, prefix, suffix :، در کرمانجی به آن   pirtik, paşpitik, pêşpirtik  می گویند.  pirti   (Pirtik  در واقع همان وصله (تکه پارچه و یا تکه کهنه کوچک) است که به لباس  می دوزند یا وصل می کنند.

کلمات قابل تغییر دادن، کج کردن و یا کنایه کردن در کرمانجی، از قرار ذیل می باشند:

1 –  اسم
2 –  ضمایر
3 –  ارقام و اعداد
4 –  فعل

در کرمانجی واژه هایی که ثابت هستند (تغییر و یا کج و کنایه نمی شود) شامل:

الف – صفت   ( gewr, rind, bilindtir, mezin, qeşeng, … )
ب – قید     ( îro, hînga, nêzîk, bes, kêm, kînga, nika, paşî, berî, …)
ج – حروف اضافه  ( di, li, ji, di – da, ji – ra, …)
د – حروف ربطی    ( wek, û, yanku, lê, ku, … )
و – حروف ندا    ( Lê, Lo, ax, way, ox, tûf, hey, wax, … )

در درسهای قبلی مباحث کنایه و کج کردن ” اسم “، ” ضمایر ” و ” اعداد و ارقام ”  به تفصیل بیان شدند، در این جلسه در واقع آخرین مبحث صرف و نحو، یعنی ” فعل ” را بررسی می کنیم.

صرف کردن فعل در کرمانجی      Kişandina Lêkeran

فعل که در کرمانجی به آن lêker  و یا lêkar  که خود از دو کلمهء kar  (کار)  و حرف اضافهء مرکب lê (یک ضمیر یا یک اسم +  li) درست شده است(lê + kar)  در بارهء این حرف اضافه قبلأ بطور مبسوط صحبت شده است، لطفأ در صورت نیاز به آن مراجعه بفرمایید، بطور کلی کلمهء  lêkar  یعنی کار روی آن انجام شده یا انجام کاری را می رساند. فعل یکی از واژه‌های متغییر و تصریفی در کرمانجی است که در یکی از زمانهای گذشته، حال و  یا آینده می باشد. بطور کلی یک فعل دارای:  ویژگی ها و اجزایی است.

1 – ویژگی‌های فعل

هر فعل دارای این مفاهیم است (این مفاهیم در یک فعل بصورت مستتر و پنهان وجود دارند): (معنی ـ زمان – شخص ـ تعداد).

1-  در فعل مفهوم: معنی انجام‌ دادن کاری نهفته است: لاله خانم  گل می چیند.
2 –  در فعل مفهوم: زمان انجام دادن کار نیز وجود دارد: گذشته، حال، آینده.
3 – در فعل مفهوم: شخص انجام دهنده کار نیز وجود دارد: اول شخص (متکلم) ، دوم شخص (مخاطب)، سوم شخص (غایب).
4 – در فعل مفهوم: تعداد و یا بعبارت دیگر مفرد یا جمع‌ بودن نیز وجود دارد: هر کدام از فعل‌های اول شخص، دوم شخص و سوم شخص ممکن است مفرد یا جمع باشد.

همانطور که خواهیم دید، تغییر یا صرف فعل در واقع با توجه به این شش ساخت شخصی (مفرد، جمع) در زمانهای مختلف می باشد، که در قسمت متغییر (شناسه) فعل خود را نمایان می سازد.

2 – اجزاء فعل

هر فعل دارای دو جزء یا قسمت ساختاری است:  1- قسمت بُن (ریشه) فعل   2- قسمت متغییر (شناسه) فعل

1 –  قسمت بن (ریشه) فعل: جزء ثابت فعل است که معنی و مفهوم اصلى فعل را نشان مى‌دهد. در کرمانجی هر فعل داراى ریشه است و در همه ساخت‌های فعل ثابت است و تکرار می شود.

ریشه، خود، دو گونه است:    الف : ریشه گذشته،     ب : ریشه حال.

الف –  ریشه گذشته:  با برداشتن پسوند   n  –  ویا  in  –   از قسمت مصدر فعل، ریشه فعل (زمان گذشته) درست می‌شود.  در زبان کردی کلمهء ریشه را گاهأ  kok  یا  qorneنیز می‌گویند. (ریشه گذشته در حالتهای تصریفی افعال‌ زمانهای گذشته حضور دارد).

ketin  >  ket     ,  çûn  >  çû

ب –  ریشه حال: با برداشتن پیشوند  – bi و پسوند   e –   از فعل امری، قسمت باقی مانده همان ریشهء فعل (زمان حال) می‌باشد. (ریشه حال در افعال زمانهاى حال، آینده و حالت امری وجود دارد).

bireve  >  rev

روش دیگر بدست آوردن ریشهء فعل (زمان حال):  در واقع از فعل زمان حال (اول شخص مفرد) است، بدین صورت که با برداشتن پیشوند -di   و پسوند  im – از فعل زمان حال (اول شخص مفرد) آنچه که باقی می ماند همان ریشه فعل (زمان حال) است.

dikevim  >  kev         ,        dirêjim  >  rêj      ,      direvim >   rev

2 –  قسمت متغییر (شناسه) فعل: جزء متغیّر فعل است که معمولأ شخص و تعداد و زمان فعل را نمایان مى‌کند، این قسمت از فعل که همیشه در حال تغییر یافتن می باشد در صرف کردن فعل (kişandina lêkeran ) بسیار مهم است. گاه پیش مى‌آید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال:
شنیدم، شنیدى، شنید ـ شنیدیم، شنیدید، شنیدند، (م، ی، – ، یم، ید، ند).

در این مثال، شنید ریشه است و اجزاى دیگر، شناسه‌اند. (در افعال گذشته، سوم شخص مفرد قسمت شناسه ندارد).
(رنگآبی و سبز قسمت متغییر یا شناسه فعل، رنگ قرمز قسمت ثابت یا ریشه فعل)

Ez dibîzim
من می شنوم.

زمان حال  =   di  +  ریشه زمان حال   +  فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez direvim   (من فرار می کنم)

زمان گذشته  =  ریشه زمان گذشته  + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez ketim  (من افتادم)

زمان گذشته استمراری  =  di +  فعل گذشته   + فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez diketim  (من می افتادم)

زمان ماضی نقلی  =  ریشه زمان گذشته  +  فرم مناسب فعل کمکی bûn
Ez ketime  (من افتاده ام)

زمان آینده  =  فاعل  +  ê  +  بلانی  ( زمان حال )
Ez ê birevim  (من فرار خواهم کرد)

بلانی (زمان حال) = با جایگزینی پیشوندbi  به جای di  (در فعل زمان حال) بدست می آید (birevim)
بلانی (زمان گذشته) = bi   +  فعل زمان گذشته  +  فرم مناسب  a  +  bûn  بدست می آید (biketima)
Bila ez biketima

افعال کمکی در کرمانجی         Lêkerên alîkar

قابلیتهای مختلف افعال کمکی

فعل کمکی فعلى است که  کمک مى‌کند تا ساخت‌هاى گوناگون فعل اصلی (با توجه به: زمان، شخص، تعداد)  بوجود آیند، بعبارت دیگر افعال کمکی کارشان کمک به فعل اصلی جمله برای ایفای نقش فعلی اش در تشکیل عبارات فعلی مناسب می‌باشد. رفته بودم (گذشته دور)، خواهم رفت (آینده)، خورده است (گذشته نزدیک)، و … ( کلماتی که به رنگ آبی نشان شده اند افعال کمکی و رنگ قرمز افعال اصلی هستند).

در زبان های کردی، فارسی و انگلیسی و دیگر زبان ها، جمله ای بدون فعل نمی تواند ساخته شود، یعنی اگر جمله ای دارای یک فعل اصلی نباشد، آنگاه از افعالی که در فارسی آنها را « فعل معین یا ربطی » (مثل: است، بود، شد، گشت، … ) و در کرمانجی و انگلیسی آنها را فعل کمکی می نامند، استفاده می شود.

در کرمانجی افعال کمکی در واقع افعالی هستند که تغییر و تصریف آنان کمک به ساختن زمانهای مختلف برای فعل اصلی در جمله می کنند، و همچنین گاهأ بیان توانایی انجام کاری را می رسانند. افعال کمکی گاهأ خود می توانند بعنوان فعل اصلی در جمله بوده و همان تصریف خودشان را نیز داشته باشند. مهمترین فعل‌هاى کمکی ( 8 فعل)  که در کرمانجی در میان مردم کاربرد زیادی دارند ذیلأ در فرم مصدر آن بیان شده اند:

1 –  Bûn              (بودن، شدن)
2 –  Hatin           (آمدن)
3 –  Dan                (دادن)
4 –  Kirin             (کردن)
5 –  Zanîn             (دانستن)
6 –  Xwestin                 (خواستن)
7 –  Karin (şekirin     (توانستن)
8 –  Divê (divîya           (بایستن / لازم بودن)

1-         Bûn        (بودن، شدن)

از افعال کمکی فوق الذکر، در واقع فعل کمکی   bûn  از دیدگاه محاوره ای و نوشتاری در میان مردم مورد استفاده و کاربرد زیادی دارد. این فعل کمکی دو فرم و حالت تصریفی دارد که در اینجا با آوردن مثالهایی آنان را زلال و شفاف می کنیم تا هنگامی که بعنوان فعل کمکی و یا فعل اصلی هستند براحتی قابل تمییز و تشخیص باشند.

با توجه به اینکه فعل کمکی Bûn  بطور بسیار گسترده در زبان محاوره ای و نوشتاری استفادهء دارد، لذا توضیح کامل آن الزامی است (کاربرد فعل کمکی   Bûnدر کرمانجی در واقع همانند فعل کمکی to be  در انگلیسی می باشد). شکلهای گوناگون حالت تصریفی فعل کمکی  ” بودن / شدن ”   Bûn  را در زمانهای مختلف با هم مرور می کنیم (البته  bûn گاهأ به تنهایی بعنوان فعل اصلی، و یا همزمان هم فعل اصلی و هم فعل کمکی نیز در جمله بکار می رود، مثال:   … bûbûm, bibim).  فعل کمکی  bûn   دو معنی در کرمانجی دارد، که ذیلأ با آوردن مثالهایی این مهم نیز شفاف و زلال می شود:

a)        بودن     bûn

Ew Lale ye     آن لاله خانم است.
Mele Nesirdîn baqil bû     ملا نصرالدین عاقل بود.
Em bilûrvan in           ما نی زن هستیم.

b)         شدن    bûn

Ez dibim şivan       من چوپان می شوم.
Ez dibim bilûrvan       من نی زن می شوم.
Ew ê bibe kesekî mezin   ایشان یک فرد بزرگی خواهد شد.

در اینجا ذیلأ فعل کمکی  bûn  را صرف می کنیم  (توضیح اینکه، اگر تصریفهای فعل کمکی bûn در جمله بعد از یک اسم یا ضمیر و یا یک صفت قرار بگیرد از نظر املایی جدای از آنان نوشته می شود، اما اگر بعد از یک فعل باشد از نظر املایی به آن وصل می شود). جمله ای که فعل اصلی ندارد فعل کمکی رل و تقش آن را بعهده می گیرد.  (رنگآبی  تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز  ریشه فعل اصلی،  و رنگ سبز  اضافات یا پیشوندهای زمانی هستند).

Bûn       بودن، شدن

زمان حال
Ez im       (من هستم)  منم
Tu yî        تویی  (تو هستی)
Ew e        اوست (او است)
Em in       ماییم (ما هستیم)
Hûn in      شمایید (شما هستید)
Ew in        آنهایند (آنها هستند)

Ez kurmanc im      من کرمانج هستم
Tu kurmanc î         تو کرمانج هستی
Ew kurmanc e       او کرمانج است
Em kurmanc in      ما کرمانج هستیم
Hûn kurmanc in     شما کرمانج هستید
Ew kurmanc in      آنها کرمانج هستند

Ez birçî me       من گرسنه هستم
Tu birçî yî         تو گرسنه هستی
Ew birçî ye      او گرسنه است
Em birçî ne       ما گرسنه هستیم
Hûn birçî ne      شما گرسنه هستید
Ew birçî ne        آنها گرسنه هستند

Ez direvim      من فرار می کنم
Tu direvî        تو فرار می کنی
Ew direve     او فرار می کند
Em direvin     ما فرار می کنیم
Hûn direvin   شما فرار می کنید
Ew direvin    آنها فرار می کنند

زمان آینده
Ez ê karmend bibim       من کارمند خواهم  شد
Tu ê karmend bibî          شما کارمند خواهید شد
Ew ê karmend bibe        او کارمند خواهد شد
Em ê karmend bibin       ما کارمند خواهیم شد
Hûn ê karmend bibin       شما کارمند خواهید شد
Ew ê karmend bibin        آنها کارمند خواهند شد
زمان گذشته
Ez şagird bûm     من دانش آموز بودم
Tu şagird bûyî    تو دانش آموز بودی
Ew şagird bû        او دانش آموز بود
Em şagird bûn      ما دانش آموز بودیم
Hûn şagird bûn      شما دانش آموز بودید
Ew şagird bûn      آنها دانش آموز بودند

زمان گذشته دور (ماضی بعید
Ez nexweş bûbûm     من بیمار شده بودم
Tu nexweş bûbûyî    تو بیمار شده بودید
Ew nexweş bûbû   او بیمار شده بود
Em nexweş bûbûn     ما بیمار شده بودیم
Hûn nexweş bûbûnشما بیمار شده بودید
Ew nexweş bûbûn   آنها بیمار شده بودند

زمان گذشته نزدیک (ماضی نقلی
Ez nexweş bûme   من بیمار شده ام
Tu nexweş bûyî  تو بیمار شده ای
Ew nexweş bûye او بیمار شده است
Em nexweş bûne    ما بیمار شده ایم
Hûn nexweş bûne   شما بیمار شده اید
Ew nexweş bûne    آنها بیمار شده اند

زمان گذشته استمراری
Ez karmend dibûm   من کارمند می شدم
Tu karmend dibûyî   تو کارمند می شدی
Ew karmend dibû     او کارمند می شد
Em karmend dibûn    ما کارمند می شدیم
Hûn karmend dibûn   شما کارمند می شدید
Ew karmend dibûn    آنها کارمند می شدند

حالت امری
Karmend bibe     کارمند بشو
Karmend bibin  کارمند بشوید

حالت بلانی
Ez ê karmend bibûma            من کارمند می شدم (بشدم)
Tê (Tu yê) karmend bibûyîya   تو کارمند می شدی
Ew ê karmend bibûya               او کارمند می شد
Em ê karmend bibûna              ما کارمند می شدیم
Hûn ê karmend bibûna             شما کارمند می شدید
Ew ê karmend bibûna             آنها کارمند می شدند

همانطور که در مثالهای فوق می بینیم، فعل کمکی  bûn  به دو حالت در جمله بکار می رود:

1 – بعنوان فعل کمکی که در نقش فعل اصلی است (بخاطرعدم وجود فعل اصلی در جمله).
2- بعنوان فعل کمکی که همراه با یک فعل اصلی است.

1-  در حالت اول : شکلهای تصریفی فعل کمکی  bûn  به معنی “بودن”  (to be  در انگلیسی)، و  “شدن” (to become  در انگلیسی) که در غیاب فعل اصلی در جمله، خود نقش فعل اصلی را اجراء می کنند، را ذیلأ ملاحظه کنید:

a)  –   بودن :  برای اینکه بودن در حالتی و یا وضعیتی را نشان دهد.

Ez         im/me/bim/bûm
Tu                î/yî/bî/bûyî
Ew               e/ye/be/bû
Em          in/ne/bin/bûn
Hûn        in/ne/bin/bûn
Ew          in/ne/bin/bûn

↓↓

im/î/e/in            بعد از یک حرف صامت
me/yî/ye/ne      بعد از یک حرف صدادار

Ew mamosta ye           او معلم است
Eger tu karmend bî    اگر تو کارمند شوی
Av sar e                    آب سرد است
Ez karker bûm          من کارگر بودم
Ez karmend im        من کارمند هستم
Tu karger î              تو کارگر هستی
Av sar bû                  آب سرد بود
Hûn dirêj in            شما بلند هستید
Eger ew mêr bin             اگر آنها مرد باشند
Wê demê em  li mal nebûn  آن موقع ما در منزل نبودیم
Ez mamosta me  من معلم هستم
Tu Qoçanî yî تو از شهر قوچان هستی
Ew hosta ye   ایشان استادکار است
Hesp beza ne   اسبها تندرو هستند
Ademekî dirêj bû.  یک آدم قد بلندی بود
Ademekî bejin dirêj e.  یک آدم قد بلندی است

b)   –  شدن :  برای اینکه تغییرشدن و تعویض شدن از حالتی را نشان دهد.

Ez          dibim/dibûm/bûm/bibim
Tu               dibî/dibûyî/bûyî/bibî
Ew                   dibe/dibû/bû/bibe
Em            dibin/dibûn/bûn/bibin
Hûn          dibin/dibûn/bûn/bibin
Ew              dibî/dibûn/bûn/bibin

↓↓

Ew dibe mamosta               ایشان معلم می شود
Eger tu yê bibî karmend    اگر تو کارمند بشوی
Av ê sar bibe                    آب سرد خواهد شد
Ez bûm karker                   من کارگر شدم
Ez karmend dibim             من کارمند می شوم
Tu dibî karker                  تو کارگر می شوی
Av sar dibe                     آب سرد می شود
Hûn dibûn mamosta        شما معلم می شدید
Ew ê çê bibe                  آن درست خواهد شد

2 –   در حالت دوم :  فعل کمکی bûn  وقتی که همراه با یک فعل اصلی بیاید (بعنوان قسمت متغییر یا شناسه فعل اصلی  می باشد بعبارت دیگر به تغییر و تصریف فعل اصلی کمک می کند). مثال: (رنگ آبی  تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز  ریشه فعل اصلی ،  و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند).

Eger hûn bûbin mamosta       اگر شما معلم شده باشید ( بشدید)
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  bin فعل کمکی)

Wexta ku ew bûbûn mamosta      موقعی که آنها معلم شده بودند
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  bûn فعل کمکی)

Ew ê bûbe mamosta          او معلم شده باشد (بشود)
(هر دو از فعل bûn هستند :   bû فعل اصلی  ,  be فعل کمکی)

Ez diçim (terim) mal     من به منزل (خانه) می روم
Tu çima radibî          تو چرا سرپا (بلند) می شوی؟
Ew naçin          آنها نمی روند
Tu pir dinivîsî     تو زیاد می نویسی
Ez çûbûm mal     من به منزل (خانه) رفته بودم
Hûn ê ketibin jêr      شما به پایین افتاده باشید
Eger ez hatibim       اگر من آمده باشم
Em raketine           ما خوابیده ایم
Tu ketî            تو افتادی
Ew direve       او فرار می کند
Hûn direvin      شما فرار می کنید
Ez ê birevim      من فرار خواهم کرد

Kişandina Lêkeran bi dîtina Dem û Kesan     صرف کردن افعال در کرمانجی ( زمان  ،  شخص)

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez biketima / ketibûma
Tu biketîya / ketibûya
Ew biketa / ketibûya
Em biketina / ketibûna
Hûn biketina / ketibûna
Ew biketina / ketibûna

Ez ê
bikevim
Tu yê bikevî
Ew ê bikeve
Em ê bikevin
Hûn ê bikevin
Ew ê bikevin

Ezdikevim
Tu dikevî
Ew dikeve
Emdikevin
Hûndikevin
Ewdikevin

Ez diketim
Tu diketî
Ew diket
Em diketin
Hûndiketin
Ew diketin

Ez ketibûm
Tu ketibûyî
Ew ketibû
Em ketibûn
Hûnketibûn
Ew ketibûn

Ez ketime
Tu ketiyî
Ew ketiye
Em ketine
Hûnketine
Ewketine

Ez ketim
Tu ketî
Ew ket
Em ketin
Hûnketin
Ew ketin

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Ketin

(افتادن)

Min bixwara / xwaribûya
Te bixwara / xwaribûya
Wî/wê bixwara/xwaribûya
Me bixwara / xwaribûya
We bixwara / xwaribûya
Wan bixwara / xwaribûya

Ez ê bixwim
Tu yê bixwî
Ew ê bixwe
Em ê bixwin
Hûn ê bixwin
Ew ê bixwin

Ez dixwim
Tu dixwî
Ew dixwe
Em dixwin
Hûn dixwin
Ew dixwin

Min dixwar
Te dixwar
Wî/wê dixwar
Me dixwar
We dixwar
Wandixwar

Minxwaribû
Te xwaribû
Wî/wê xwaribû
Me xwaribû
We xwaribû
Wanxwaribû

Minxwariye
Te xwariye
Wî/wêxwariye
Me xwariye
We xwariye
Wanxwariye

Min xwar
Te xwar
Wî/wêxwar
Me xwar
We xwar
Wanxwar

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

 xwarin(خوردن)

(فعل متعدی)

Ez bibûma – bûbûma
Tu bibûyiya – bûbûya
Ew bibûya – bûbûya
Em bibûna – bûbûna
Hûn bibûna – bûbûna
Ew bibûna – bûbûna

Ez ê bibim
Tu yê bibî
Ew ê bibe
Em ê bibin
Hûn ê bibin
Ew ê bibin

Ez dibim
Tu dibî
Ew dibe
Em dibin
Hûn dibin
Ew dibin

Ez dibûm
Tu dibûyî
Ew dibû
Em dibûn
Hûn dibûn
Ew dibûn

Ez bûbûm
Tu bûbûyî
Ew bûbû
Em bûbûn
Hûn bûbûn
Ew bûbûn

Ez bûme
Tu bûyî
Ew bûye
Em bûne
Hûn bûne
Ew bûne

Ez bûm
Tu bûyî
Ew bû
Em bûn
Hûn bûn
Ew bûn

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

bûn(بودن، شدن)

1k.y (yekim kesê yêkhêjmar. – اول شخص مفرد), 2k.p (duyim kesê pirhêjma.– دوم شخص جمع)، برای افعال متعدی در زمانهای گذشته ، ضمایرشخصی کنایه بعنوان فاعل بکار می ر وند.

(رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ،  رنگ قرمز ریشه فعل اصلی ،  و رنگ سبز  اضافات / پیشوندهای زمانی هستند).

دو جزء یا قسمت ساختاری فعل: یعنی قسمت ریشه فعل که جزء ثابت فعل است (معنی و مفهوم اصلى فعل را می رساند) که با رنگ قرمز نشان شده است، و قسمت شناسه که جزء متغیّر فعل است (معنی و مفهوم: شخص و تعداد و زمان فعل را می رساند) که با رنگهای آبی و سبز نشان شده است، را در مثالهای فوق الذکر بدقت ملاحظه بفرمایید.

2 –      آمدن             Hatin/  werin

فعل کمکی  Hatin  و حالت مجهولی

فعل  Hatin  بعنوان فعل کمکی وقتی که همراه با یک فعل اصلی بکار می رود، افعال مجهول را درست کرده و در جمله نقش خود را ایفاء می کند و بر اساس زمان و حالت جمله تصریف می شود ( kişandin می شود)، در اینجا فعل اصلی جمله کماکان وضعیت خود را بدون صرف شدن حفظ می کند.  همانطور که ذیلأ ملاحظه می شود فعل کمکی  hatin ، درست کردن حالت مجهولی را در واقع با بودن فعل اصلی متعدی (فعل مفعول دار) در جمله انجام می دهد، چونکه بدون حضور مفعول، یک جمله نمی تواند مجهول شود.

Kevir hate avêtin    سنگ پرتاب شده است
avêt (فعل) kevir (مفعول) Min (فاعل)

Tût têne daweşandin        توت ها با تکان دادن درخت جمع آوری می شوند
dadiweşîne  (فعل)  tûtan (مفعول)  Lale (فاعل)

Av hatîye vexwarin       آب نوشیده شده است
vexwar (فعل) av (مغعول) Lalê (فاعل)

Dar hatine birîn          درختان بریده شده اند
birîne (فعل) dar (مفعول) Cengelvanan (فاعل)

Ew hat kuştin        او کشته شد
Bax hat xirabkirin        باغ خراب شد
Bizin hat firotin       بز فروخته شد
Ji min ra hate gotin       به من گفته شد
Ji wî tê pirsî      از او پرسیده می شود
Ew ê ji wan were xwestin      آن از آنان خواسته خواهد شد
Li wî hatibû xistin         به او زده شده بود
Ji vî rengî hatibû kirîn      از این رنگ خریده شده بود
Bi navekî din dihat nasîn       به یک اسم دیگری شناسایی می شد
Xanî hate hilweşandin        خانه خراب شده است
Kele hatîye avakirin       روستا (قلعه) آباد شده است
Xwarin tê germkirin      خوردنی (غذا) گرم می شود
Mal hatibû miştin           خانه جاروب شده بود
Kar ê bihata birêvabirin      کار اداره (انجام) می شد
Dîtin dihatin gotin          بینش ها گفته می شدند
Di sala 1911,an da serdar Cecoxan li çîyên Axmezarê, bakûra Xorasanê hat kuştin

در سال 1911 میلادی سردار ججوخان در کوههای آخ مزار، شمال خراسان کشته شد

Zimanê me  wêran       زبان ما ویران می شود

در حالت  Hatin – kirinê ، کار از طرف کسی ناشناس که قابل دیدن نیست، انجام می شود. قسمت مصدر فعل همانند اسم، کنایه یا صرف می شود یعنی با گرفتن ê متغییر می شود. مثل dîtin و …

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez ê bihêm (bêm) dîtin
Tu yê bihêyî (bêyî) dîtin
Ew ê bihê (bê) dîtin
Em ê bihên (bên) dîtin
Hûn ê bihên (bên) dîtin
Ew ê bihên (bên) dîtin

Ez dihêm (têm) dîtinê
Tu dihêyî(têyî) dîtinê
Ew dihê/ye (tê/ye) dîtin
Em dihên (tên) dîtinê
Hûn dihên (tên) dîtinê
Ew dihên (tên) dîtinê

Ez dihatim dîtinê
Tu dihatî dîtinê
Ew dihate dîtinê
Em dihatin dîtinê
Hûn dihatin dîtinê
Ew dihatin dîtinê

Ez hatibûm dîtinê
Tu hatibûyî dîtinê
Ew hatibû dîtinê
Em hatibûn dîtinê
Hûn hatibûn dîtinê
Ew hatibûn dîtinê

Ez hatime dîtinê
Tu hatiyî dîtinê
Ew hatiye dîtinê
Em hatine dîtinê
Hûn hatine dîtinê
Ew hatine dîtinê

Ezhatimdîtinê
Tu hatî dîtinê
Ew hat dîtinê
Em hatindîtinê
Hûn hatin dîtinê
Ew hatin dîtinê

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Hatin dîtin
(دیده شدن)

( رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی  bûn،  رنگ قرمز  ریشه فعل کمکی  Hatin،  و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند)

در کرمانجی دو فعل جداگانهhatin    و  werin  معنی و کاربرد شان یکی است (مثل هم هستند). اما در استفاده روزمرهء در میان مردم فعل  Werin  به تنهایی برای حالتهای امری، بلانی، شرطی و زمان آینده استفاده می شود (بجای hatin). تقریبأ در تمامی مناطق مختلف کرمانج نشین چنین است، یعنی در زمانهای گذشته و حال در زبان گفتاری روزانه یا تقریبأ استفاده نمی شود و یا بسیار نادر است. در اینجا صرف کردن این دو فعل را با هم مرور می کنیم ]فعل  Hatin  در همهء زمانها مورد استفاده و کاربرد دارد، که خود دو فرم تصریفی دارد: فرم منظم (قاعده مند) و فرم فشرده (خلاصه شده یا به هم جوش خورده)، معمولأ فرم فشرده در زبان محاوره ای بیشتر استفاده می شود[. فرم خلاصه شده را ذیلأ در داخل پرانتز ملاحظه بفرمایید.

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez bihêm  (bêm
Tu bihêyî  (bêyî
Ew bihê (bê

Em bihên  (bên
Hûn bihên  (bên
Ew bihên  (bên

Ez ê bihêm (bêm

Tu yê bihêyî (bêyî
Ew ê bihê (bê)
Em ê bihên (bên)
Hûn ê bihên (bên)
Ew ê bihên (bên

Ez
dihêm (têm

Tu dihêyî (têyî

 Ew dihê (tê

 Em dihên  (tên

 Hûn dihên (tên
Ew dihên (tên

Ez dihatim
Tu dihatî
Ew dihat
Em dihatin
Hûn dihatin
Ew dihatin

Ez hatibûm
Tu hatibûyî
Ew hatbû
Em hatibûn
Hûnhatibûn
Ew hatibûn

Ez hatime
Tu hatiyî
Ew hatîye
Em hatine
Hûn hatine
Ew hatine

Ezhatim
Tu hatî
Ew hat
Em hatin

Hûnhatin
Ew hatin

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Hatin
(آمدن)

Ez werim
Tu werî
Ew were
Em werin
Hûn werin
Ew werin

Ez ê werim
Tu yê werî
Ew ê were
Em ê werin
Hûn ê werin
Ew ê werin

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  Werin
(آمدن)

 حالت

جمع

مفرد

 فعل

 امری

 bihên (bên

 bihê (bê

Hatin ( آمدن)

 امری

 Werin

 Were

 Werin (آمدن)

همانطور که بیان شد فعل  Hatin  در همهء زمانها می تواند بکار رود، اما فعل   Werin  در بعضی از زمانها عملأ دیگر استفاده نمی شود و یا خیلی کم کاربرد دارد. اما شایان ذکر است که فعل    Werin  در همان زمانهایی که هنوز استفاده کاربردی دارد بمراتب استفاده بیشتری داشته و تقریبأ در تمام مناطق کردستان و منطقه کرمانج شمال خراسان بکار می رود، حتی در حالت امری در واقع جای فعل کمکی  Hatin  را گرفته است و تقریبأ بیشتر اوقات از Were  و یا برای جمع از  Werin  استفاده می شود (کمتر از bê / bên   و یا bihên  استفاده می شود و شاید هم اصلأ استفاده نشود). همانطور که در مثالهای زیر مشهود است، اغلب کردها در واقع راحت هستند که از کلمهء werin استفاده کنند، نه اینکه  bên/bihên  اشتباه باشد یا معنی خودش را نمی دهد بلکه هنگامی که ما از کلمه werin یا were  استفاده می کنیم در واقع بیان حالت امری راحت تر به دل می نشیند و سلیس تر است. بطور کلی واژه های امری  here / were  تقریبأ سنبلی برای کرمانجی شده اند که حتی بعضی از هنرمندان از آن در آهنگهای ترانه ای خود استفاده می کنند.  بطور کلی این دو فعل به آسانی می توانند بجای یکدیگر استفاده شوند:

Êvarî zû bên/ bihên / werin mal, xalê we yê bê/ were    عصری زود به خانه بیایید، دایی شما می آید
Eger ew were/ bê, ez ê jî werim/ bêm      اگر ایشان بیاید، من هم می آیم
Eger ew bê, ez jî têm      اگر ایشان بیاید، من هم می آیم
Dema ku ew werin, em ê bên ba we      وقتی که آنها بیایند، ما می آییم پیش شما
Dema ku ew bên, em ê werin cem we        وقتی که آنها بیایند، ما می آییم پیش شما
Heta ku ew bên/werin xirabkirin, ew ê tê da bimînin     تا موقعیکه آنها خراب بشوند، ما داخلشان خواهیم ماند
Divê hûn bên/werin      بایستی (می شود) شما بیایید

همانند فعل کمکی  Hatin، همچنین گاهأ فعل Werin  نیز برای درست کردن حالت مجهولی استفاده می شود. چونکه این دو فعل کمکی در جمله صرف می شوند و فعل اصلی حالت غیر صرفی خود را حفظ می کند، لذا بهتر است حالت صرف شدن و بجای همدیگر استفاده کردن این دو فعل را مرور کرده و بدقت به خاطر بسپاریم.

Ez sewa gotûbêjê hatime dewetkirin     من برای گفتگو دعوت شده ام
Ew ê werin hilbijartin     آنها انتخاب خواهند شد
Av tê/dihê şêlîkirin       آب لای می شود
Eger em bên xapandin    اگر ما فریب داده بشویم
Ew ê were/bê xwendin       ایشان خوانده می شود
Eger ew bên/werin girtin, ew ê bên/werin destbendkirin  اگر ایشان گرفته شود، او دستبند خواهد شد

بطور کلی با توجه به اینکه تقریبأ تمامی کردها در مناطق مختلف از هر دو فعل فوق الذکر استفاده می کنند لذا از دیدگاه دستور زبان فهمیدن آن برای همگان آسانتر است.

در اینجا دو فعل çûn  و  herin  که از افعال اصلی می باشند اما با توجه به اینکه صرف کردن آنها مشابه دو فعل کمکی  hatin  و  werin  می باشند را با هم مرور می کنیم. در کرمانجی دو فعل جداگانه Çûn  و  Herin  هم معنی بوده و عملکرد یکسانی دارند (در بیشتر مناطق کرمانج نشین گاهأ فرمهای تصریفی آنها را به جای همدیگر استفاده می کنند، که نرمال بوده و از نظر دستور زبانی هم اشکالی ندارد، این در زبان محاوره ای کردهای خراسان هم معمول است). اما در استفاده روزمرهء در میان مردم فعل  Herin  به تنهایی برای حالتهای امری، بلانی، شرطی و زمان حال و آینده استفاده می شود. تقریبأ در مناطق مختلف کرمانج نشین چنین است یعنی در زمانهای گذشته در زبان روزانه یا تقریبأ استفاده نمی شود و یا بسیار نادر است. در اینجا صرف کردن این دو فعل را با هم مرور می کنیم (فعل  Çûn  در همهء زمانها مورد استفاده و کاربرد دارد، فعل  Herin  خود دو فرم تصریفی دارد: فرم منظم (قاعده مند)  و  فرم فشرده یا خلاصه شده یا به هم جوش خورده، معمولأ فرم فشرده در زبان محاوره ای بیشتر استفاده می شود). فرم فشرده شده را ذیلأ داخل پرانتز ملاحظه بفرمایید.

(  رنگ قرمز  ریشه افعال Çûn   و  Herin ، رنگ آبی تصریفهای فعل کمکی bûn ، و رنگ سبز  پیشوندهای زمانی هستند)

 حالت بلانی (زمان حال

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Ez biçim
Tu biçî
Ew biçe
Em biçin
Hûn biçin
Ew biçin

Ez ê biçim
Tu yê biçî
Ew ê biçe
Em ê biçin
Hûn ê biçin
Ew ê biçin

Ez diçim
Tu diçî
Ew diçe
Em diçin
Hûn diçin
Ew diçin

Ez diçûm
Tu diçûyî
Ew diçû
Em diçûn
Hûn diçûn
Ew diçûn

Ez çûbûm
Tu çûbûyî
Ew çûbû
Em çûbûn
Hûn çûbûn
Ew çûbûn

Ez çûme
Tu çûyî
Ew çûye
Em çûne
Hûn çûne
Ew çûne

Ez çûm
Tu çûyî
Ew çû
Em çûn

Hûn çûn
Ew çûn

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

Çûn

(رفتن)

Ez herim
Tu herî
Ew here
Em herin
Hûn herin
Ew herin

Ez ê herim
Tu yê herî
Ew ê here
Em ê herin
Hûn ê herin
Ew ê herin

Ez diherim (terim)
Tu diherî (terî)
Ew dihere (tere)
Em diherin (terin)
Hûn diherin (terin)
Ew diherin (terin)

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

—-
—-
—-
—-
—-
—-

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  Herin

(رفتن)

 حالت

جمع

مفرد

 فعل

 امری

 Biçin

Biçe

Çûn (رفتن)

 امری

 Herin

 Here

 Herin (رفتن)

Heke (Eger) ew here, ez ê jî herim    اگر ایشان برود، من هم خواهم رفت
Heke (Eger) ew biçe, ez ê jî biçim         اگر ایشان برود، من هم خواهم رفت
Dema ku ew herin, em ê bi wan re biçin       وقتی که آنها بروند، ما هم با آنها می رویم
Dema ku ew biçin, em ê bi wan re herin        وقتی که آنها بروند، ما هم با آنها می رویم
Heta ku ew nerin/neçin, em jî naçin/narin   تا موقعیکه آنها نروند، ما هم نمی رویم
Divê hûn biçin/herin wan bibînin       بایستی (می شود که) شما بروید آنها را ببینید

3      –      دادن              Dan / dayîn

Dan kirin        (به انجام  رساندن)

در کرمانجی وقتیکه عملی یا کاری را به توسط یک چیزی یا یک کسی دیگر به انجام برسانند (خودش آن را انجام ندهد) از فعل کمکی dan  استفاده می شود، بهمین خاطر فعل dan   بعنوان فعل کمکی نقش خود را ایفاء می کند، یعنی سبب و انگیزهء انجام کاری می شود. فعل اصلی بدون تغییر مثل خود ثابت می ماند، ولی فعل کمکی  dan  با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شود (kişandin  یا  tewandin  می شود).  مثال:

Xanî da çêkirin      خانه را به درست کردن داد
Nan da xwarin       نان را به خوردن داد
Mêr da kuştin      مرد را به کشتن داد
Wan ew bi xayînekî dan kuştin   آنها ایشان را بعنوان یک خائن به کشتن دادند
Ji kerema xwe, van kincan bide şuştin   به لطف خودتان، این لباسها را به شستن بدهید
Kî yê bêx (bax) bi kê bide avakirin       چه کسی باغ را به کی برای آبادکردن بدهد؟
Me berx bi qesêb dabû serjêkirin   ما بره را بوسیله قصاب به کشتن (سر کندن) داده بودیم
Ez ê deynê (dêhnê) te bi bavî te bidimdayin (هر دو فعل هم ‘dan’هستند)
من قرض شما را بوسیلهء پدرت به پرداختن خواهم داد

وقتی که فعل کمکی  dan  در جمله با توجه به زمان و شخص  تصریف شود و فعل اصلی جمله بصورت مصدر باشد در این صورت آن عمل به انجام رسیده است. مثال:

Ez şagirdekî didim xelatkirin    من یک شاگرد (دانش آموز) را هدیه می دهم
Min xanî da  avakirin            (من خانه را آباد کردم)         من خانه را دادم برای آبادکردن
Lalê kirasên xwe dan şûştin     لاله خانم پیراهن هایش را به شستن داد
Apo mîya xwe dide serjêkirin        عمو میش خود را به کشتن (سر بریدن) می دهد
Damarî (dêmarî) ya wî nanê xwe li mala xelkê dide çêkirin
زن بابای ایشان نان خود را در منزل مردم به درست کردن می دهد
Bamarî (bavmarî) ya wî ê karî xwe bi xelkê bide kirin
پدر اندر ایشان کار خود را بوسیله مردم به انجام خواهد رساند
Dolet li ser zemînên me bendavan didin çêkirin
دولت بر روی زمینهای ما سد به ساختن می دهد (دولت روی زمینهای ما سدسازی می کند)
Hevalî min qesrek da çêkirin    دوست من یک کاخ (خانه مجلل) به ساختن داد
Wê xwarin da çêkirin      او خوراک (غذا) را به درست کردن داد
Lalê biskên xwe dan hûnandin    لاله خانم زلف هایش را به بافتن داد
Min gulek da Lalê       من یک گل به لاله خانم دادم
Min du kitab dane Lalê      من دو کتاب به لاله خانم دادم
Min xanîyêk da çêkirinê     من یک خانه به درست کردن (ساختن) دادم
Min sê xanî dan çêkirinê       من سه عدد خانه به ساختن دادم
Min dilê xwe daye yarê       من دل خودم را به یار داده ام

 بلانی

زمان آینده

 زمان حال

گذشته استمراری

ماضی بعید (گذشته دور

ماضی نقلی (گذشته نزدیک

گذشته ساده

شخص

فعل

Min bida çêkirin

. . .

Ez ê bidim çêkirinê
Tu yê bidî çêkirinê
Ew ê bide çêkirinê
Em ê bidin çêkirinê
Hûn ê bidin çêkirinê

Ew ê bidin çêkirinê

Ez didim çêkirinê
Tu didî çêkirinê
Ew dide çêkirinê
Em didin çêkirinê
Hûn didin çêkirinê
Ew didin çêkirinê

Min dida çêkirinê
Te dida çêkirinê
Wê/wê dida çêkirinê
Me dida çêkirinê
We dida çêkirinê
Wan dida çêkirinê

Min dabû çêkirinê
Te dabû çêkirinê
Wî/wê dabû çêkirinê
Me dabû çêkirinê
We dabû çêkirinê
Wan dabû çêkirinê

Min daye çêkirinê
Te daye çêkirinê
Wî/wê daye çêkirinê
Me daye çêkirinê
We daye çêkirinê
Wan daye çêkirinê

Min da çêkirin(ê
Te da çêkirinê
Wî/wê da çêkirinê
Me da çêkirinê
We da çêkirinê
Wan da çêkirinê

1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

dan çêkirin
(به ساختن دادن)

Min bida nivîsandin

. . .

Ez ê bidim nivîsandin
Tu yê bidî nivîsandin
Ew ê bide nivîsandin
Em ê bidin nivîsandin
Hûn ê bidin nivîsandin
Ew ê bidin nivîsandin

Ez didim nivîsandin
Tu didî nivîsandin
Ew dide nivîsandin
Em didin nivîsandin
Hûn didin nivîsandin
Ew didin nivîsandin

Min dida nivîsandin
Te dida nivîsandin
Wî/wê dida nivîsandin
Me dida nivîsandin
We dida nivîsandin
Wan dida nivîsandin

Min dabû nivîsandin
Te dabû nivîsandin
Wî/wê dabû nivîsandin
Me dabû nivîsandin
We dabû nivîsandin
Wan dabû nivîsandin

Min daye nivîsandin
Te daye nivîsandin
Wî/wê daye nivîsandin
Me daye nivîsandin
We daye nivîsandin
Wan daye nivîsandin

Min da nivîsandin
Te da nivîsandin
Wî/wê da nivîsandin
Me da nivîsandin
We da nivîsandin
Wan da nivîsandin

 1.k.y
2.k.y
3.k.y
1.k.p
2.k.p
3.k.p

  dan nivîsandin
(به نوشتن دادن)

تعدادی دیگر از فعل های dan  را ذیلأ مشاهده بفرمایید، لطفأ آنها را صرف کنید و در دفتر خود بنویسید.

Dan xwarin, dan anîn, dan kişandin, dan nivîsîn, dan şûştin, dan firotin, dan dirûtin, dan kelandin, dan helandin, dan şikandin, dan mirandin, dan revandin, dan vexwarin, dan vêxistin, dan miştin, dan dîtin, dan parastin, dan tirsandin, dan çêrandin, dan girtin, …

4   –         کردن        Kirin

فعل کمکی    kirin    و زمان آینده نزدیک (کمی مانده به انجام دادن چیزی)

فعل  kirin  برای انجام کاری در زمان آیندهء نزدیک  ( bê/bihê – pêşî ) بعنوان فعل کمکی بکار می رود (در واقع بجای ê  نشان زمان آینده از dikim استفاده می شود).  در اینجا هم فعل اصلی جمله و هم فعل کمکی kirin  با توجه به زمان و حالت جمله تصریف و متغییر می شوند (tewandin   و یا  kişandin  می شوند). مثال:

Ez dikim herim postexanê  من تقریبأ (کمی مانده) می کنم که بروم پستخانه
Ew dike şîvê bixwe  او تقریبأ (کمی مانده) می کند که شام را بخورد
Em dikin tilifon bikin    ما کمی مانده (می رویم) که تلفن بکنیم
Wan dikir/dikira bihatina   آنها تقریبأ (می خواستند) بیایند
We dikir/dikira çi bikira     شما تقریبأ (می خواستید) چه بکنید؟
Ez dikim herim ba wî      من تقریبأ (کمی مانده) بروم پیش ایشان
Tu dikî bi kuda herî          شما تقریبأ (می خواستید) به کجا بروید؟
Lale dike ku hinek mêwe ji me ra bîne  لاله خانم تقریبأ (می رود) که تعدادی میوه برای من بیاورد
Em dikin ji vir herin    ما تقریبأ (نزدیک به) می کنیم که از اینجا برویم
Min dikir fitara xwe vebikira         من می کردم که (نزدیک بود که) افطار خود را باز بکنم
Wî dikira vegerîya           ایشان می کند که (نزدیک به) برگردد
Me dikira ji we bistanda         من می کردم که (نزدیک به) از شما بستانم
Min xwîn jê der kir
Te ji wan pirs kir
Me sohbeteke xweş kir
We govend şad kir
Te ez dilxweş kirim
Ez dikim nîn (nên) bixwim            من می کنم که (نزدیک است که) نان/غذا بخورم
Tu dikî bizinê bidoşî        تو می کنی که (نزدیک است که) بز را بدوشی
Ew dike giskekê bikire          ایشان می کند که (نزدیک است که) یک بزغاله بخرد
Hûn dikin darekê bibirin        شما می کنید که (نزدیک است که) یک درخت را ببرید
Ew dikin kitabekê bixwînin         آنها می کنند که ( نزدیک به) یک کتاب را بخوانند
Min dikira biketima        من می کردم (نزدیک بود که) بیافتم
Wî dikira bihata         ایشان می کرد که (نزدیک بود که) بیاید
Danîyal dikira ji kêfan bifirîya  دانیال می کرد که (نزدیک بود که) از کیف و خوشحالی پرواز کند
Min dikira kevir biavêta   من می کردم که (نزدیک بود که) سنگ را پرتاب بکنم
Danîyal dikira nan bixwara         دانیال می کرد که (نزدیک بود که) نان/غذا را بخورد
Wan dikira ew bidîta              آنها می کردند که (نزدیک بود که) او را ببینند

5   –             Zanîn          دانستن

فعل کمکی  zanîn :وضعیت دانستن و حالت توان انجام کاری (فعل اصلی) را در جمله بیان می کند. تصریف آن در زمانهای مختلف، معمولأ اضافات  ( پیشوندهای)  di   و  bi  را نمی گیرد (البته در بعضی از مناطق کرمانج نشین پیشوندهای  di  و bi  را بالاخص در زبان محاوره ای بکار می برند، از جمله در منطقه کرمانج شمال خراسان) بلکه اضافات شخصی  (فعل کمکی bûn )  را می گیرد. (از نظر معنی مانند کلمهء  Know  در انگلیسی است).

Ez dizanimbixwim       من می دانم (توانستن) بخورم
Ez ê zanibimbixwim      من بدانم بخورم
Min zanîbûbixwara      من می دانستم بخورم
Min ê zanîbûya bixwara     من دانسته بودم بخورم
Eger ez zanibimbixwim      اگر من بدانم بخورم
Xwezî ez zanibimbixwim          می خواهی من بدانم بخورم
Zanibebixwe       بداند بخورد
Eger min zanîbûya bixwara          اگر من دانسته بودم بخورم
Xwezî min zanîbûya bixwara               می خواهی من دانسته بودم بخورم
Divê min zanîbûya bixwara        بایستی من دانسته بودم بخورم
Ez dizanimbiçim / herim        من می دانم بروم
Ez ê zanibimbiçim/ herim      من بدانم بروم
Min zanîbûmbiçûma       من دانسته بودم بروم
Min ê zanîbûma biçûma        من بدانسته بودم بروم
Eger ez zanibimbiçim         اگر من بدانم بروم
Xwezî ez zanibimbiçim        می خواهی من بدانم بروم
Dive ez zanibimbiçim       بایستی من بدانم بروم
Zanibebiçe / here       بداند برود
Eger min zanîbûma biçûma           اگرمن دانسته بودم بروم
Xwezî min zanîbûma biçûma        می خواهی من دانسته بودم بروم
Divê ez zanîbûma biçûma        بایستی من دانسته بودم بروم
Min zanîbû sêv bixwara       من دانسته بودم سیب را بخورم
Min zanîbû sêv bixwarina        من دانسته بودم (می دانستم) سیبها را بخورم
Ez nizanimbixwim         من نمی دانم بخورم
Tu nizanîbiçî /herî     تو نمی دانی بروی

6  –           خواستن               Xwestin

فعل کمکی  xwestin ،  در واقع حالت خواستن برای ” انجام دادن ” و یا  ” شدن ”  کاری (فعل اصلی) را در جمله می رساند. در اینجاهم فعل اصلی و هم فعل کمکی در جمله با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شود (kişandin  یا  tewandin  می شود).  مثال:

Ez dixwazimherim      من می خواهم بروم
Tu dixwazî çi bikî      شما می خواهید چه بکنید؟
Ez dixwazim tu rind bibî               من می خواهم تو خوب باشی
Min xwest tu rind bûbûya            من می خواستم تو خوب بوده باشی
Te xwestbibî çi       شما خواستید چه بشوید؟
Ez dixwazimbixwim         من می خواهم بخورم
Ez dixwezim tu herî        من می خواهم تو بروی
Min xwest ji te ra tiştekî bibêjim      من خواستم برای تو یک چیزی را بگویم
Wan xwestibû kargeran ji kêr bavêjin        آنها خواسته بودند کارگران را از کار بندازند
Tu dixwezî ku ez herim       تو می خواهی که من بروم
Ez dixwezim ku ji min ra bibêjî        من می خواهم که برای من بگویی
Min dixwest ku nameyê (namê) bişînî          من می خواستم که نامه را بفرستید
Ew dixwezin ku pêz bidoşin              آنها می خواهند که گوسفندان را بدوشند
Min dixwest ku wê ji bîr nekin   من می خواستم که آن را فراموش نکنید
Ji xwedê dixwezim ku jê ra tu bela nêbe       از خدا می خواهم که برای او هیچ بلایی نیاید

7  –        توانستن         Karin (kanîn / şekirin

فعل کمکی  Karin  در جمله وضعیت توانایی انجام  فعل اصلی را بیان می کند (بعبارت دیگر فعل کمکی karin  برای بیان توانایی انجام کاری استفاده می شود). تصریف آن در زمانهای مختلف معمولأ  در بعضی از مناطق کرمانج نشین اضافات  ( پیشوندهای)  di   و  bi  را نمی گیرد بلکه همانند فعل اصلی اضافات شخصی (فعل کمکی bûn)  را می گیرد (بعبارت دیگر هم فعل کمکی Karin  و هم فعل اصلی در جمله با توجه به زمان و حالت جمله تصریف می شوند). (این فعل کمکی از نظر معنی مانند کلمات   able to , can در انگلیسی است).  در بعضی از مناطق کرمانجی از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان همچنین از کلمهء  şekirin  که هم معنی با هم می باشند استفاده می شود. بطورکلی وقتی که این دو فعل کمکی هم معنی در یک جمله قرار می گیرند حالت توان و قدرت انجام کاری را می رسانند. مثال:

Ez kanim (dikarim / dikam) wî bibînim       من می توانم او را ببینم
Ew kare (dikare / dikane / şedike) bireve         او می تواند فرار کند
Em kanin (dikanin / dikarin) mişkulê hel bikin      من می توانم مشکل را حل کنم
Hûn karin firokan bi hewa bixin     شما می توانید هواپیماها را هوا کنید؟
Me kanîbû (karîbû) ew bikutana       ما توانسته بودیم او را بکوبیم
Te karîbû jê re bigota            تو توانسته بودی برای او بگویی                  .
Ez karim pîyano lêxim      من می توانم پیانو بزنم
Wî karibû bi lez bireve   او می توانست به تندی بدود
Ez karim (dikarim / şedikim) herim     من می توانم بروم؟
Ez nikarim (şenakim) bixwim       من نمی توانم بخورم
Tu nikarîbiçî        تو نمی توانی بروی
Ez karimbixwim        من می توانم بخورم
Ez ê karibimbixwim       من بتوانم بخورم
Min karîbûbixwim        من توانسته بودم (می توانستم) بخورم
Min karîbûya bixwara      من می توانسته بودم بخورم
Eger ez karibimbixwim          اگر من بتوانم بخورم
Xwezî ez karibimbixwim        می خواهی من بتوانم بخورم
Divê ez karibimbixwim       بایستی من بتوانم بخورم
Karibebixwe          بتواند بخورد
Eger min karîbûya bixwara      اگر من توانسته بودم بخورم
Xwezî min karîbûya bixwara          می خواهی من توانسته بودم بخورم
Divê min karîbûya bixwara         بایستی من می توانسته بودم بخورم
Ez karimbiçim /herim   من می توانم بخورم
Ez ê karibimbiçim /herim        من بتوانم بروم
Ez karîbûmbiçûma        من توانسته بودم بروم
Ez ê karîbûma biçûma      من می توانسته بودم بروم
Eger ez karibimbiçim /herim      اگر من بتوانم بروم
Xwezî ez karibimbiçim /herim        می خواهی من بتوانم بروم
Karibebiçe /here         بتواند برود
Eger ez karîbûma biçûma       اگر من توانسته بودم بروم
Xwezî ez karîbûma biçûma    می خواهی من توانسته بودم بروم
Divê ez karîbûma biçûma         بایستی من توانسته بودم بروم
Min dikarîbû sêv bixwara           من توانسته بودم (می توانستم) سیب را بخورم
Min dikarîbû sêv bixwarina        من توانسته بودم سیب ها را بخورم
Ez şedikim (dikarim) wî hevalî bi xwe ra bibim       من می توانم آن دوست را با خودم ببرم
Tu dikarî (şedikî) ji min ra wê çîrokê bêjî          تو می توانی برای من آن داستان را بگویی
Wî şekiribû (karibû) hevaltîya min bike          او توانسته بود دوستی با من را بکند
Me dikaribû cewaba xwe bida                 ما می توانستیم جواب خود را بدهیم
We yê karibûya vî karî bikin        شما توانسته بودید (می توانستید) این کار را بکنید

8   –    لازم بودن ، بایستن        Divê / Divi (divîya / diviya)  –  Bivê/ Bivi (bivîya / biviya

فعل   divi (برای زمان حال)   یا  bivi (زمان آینده)  به معنی لازم بودن ، بایستن، می تواند بعنوان فعل کمکی بکار روند، البته کاربرد آن در بعضی از مناطق کرمانج نشین از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان  کمتر است. در هنگام بکارگیری این فعل کمکی در جمله، در واقع هم فعل اصلی و هم divî  با توجه به زمان و حالت جمله، تصریف و متغییر می شوند. با توجه به اینکه این فعل کمکی معمولأ کاربرد زیادی نداشته لذا بطور گسترده تصریف نشده است. این فعل کمکی در حالت سوم شخص بیشتر استفاده و کاربرد دارد، بیشتر در زمانهای حال، آینده و حالت بلانی استفاده دارد، و بطور کلی در تمام زمانهای گذشتهء این فعل کمکی کاربردی گسترده ندارند. این فعل کمکی اغلب بیانگر حالتی همچون (الزام – اجبار – توانایی – امکان و …) می باشد. این فعل شکل مفرد و جمع نداشته و همانطور که در ابتدا مطرح شد هیچگاه به تنهایی (به عنوان فعل اصلی) به کار نمی روند بلکه بعد از آنها همیشه یک فعل اصلی وجود دارد.

divi  –  که به معنای « باید» یا «بهتر بودن» است، به زمان (حال یا آینده) اشاره دارد. کلمهء gerê   و یا  gerek  در بعضی از مناطق از جمله منطقه کرمانج شمال خراسان گاهأ بجای این فعل کمکی برای حالت اجبار یا مجبور بودن، استفاده می شود (مترادف gerê  در انگلیسی  has to  می باشد).   مثال:

Ez gerê duçerxê çêbikim          من باید دوچرخه را درست کنم.
Eger bivê (bivîya), ez  jî têm     اگر بشود، من هم می آیم.
Divê ez herim   بایستی (می شود) من بروم.   >   Divîya ez biçûma   می بایست (می شد) من می رفتم (بروم)
Navê ez herim   نبایستی (نمی شود) من بروم.  >   Divîya ez neçûma  می بایست (می شد) من نمی رفتم
Navê ez bixwim  نبایستی (نمی شود) من بخورم.  >  Divîya min nexwara    می بایست (می شد) من نخورم
Navê ew bêbe
Divi tu bi min ra bêbî (bêwî  بایستی تو با من بیایی  >  Divîya tu bi min ra bihatayî  می بایست (می شد) تو با من بیایی
Divê hûn dereng nemînin     شما نبایستی دیر بمانید
Divê tu sîgarê nekişînî  شما بایستی سیگار نکشید  >  Divîya te sîgar nekişanda  می بایست (می شد) تو سیگار نکشی
Divi tu destên xwe bişoyî
Divê ez rakevim
Diviya ez saet di 4,an da biçûma
Diviya tu hatibûya
Divîya wan xwe bişûştina
Divîya we guhdarî bikira
Min yara xwe nedît, divîya min yara xwe bidîta
Wexta ku ez bigêhiştama wir, Divîya min jê ra tilifon bikira
Diviyabû  me ew dîtibûya
Divîyabû ez çûbûma
Divîyabû  me nan xwaribûya
Bavê we li we dipirsî, Divîyabû we jê ra gotibûya
Dizan dore li me girtibû, Divîyabû me diz girtibûna
Divê ez vê nivîsê tevabikim      بایستی (احتمال یا انتظار) من این نوشته را تمام کنم
Divê ew qet qala wê babetê neke      بایستی او اصلأ بحث آن موضوع را نکند
Divê hûn ji wan re bibêjin       بایستی شما به آنها بگویید
Diviya (divîya) we jê re bigota       بایستی شما به او می گفته اید (بگفته اید)
Diviya wê haka nekira       بایستی او (مونث) اینطور نمی کرده است
Diviyabû em neçûna/neçûbûna            می بایستی ما نرفته بودیم
Divê ez werim    بایستی (می شود) من بیایم
Divîya tu biçûyayî        می بایستی شما می رفتید
Diviyabû me xwestibûya      می بایستی ما خواسته بودیم
Divê ez biçim        بایستی من بروم
Divê tu hevalê min bibînî      بایستی تو دوست من را ببینی
Divê ew bên      بایستی آنها بیایند
Divê em tiştên ku dixwin, di pêşî da bişon  بایستی ما چیزهایی را که می خوریم، قبلأ بشوریم
Divê hûn henjîran bixwin        بایستی شما انجیرها را بخورید
Divê xizan biçin debistanê      بایستی بچه ها بروند به دبستان
Divîya min hevalekî xwe bidîta       می بایستی من یک دوست خود را می دیدم
Divîya we ez bidîtama      می بایستی شما، من را می دیدید
Divîya me nan bixwara        می بایستی (می شد) ما نان (غذا) بخوردیم
Divîya wan dar bibirîna          می بایستی (می شد)  آنها درختان را ببرند
Divîyabû min yêk dîtibûya            می بایستی من یکی را دیده باشم
Divîyabû we li min temaşe kiribûya         می بایستی شما به من تماشا کرده باشید
Divîyabû te dilê kesî nehiştibûya           می بایستی تو دل کسی را پس نمی زدی